بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شهر خرس | صفحه ۱۷ | طاقچه
۴٫۱
(۱۶۵)
دو چیز خیلی خوب به ما خاطرنشان می کند که چقدر پیر شده ایم: بچه ها و ورزش
MaaM
به این دلیل است که جاهایی مثل اینجا چشم امیدشان به جوانانشان است، چون تنها آن ها هستندکه به یاد ندارند اوضاع قبلاً بهتر بود. این می تواند یک موهبت باشد. پس آن ها هم تیم جوانانشان را با همان ارزش هایی تربیت می کنند که اجدادشان با آن این جامعه را ساختند: سخت کار کن، هر بلایی سرت آمد، شکایت نکن و دهنت را ببند،
Lora
خواست و اراده از شانس بالاتره.»
MaaM
هیچ وقت نظر دیگران برایش مهم نبود و این طوری توانست بهترین شود.
تیزبین
یکی از بدترین اثرات اندوه این است که نبود او را از سر خودخواهی‌اش می‌دانیم. نمی‌دانیم بعد از تدفین چه باید کرد تا تکه‌های یک خانواده‌ی متلاشی را بتوان دوباره پیش هم جمع کرد، و چگونه باید بر لبه‌ی این پرتگاه زندگی کرد. و درنهایت چه آرزویی برای آدم باقی می‌ماند؟ آرزوی یک روز خوش، تنها و تنها یک روز خوش، چند ساعت فراموشی.
ملیکا بشیری خوشرفتار
هر کسی پیش از اتفاق افتادن یک فاجعه هزاران آرزو دارد، اما پس از آن فقط یک آرزو. وقتی نوزادی به دنیا می‌آید، پدر و مادر برایش رؤیاهایی بی‌نظیر در سر می‌پرورانند، اما بیمار که شد تنها چیزی که می‌خواهند این است که همه چیز به حالت عادی برگردد.
ملیکا بشیری خوشرفتار
لحظه‌های شادی که درست پیش از نابودی همه چیز داشته‌ایم یادمان می‌آید؛ واضح‌تر از همیشه. درست یک ثانیه پیش از تصادف، بستنی توی پمپ بنزین درست قبل از آن اتفاق، آخرین آب‌بازی و شنای تعطیلات آخر هفته درست پیش از آن تشخیص پزشکی مخوف. خاطرات ما همیشه حول همین بهترین لحظه‌های پیش از فاجعه چرخ خواهد خورد، هر شب خدا، و مدام یک سؤال از خودمان می‌پرسیم: «می‌تونستم کار دیگه‌ای بکنم؟ چرا توی اون لحظه من این‌قدر خوشحال بودم؟ اگه می‌دونستم چه اتفاقی داره می‌افته، می‌تونستم جلوش رو بگیرم؟»
ملیکا بشیری خوشرفتار
خوب می‌داند چه حسی دارد اینکه مجبور باشی خودت را مخفی کنی، پس حاضر نیست چنین کسی را لو بدهد.
ملیکا بشیری خوشرفتار
هاکی فقط یک بازی احمقانه است. سال‌های سال را وقف آن می‌کنیم بی‌آنکه حتی امید داشته باشیم نتیجه‌ای بگیریم. می‌سوزیم، زخم می‌خوریم، گریه می‌کنیم در حالی که می‌دانیم چیزی که درعوض به ما خواهد داد، تازه آن هم در بهترین حالت، اندک و بی‌ارزش است: این تک‌لحظه‌های اوج و شکوه. همین. اما مگر زندگی جز این چه می‌تواند باشد؟
ملیکا بشیری خوشرفتار
دردناک‌ترین نوع سقوط این است که از اصل بیفتی نه از اسب.
ملیکا بشیری خوشرفتار
مردم می‌گویند او دیوانه شده، چون از تنهایی هیچ نمی‌دانند.
ملیکا بشیری خوشرفتار
یک‌راست به سمت نیمکت رفت و نشست، گرچه در شرف بالا آوردن بود. روزی این لحظه را به یاد خواهد آورد و خواهد فهمید که احساسات هیچ‌گاه ناپدید نمی‌شوند، مهم هم نیست که چقدر پیروزی به دست آورده باشی.
ملیکا بشیری خوشرفتار
آدم‌ها گاه می‌گویند غم چیزی روانی است، اما گیر افتادن در دام آن یک مسئله‌ی فیزیکی است. اولی زخم است و دومی عضوی قطع‌شده. یک گلبرگ پژمرده در برابر یک ساقه‌ی شکسته. وقتی خودت را بکشانی سمت چیزی که عاشقانه دوست داری، در ریشه‌های آن شریک می‌شوی. ما درباره‌ی از دست دادن عزیزان حرف می‌زنیم، می‌توانیم زمان بدهیم تا درمان شود، اما حیات مجبورمان می‌کند به زندگی ادامه دهیم، آن هم به‌خاطر یک قانون اساسی: درختی که تنه‌اش بشکند محکوم است به نابودی.
ملیکا بشیری خوشرفتار
اما منزوی شدن زودتر از آنکه فکرش را بکنی رخ می‌دهد: وقتی بیشتر وقتت را در خانه بگذرانی، روزها با هم قاتی می‌شوند.
ملیکا بشیری خوشرفتار
هر موجود زنده‌ای که مدتی طولانی پشت میله‌ها باشد از ناشناخته بیشتر می‌ترسد تا از اسارت.
ملیکا بشیری خوشرفتار
«ما واسه‌ی خودمون بازی می‌کنیم، ویلیام، نه واسه‌ی کس دیگه‌ای. تو و من، ما واسه‌ی خودمون بازی می‌کنیم. چون این ما بودیم که خودمون رو تا اینجا رسوندیم، نه کس دیگه.»
ملیکا بشیری خوشرفتار
پدرومادرها بچه‌هایشان که در چیزی پیشرفت می‌کنند فکر می‌کنند آن‌ها هم کارشناس آن چیز می‌شوند؛ انگار که قضیه برعکس است.
ملیکا بشیری خوشرفتار
هاکی همیشه در حال تغییر است، چون کسانی که هاکی بازی می‌کنند در تغییرند. وقتی دیوید نوجوان بود، مربی همیشه می‌گفت که در رختکن باید سکوت برقرار باشد، اما رختکن تیم دیوید همیشه پر از خنده است. می‌داند که خنده می‌تواند آدم‌ها را گرد هم بیاورد.
ملیکا بشیری خوشرفتار
بعضی می‌گویند هاکی به دین می‌ماند، اما این‌طور نیست. هاکی مثل ایمان است. دین امری است بین شما و دیگر مردم؛ پر از تفسیر و تئوری و عقاید مختلف. ولی ایمان... فقط بین تو و خداست. این است احساسی که در قلبت می‌کنی وقتی داور به دایره‌ی مرکزی می‌آید و بین دو حریف قرار می‌گیرد، وقتی می‌شنوی که چوب‌ها به هم می‌خورند و آن دیسک سیاه را می‌بینی که بین آن‌ها فرود می‌آید. آن‌وقت همه چیز فقط بین تو است و هاکی. چون درخت گیلاس همیشه بوی درخت گیلاس می‌دهد، اما پول بوی هیچ.
ملیکا بشیری خوشرفتار
مهم نیست زمانه چقدر عوض شده، عصب‌ها هنوز همان‌اند.
ملیکا بشیری خوشرفتار

حجم

۳۹۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۰۰ صفحه

حجم

۳۹۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۰۰ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان