بریدههایی از کتاب من و کتاب
۴٫۱
(۱۷۰)
در اولویت اول بگردید کتاب های سیاسی، کتاب های ادبی، کتاب های هنری، کتاب هایی که برای ذهن جوانان جاذبه دارد، این ها را جمع کنید. اصلاً شما اعلان کنید و از مترجمان و مؤلفان بخواهید، تا ترجمه و تألیف خود را به شما بدهند و شما چاپ کنید.
msakrypton
الان کتاب جزء لوازم نیست؛ جزء کالاهای لوکس و تشریفاتی است؛ جزء چیزهای خوبی است که اگر باشد، بهتر است، اگر هم نبود، آسمان به زمین نمی آید! باید از این حالت خارج بشود و جزء لوازم زندگی به حساب آید
هدی✌
اگر کتاب واقعاً جزء ضروریات زندگی به حساب بیاید، گران نیست.
هدی✌
در مدارس، ساعتی برای کتاب خوانی گذاشته شود.
هدی✌
به کسانی که اهل کتاب اند، باید یارانه داده بشود، ... تا بتوانند کتاب تهیه کنند
هدی✌
بچه باید امیدوار بار بیاید
هدی✌
عزیزان من! بچه ها را باروحیه بار بیاورید.
هدی✌
عزیزان من! بچه ها را باروحیه بار بیاورید. این کار را در برنامه های کتاب نویسی، اردوگذاری، در توصیهٔ به معلمان و در رفتارهای خودتان بگذارید. بچه باید امیدوار بار بیاید.۲۴
هدی✌
باید بدانید با چه کسی طرف هستید؛ سریعاً مخاطبان خودتان را تشخیص بدهید و برسید به اینکه مخاطب شما جوانان هستند. جوانان هم طبیعت خاصی دارند. شما اگر عالی ترین مطالب را به شکل بی جاذبه عرضه کنید، جوان نخواهد گرفت.۲۰
هدی✌
برای اصلاح فرهنگ عمومی، باید «کتاب» منتشر بشود
هدی✌
خیلی از موضوعات هست که دربارهٔ آن ها چیزی نداریم، یا چیز قابل عرضه ای نداریم. درحالی که دیگران در کشورهای دیگر در زمینهٔ موضوعات گوناگون، گاهی ده ها هزار عنوان کتاب و تألیف دارند، اما دربارهٔ همان موضوعات، تعداد کتاب هایمان انگشت شمار است! ..
هدی✌
موسیقی آدم را خسته می کند؛ ولی چیزی که هیچ وقت آدم را خسته نمی کند، قصه است
هدی✌
در بین مردم ما، کتاب خوانی یک رویهٔ معمول نیست؛ حتی باسوادان درس خوانده و تحصیل کرده، کسانی که با کتاب انس دارند و در زندگی روزمرهٔ خودشان، فصل و بخشی را به خواندن کتاب اختصاص می دهند، یقیناً اقلیت کمی هستند؛ درحالی که ما می بینیم در بسیاری از کشورهایی که امروز از لحاظ پیشرفت های علمی در دنیا، ممتاز ... هستند، قضیه این طور نیست. ...
هدی✌
به نظر من جوان می تواند هم درس بخواند، هم مطالعه کند و هم ورزش کند.۲
هدی✌
گاهی آدم می بیند که قصه نویس یا نمایشنامه نویس یا فیلمساز امروز، به جای اینکه به نکات اصلی انقلاب توجه کند و آن ها را به سلک هنر بکشد، سراغ مسائل درجهٔ دو و گاهی مسائل مضر می رود که اصلاً نبایستی آن ها مطرح بشود. زخم ها و درد های انقلاب را دیدن، آن ها را درشت کردن و برجسته کردن، رنگ و جلای داستانی به آن ها زدن و آن ها را پخش کردن، هیچ خدمتی به انقلاب نیست. انقلاب در کنار نقاط درد و کمبود و محرومیتی که دارد، نقاط قو ت و درخشندگی بیشتری هم دارد. شما نمی توانید هیچ انقلابی را سراغ کنید که در آن، رنج و درد و زحمت نباشد.
sise1374
کتاب خوان درست کنیم، کتاب خودش می آید
مردم میل به کتاب خوانی ندارند. ... به نظر من، تدابیر عمدتاً باید متوجه این نکته باشد. اگرچه ممکن است کتابخانه درست کردن همین فایده را داشته باشد، اما اگر ما می توانیم دو نوع کتابخانه درست کنیم، اگر می توانیم تعداد انتشار را به دو صورت بالا ببریم؛ یکی به نحوی که این میل را ایجاد بکند، یکی هم بدون توجه به این نکته، آن نوع اول لازم است؛ یعنی ما باید فکر کنیم و این را پیدا بکنیم. واقعاً این حرف درستی است که:
آب کم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
اگر مردم کتاب خوان باشند و دنبال کتاب بگردند، سراغ ناشر و سراغ مؤلف می آیند و ناشر خودش را به آب و آتش خواهد زد تا کتاب را پدید بیاورد.
العبد
من اگر بدانم هر روز یک ساعت باید حرف بزنم و نتیجه اش این باشد که مردم کتاب خوان بشوند، حاضرم روزی یک ساعت و نیم حرف بزنم! اگر این طوری بشود قضیه را حل کرد، حرفی نیست. بله، ما باید عرضمان را به مردم بکنیم و بنده هم عرض می کنم؛ منتهی چیزهایی هست که با گفتن تنها تمام نمی شود. معلومات، خاصیتش این است که یک بار که چیزی را گفتیم، طرف می فهمد؛ دیگر لازم نیست آن را دوباره، سه باره، ده باره بگوییم، می شود تکرار مُمل، لیکن اخلاقیات و خلقیات و عادات و رفتارها این طوری نیستند. وقتی کسی عادت ناپسندی دارد، کافی نیست که بگوییم آقا این عادت ناپسند است، یا این کار را انجام نده، یا این کار را انجام بده. یک بار تذکر بدهیم و بگوییم ما گفتیم دیگر، تکلیفمان تمام شد؛ نه، این طوری نیست. این، گفتن و بازگفتن و بازگفتن و به زبان های گوناگون گفتن و از همه طرف گفتن و او را با فکر محاصره کردن می خواهد، تا یک عادت از میان برود، یا به وجود بیاید.۳۵
العبد
اگر انسان بخواهد در زمینهٔ معنوی و فرهنگی تر و تازه بماند، جز رابطهٔ با کتاب، که مثل رابطهٔ با جویبار، دائمی و در جریان است و مرتب تازه هایی را در اختیار انسان می گذارد، چاره ای ندارد. البته مسئله، مسئلهٔ چاره داشتن یا نداشتن نیست؛ مسئلهٔ میل و شوق و یک چیز اجتناب ناپذیر برای کسی است که اهل کتاب باشد.۱۰
sara.kh
من کتاب هایی را که می خوانم، معمولاً پشتش یادداشت یا تفریظی می نویسم؛ یعنی اگر چیزی به ذهنم آمده، پشت آن یادداشت می کنم. این کتاب فرماندهٔ من را که خواندم، بی اختیار پشتش بخشی از زیارت نامه را نوشتم: «االسلام علیکم یا اولیاء الله و احبّائه.» واقعاً دیدم که در مقابل این عظمت ها انسان احساس حقارت می کند. من وقتی این شکوه را در این کتاب دیدم، در نفس خودم حقیقتاً احساس حقارت کردم.
چه کسی می تواند این شکوه را به ما نشان بدهد؟ این شکوه وجود دارد، ولی یک نفر باید آن را به ما نشان بدهد. او چه کسی است؟ او، شمایید. یعنی اگر شما قدر خودتان را بدانید، می توانید حامل آن چنان نورانیتی باشید که انسان ها را تکان می دهد. آن طور حقایق واقعاً ماها را منقلب می کند.۱۲
moonlight
این دورهٔ نوجوانی، برای مطالعه کردن و یاد گرفتن، دورهٔ خیلی خوبی است؛ واقعاً یک دورهٔ طلایی است و با هیچ دوران دیگری قابل مقایسه نیست.
من می بینم با اینکه درس های موجود از لحاظ حجم و محتوا خیلی سنگین نیست، اما بعضی از جوانان ما فرصتی برای خودشان نمی بینند که بتوانند مطالعات جنبی بکنند؛ درحالی که به نظر من جوان می تواند هم درس بخواند، هم مطالعه کند و هم ورزش کند.۲
moonlight
حجم
۴۴۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۴۴۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
قیمت:
۳۸,۰۰۰
۱۹,۰۰۰۵۰%
تومان