بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کتاب دزد | صفحه ۹ | طاقچه
۴٫۱
(۳۳۳)
می‌گویند جنگ بهترین دوست مرگ است، اما من اینجا باید نقطه نظر متفاوتی را به شما ارائه کنم؛ برای من، جنگ شبیه ارباب جدیدی است که انتظار انجام کارهای غیرممکن را دارد. او بالای سرتان می‌ایستد و مدام یک حرف را تکرار می‌کند: «تمومش کن، تموش کن.» و شما هم مجبورید بیشتر کار کنید. کارتان را تمام می‌کنید اما ارباب از شما تشکر نمی‌کند. او خواهان کار بیشتری است.
a raven from night
اما باور کنید، کلمات در راه بودند و وقتی رسیدند، لیزل آنها را همانند ابرها در مشت گرفته و فشرد تا باران کلمات از میان انگشتانش ببارد.
ZohreAalipour
اینجا یک حقیقت کوچک وجود دارد خواهید مُرد.
ZohreAalipour
به دلیلی، مردهای در حال مرگ، همیشه سؤالی را می‌پرسند که خودشان جوابش را می‌دانند. شاید به این خاطر است که می‌خواهند حق به جانب بمیرند.
sahar
شکی نیست که جنگ به مفهوم مردن بود، ولی همیشه، وقتی کسی بمیرد که زمانی در کنارتان زندگی کرده و نفس کشیده، زمین زیر پایتان می‌لرزد.
sahar
معنای لغت شمارۀ هشت فرهنگ لغت دودن ‫ Nachtrauern ـ پشیمانی: اندوهی سرشار از آرزو، یأس یا فقدان. کلمات مرتبط: غصه، ندامت، سوگواری، تأسف خوردن.
sahar
معنای لغت شمارۀ شش فرهنگ لغت دودن ‫Elend ـ بدبختی: دردی بزرگ، غم و اندوه. واژه‌های مرتبط: محنت، شکنجه، یأس، رنج و ویرانی.
sahar
معنای لغت شمارۀ سه فرهنگ لغت دودن ‫Angest ـ ترس: حسی نامطبوع و غالباً قوی که به جهت پیش‌بینی و یا آگاهی از خطر ایجاد می‌شود. کلمات مرتبط: وحشت، دهشت، اضطراب، خوف، هراس.
sahar
معنای لغت شمارۀ یک فرهنگ لغت دودن ‫Zufriedenheit ـ شادمانی: از کلمات شادی ـ لذت بردن ـ خوشی و رضایت مشتق می‌شود. کلمات مرتبط: لذت، خرسندی، خوش شانسی، کامیابی.
sahar
با وجود آنکه هرچه در این دنیا می‌بینم از رنگ‌ها تأثیر گرفته و با آنها درهم آمیخته است، اما اغلب هنگام مرگ یک انسان، باز گرفتگی را می‌بینم. میلیون‌ها بار آن را دیده‌ام. بیشتر از آنچه که به خاطر بیاورم شاهد گرفتگی بوده‌ام.
آرزو
انگاری تمام دنیا لباسی سفید به تن کرده بود. مثل اینکه پلیوری پوشیده بود درست مثل پلیور پوشیدن خودتان. کنار خط راه‌آهن، ردّی از پاهایی که تا قوزک در برف فرورفته بودند، وجود داشت. درخت‌ها پتویی یخی رویشان کشیده بودند.
آرزو
خم شد و صورت بی‌جانش را نگریست و بعد بهترین دوستش را، رودی اشتاینر را خالصانه و به نرمی بوسید. مزۀ خاک می‌داد و شیرین بود. مزۀ افسوس می‌داد
Relax
اشتباه، اشتباه، گاهی به نظرم تنها کاری که می‌توانم انجام دهم همین اشتباه کردن است.
M Z
بتدا رنگ‌ها سپس آدم‌ها. معمولاً وقایع را اینگونه می‌بینم یا بهتر بگویم سعی می‌کنم اینگونه ببینم. اینجا یک حقیقت کوچک وجود دارد خواهید مُرد.
M Z
این روح‌ها همیشه سبک‌اند، چون بخش‌های زیادی از آنها پیش از این رفته‌اند.
mona reza
می‌گویند جنگ بهترین دوست مرگ است، اما من اینجا باید نقطه نظر متفاوتی را به شما ارائه کنم؛ برای من، جنگ شبیه ارباب جدیدی است که انتظار انجام کارهای غیرممکن را دارد. او بالای سرتان می‌ایستد و مدام یک حرف را تکرار می‌کند: «تمومش کن، تموش کن.» و شما هم مجبورید بیشتر کار کنید. کارتان را تمام می‌کنید اما ارباب از شما تشکر نمی‌کند. او خواهان کار بیشتری است.
mona reza
بله. پیشوا تصمیم گرفته بود با کلمات به دنیا حکومت کنه. گفت: "هیچ وقت اسلحه دستم نمی‌گیرم؛ اصلا لازمم نمی‌شه." با این حال، عجله نکرد. دست‌کم باید این رو در موردش بگم: اون اصلا آدم احمقی نبود. اولین نقشۀ حمله‌ش این بود که واژه‌ها رو در هرجای سرزمنیش که ممکن بود، بکاره.
sara
یک ساعت می‌تواند هزاران رنگ مختلف در خود داشته باشد؛ زرد مومی، آبی ابری، سیاه تیره
Soh Bat
تنها یک چیز بدتر از پسری است که از شما متنفر است پسری که شما را دوست دارد.
mona reza
صادقانه تلاش می‌کنم در مورد این موضوع با شادمانی حرف بزنم، اما به‌رغم تلاشم اغلب آدم‌ها از باور من هراس دارند. لطفاً به من اعتماد داشته باشید، بدون شک من هم می‌توانم خوشرو باشم. می‌توانم دلنشین باشم. دوست‌داشتنی، یا چیزهایی از این دست. فقط از من نخواهید خوب باشم. خوب بودن هیچ نسبتی با من ندارد. عکس‌المعل نسبت به حقیقتی که قبلاً گفته شد آیا این موضوع نگرانتان می‌کند؟
یه کتاب باز پیر

حجم

۷۰۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۵۷۵ صفحه

حجم

۷۰۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۵۷۵ صفحه

قیمت:
۱۴۳,۰۰۰
۱۰۰,۱۰۰
۳۰%
تومان