بریدههایی از کتاب شهر خرس
۴٫۱
(۱۶۵)
مرز ظریفی هست بین زنده بودن و زندگی کردن، اما اینکه همزمان هم رقابتطلب باشی و هم رمانتیک یک حسن هم دارد: هیچوقت دست از تلاش برنمیداری.
ملیکا بشیری خوشرفتار
همهی آدمها گاه به زندگی دیگری فکر میکنند، زندگی دیگری که میتوانستند داشته باشند متفاوت از آنچه دارند. اینکه چقدر به این موضوع فکر میکنند بستگی به این دارد که چقدر شادند.
ملیکا بشیری خوشرفتار
ما خودمان را وقف ورزش میکنیم، چون ورزش خیلی خوب به ما یادآوری میکند که چقدر حقیریم و او چقدر میتواند به ما اعتبار ببخشد.
ملیکا بشیری خوشرفتار
«موفقیت اتفاقی به دست نمیآد. ممکنه شانسی پولدار بشی اما شانسی موفق نمیشی.»
ملیکا بشیری خوشرفتار
کوین هیچوقت ندیده او دستش را روی کسی بلند کند، یا حتی صدایش را. وقتی دلش بخواهد، خیلی هم میتواند جذاب باشد بدون آنکه بخواهد چیزی دربارهی خودش بروز دهد. هیچوقت کنترلش را از دست نمیدهد، هیجانزده هم نمیشود، چون اگر همیشه در آینده زندگی کنی، نمیتوانی احساساتی باشی.
ملیکا بشیری خوشرفتار
آدمها رنج میکشند و این رنج روحشان را کوچک میکند.
ملیکا بشیری خوشرفتار
مسائل زیادی هست که آدمها را آزار میدهد بدون اینکه حتی خودشان بدانند چرا. خشم میتواند مثل یک جاذبهی درونی عمل کند و روح را در خود فرو بکشد و کوچک کند.
ملیکا بشیری خوشرفتار
پدر و مادر بودن باعث میشود احساس کنی پتویی هستی که همیشه کوچکتر از آنی است که باید باشد؛ مهم نیست چقدر سعی کنی همه را بپوشانی، همیشه کسی هست که سردش است.
ملیکا بشیری خوشرفتار
در این شرایط همیشه یاد مادرش میافتد که چطور اشکهای بچههایش را پاک میکرد و آرام میگفت: «هیچکس تا حالا نگفته زندگی آسونه.»
ملیکا بشیری خوشرفتار
«و توقع ما چیه، رامونا؟ ورزش چی میتونه بهمون بده؟ ما همهی عمرمون رو وقفش میکنیم و در بهترین حالت باید امید چی رو داشته باشیم؟ چند تا لحظهی شیرین... چند تا پیروزی، چند ثانیه احساس اینکه از آنچه واقعاً هستیم مهمتریم، لحظات کوتاهی که میتونیم تصور کنیم ماها... جاودانهایم. و همهاش هم دروغه. حقیقت اینه که اصلاً هم مهم نیست.»
سکوت حکمفرما میشود. فقط وقتی پیتر فنجان خالی را روی پیشخان هل میدهد و برمیخیزد تا برود این بیوهی پیر لیوانش را سر میکشد و غرولند میکند: «تنها چیزی که ورزش به ما میده همین لحظههاست، اما مگه زندگی غیر از همین لحظهها چه کوفتیه، پیتر؟»
ملیکا بشیری خوشرفتار
مامان مارلبرو همیشه برجستهترین روانشناس بیورناستاده بوده است. گرچه، نسخهاش همیشه همین است: «جمع کن خودت رو، از تو بدترم خیلیه.»
ملیکا بشیری خوشرفتار
تا بازندهای نباشد، برندهای هم نیست، تا بقیه قربانی نشوند، ستارهای متولد نمیشود.
ملیکا بشیری خوشرفتار
عصر یکی از آخرین تمریناتش را با تیم دستهیک دارد و وقتی فصل تمام شود به خانه برخواهد گشت و از ته دل برایشان همان آرزویی را خواهد کرد که همهی ما وقتی چیزی را ترک میکنیم برایش داریم: که بروند به درک، که هیچچیزی بدون ما درست کار نکند، که ما خیلی مهمیم و بدون ما نمیتوانند. اما هیچ اتفاقی نخواهد افتاد، رینگ سر جایش میماند و باشگاه هم به زندگیاش ادامه میدهد.
ملیکا بشیری خوشرفتار
کسی که بیشتر دارد انتظار بیشتری از او میرود.
ملیکا بشیری خوشرفتار
«ما بازندههای بدی هستیم، چون بازندهی خوب کسی است که به باخت عادت دارد!»
ملیکا بشیری خوشرفتار
هاکی هم مثل هر ساختار زندهی دیگری است: باید خودش را سازگار کند و تکامل پیدا کند، وگرنه محکوم است به نابودی.
ملیکا بشیری خوشرفتار
سونه مثل بیورناستاد بود: وارث این اعتقاد که هیچ درختی نباید از دیگران بلندتر باشد، و به شکلی سادهلوحانه فکر میکرد سختکوشی تنها کافی است. به این دلیل بود که همانطور که نرخ بیکاری در شهر ناگهان افزایش یافت، باشگاه هم ناگهان سقوط کرد. کارمند خوب بهخودیخود کافی نیست، باید کسی با ایدههای بزرگ هم وجود داشته باشد. منظومهها زمانی خوب کار میکنند که حول ستارهها ساخته شده باشند.
ملیکا بشیری خوشرفتار
چیز غریبی در زیر سایهی یک برادر مرده بزرگ شدن وجود دارد: بچههایی در این شرایط یا از همه چیز میترسند و یا از هیچچیز.
ملیکا بشیری خوشرفتار
شغلش شاید سخت و پرمسئولیت باشد اما منطقی و قابل درک است. اما مادر بودن اصلاً اینگونه نیست. در کار، اگر همه چیز را درست انجام دهد، همه چیز طبق برنامه پیش میرود، اما بهعنوان یک مادر موضوع این نیست که تو همه کار را درست انجام بدهی: هر لحظه ممکن است فاجعهای رخ دهد.
ملیکا بشیری خوشرفتار
قانون هم فقط یک بازی است، منتها با قوانین متفاوت. اما به هر حال یا اهل رقابت هستی و یا نه، درست مثل همین جملهی معروف بیورناستاد: بعضی از آدمها در درون خودشان یک خرس دارند.
ملیکا بشیری خوشرفتار
حجم
۳۹۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
حجم
۳۹۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان