بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ترانه خواندن به وقت باران | طاقچه
کتاب ترانه خواندن به وقت باران اثر مسیحا  برزگر

بریده‌هایی از کتاب ترانه خواندن به وقت باران

نویسنده:مسیحا برزگر
انتشارات:نشر خانه معنا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۳ رأی
۵٫۰
(۳)
تا کی می‌خواهی به ریسمان فکرها و گمان‌ها و پندار خویش چنگ بزنی؟ تا کی می‌خواهی دانایی حقیقی خویش را با جهل آموخته و دانسته‌های شرطی‌شده‌ی خویش بپوشانی؟ بیداری، مستلزم شجاعت است. ساحت حقیقت، ساحتِ شجاعان است.
Dexter
ادیان برای وصل کردن انسان به حقیقتِ وجودی‌اش آمده‌اند، با وجود این، بعضی از آن‌ها تحریف شدند و دستمایه‌ی جدایی‌ها و خصومت‌ها شدند. آن‌ها آمده بودند تا به خشم و خشونت و نفرت خاتمه دهند و یگانگی حقیقت را گوشزد کنند، اما خود، توسطِ پیروانِ نابخردشان، دستمایه‌ی خشم و خشونت و نفرت و پراکندگی شدند.
Dexter
چه آزادی وجد انگیزی خواهد بود آنگاه که دریابی: «صدایی که در سرِ من است، من نیستم.» پس من کیستم؟ تو کسی هستی که این صدا را می‌شنود
Dexter
حقیقت تو، چیزی جز سعادت نیست. احساس بدبختی، حجابی‌ست بر روی حقیقت تو. این حجاب را کنار بزن.
maadikhah
برای «من»، دیگری فقط زمانی ارزش دارد که به دردِ «من» بخورد. در غیر این صورت، بی‌ارزش است. در نظرِ «من»، دیگری فقط زمانی خوب و نازنین است که مرا خوب و خواستنی بداند. در نظرِ «من» هیچ چیز تازه و با طراوت نیست، بلکه همه چیز کهنه و ملال‌آور است. به همین دلیل، «من» همواره به دنبال سرگرمی می‌گردد، و در عین حال، به کهنه‌ها می‌چسبد.
Dexter
عشق، شکسته شدنِ دانه است. دانه که بشکند، درخت متولد می‌شود. اما درخت، در وهمِ دانه نمی‌گنجد.
Dexter
بدیهی‌ست اگر بارقه‌های حقیقت تو را روشن نکند، تو به جست‌وجوی آن برنمی‌آیی.
Dexter
گفتند: «شیطان شگفت حیله‌گری‌ست!» گفتم: «به چنگش خواهم آورد!» به چنگش آوردم. لبخند رضایتی بر لبانم نشست. نگریستم؛ شیطان از چنگم گریخته، و بر لبانم نشسته بود!
Dexter
«من»، همواره خود را در رقابت می‌یابد – می‌برد یا می‌بازد. برای «من» هرگز بازی بُرد – بُرد وجود ندارد. حقیقتِ «من»، حفظِ «من» است. «من»، جدایی می‌افکند: من، تو، مال من، مال تو، سودِ من، ضرر من. «من»، می‌ترسد. بنابراین، کنترل می‌کند، و به دنبال امنیت می‌گردد. «من»، به دور خود حصار می‌کشد تا در آن حصار احساس امنیت کند
Dexter
آنی که در تمنای رهیدن از «من» است، همان «من» است! «من»، همواره در آرزو و تمناست. «من»، همواره رو به آینده‌ای موهوم دارد. «من»، از سکون و سکوت در این‌جا/اکنونِ جاودانه گریزان است. در همین گریز است که «من» شکل می‌گیرد. «من»، چیزی جز همین گُریز نیست. با شناختنِ حقیقتِ «من»، «من» محو می‌شود، آنگاه، آنچه می‌ماند جُز وَجهُ الله نیست.
Dexter

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۸۰ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۸۰ صفحه

صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد