بریدههایی از کتاب سفر زندگی
۴٫۵
(۱۳)
ریلکه برای یکی از دوستان جوانش مینویسد، ما نباید انتظار پاسخهای فوری داشته باشیم:
نسبت به هر آنچه در قلب تو لاینحل باقی مانده است صبور باش و ... سعی کن عاشق خود سؤالات باشی، مانند اتاقهایی که درِ آنها قفل است، مانند کتابهایی که به یک زبان خارجی که اصلاً نمیدانی نوشته شدهاند. به دنبال پاسخها نباش، پاسخهایی که نمیتوان داد چرا که در این صورت قادر نخواهی بود بر اساس آنها زندگی کنی و نکته اساسی همین است: این که با هر چیزی زندگی کنی. هماکنون باید با این سؤالات زندگی کنی. بدین ترتیب شاید به تدریج و بدون اینکه متوجه آن شوی، در آیندهای دور در زندگی به پاسخ سؤالات برسی.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
درآمیختن شخصیت انسانی او با کمکی که او در زمینه شناخت خودمان به ما کرد مانند این است که (همانگونه که یکی از همکاران مدتی قبل عنوان کرد) بگوییم از آنجایی که انیشتین یک مورد رابطه نامشروع داشته است، اکنون باید به تئوری نسبیت او به دیده تردید نگریست. یونگ گاهی اشتباهاتی داشته است، گاهی متهم به خودبزرگبینی بوده است و گاهی در روابطش با دیگران سوءاستفادهگر بوده است، اما چه کسانی در میان ما اینگونه نبودهایم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
خیالبافی مربوط به «دیگری» ای که بتوانیم در او خود را غوطهور کنیم و به این واسطه به منبع یا اصل برگردیم، انگیزه اصلی رفتارهای واپسگرا است، چه این رفتارها توهمهای عاشقانه باشد و چه اعتیاد به موادمخدر و چه خود را بیش از حد یکی دانستن با یک گروه یا ایدئولوژی خاص.
سمانه انصاف جو
آنچه که یونگ در واقع دارد روی آن تأکید میکند گفتمان است، تنش ضروری بین تضادها که بنابه تعریف، مستلزم یک «من» و یک «کسی غیر از من» است. بدون وجود «دیگری» انسان در حلقه خودشیفتگی محدود گرفتار میشود که در آن درک فرد از واقعیت ثابت بوده و به واسطه سایر احتمالات به چالش کشانده نمیشود. اغلب ما انتخاب میکنیم که ناآگاه، بدون چالش و ایمن در دنیای ارجاعات شخصی باقی بمانیم. بیخبری، دگرهراسی، غرور، نخوت و شکوفا نکردن استعدادها با این روانشناسی ارجاعات شخصی تقویت میشود.
سمانه انصاف جو
تفاوتی نمیکند این بحث منطقی چقدر پاک باشد، وقتی اصالت تجربه شخصی فرد به نفع روانپریشی گروه زیرپا گذاشته شود، ضرر و زیانی ایجاد میشود. این ضرر و زیان به کسانی وارد میشود که اجازه سفر کشف شخصی به آنها داده نمیشود
سمانه انصاف جو
بنیادگرا به جای این که عدم قطعیت را به عنوان یک نگرش مذهبی ارزشمند تلقی کند، نگرشی که «الوهیت» را صرفاً به عنوان چیزی غیر از ساخته خودآگاهی میداند، خود را ملزم میداند که عدم قطعیت را له کند. ترس شخصی از طریق حمله به تردید دیگران منطقی جلوه داده میشود و از آن طفره میرود.
سمانه انصاف جو
بسیاری از نهادها مطرح کردهاند که جمع مهمتر از فرد است، چرا که از اختلاف عقیده، روانرنجوری و هرجومرج اجتماعی میهراسند. اما چنین نهادهایی (بیتوجه به این که نیت آنها ممکن است چقدر پاک و نجیب باشد) ضرر زیادی به فرد میزنند. آنها در حالی که در خدمت ترس هستند، سفر شخصیای که وظیفه همه ماست را تباه میکنند و بدین ترتیب مانع از این میشوند که قدرت اسطورهها از طریق هریک از ما بروز پیدا کند. این هم خداشناسی اشتباه و هم روانشناسی اشتباه است. این کار آنها نقض روح و غایت بیتقوایی و فساد است.
سمانه انصاف جو
برای قهرمان، ترس یک چالش و یک کار است؛ چرا که تنها چیزی که از ترس ناشی میشود شهامت است.
سمانه انصاف جو
هرگاه نسبت به ترس آگاه نشویم، احتمال زیادی وجود دارد که الهیات، روانشناسی و سیاست بر اساس ترس و مبتنی بر ترس و جبرانکننده ترس باشند. از چنین منشاءهایی پلیدی به وجود خواهد آمد، چرا که همانگونه که قبلاً بحث کردیم، حتی منطقیترین انتخابهای ما ممکن است در خدمت ناگوارترین پیشبینیها باشد.
سمانه انصاف جو
وقتی ما یاد بگیریم با ترسمان روبهرو شویم و بدون مکانیسمهای دفاعی از جهان هستی استقبال کنیم و دنبال چیزی برویم که به ما اشاره میکند، مسیر معنوی حقیقیمان را پیدا خواهیم کرد.
کاربر ۳۵۱۵۹۲۶
ادبیات و هنر دربرگیرنده سؤالات هستند و نه پاسخهای ملموس که بلافاصله تبدیل به محصولات خودآگاهی نفس- محور میشوند که تلاش میکنند اسطورههای غیرقابل درک را دربرگیرند.
کاربر ۲۲۴۹۲۲۷
ما اکنون میدانیم که داستان زندگیمان را نمیسازیم، این داستان زندگی ماست که ما را میسازد. همانگونه که یونگ خردمندانه بیان کرده است: «این من نیستم که خودم را خلق میکنم، بلکه من برای خودم اتفاق میافتم.»
کاربر ۲۲۴۹۲۲۷
هرکسی که زبالههای به جا مانده از زندگی روزمره را بررسی و تجزیه و تحلیل نکند، هوشمندانه زندگی نمیکند.
کاربر ۲۲۴۹۲۲۷
زندگی او چیزی بزرگتر است که گرفتاری اخیر او بخشی از آن بود. اما معنای این زندگی به این بستگی دارد که چگونه هر روزش را پردازش کند و چگونه و تا چه حد او آنقدر بزرگ شود که از سیطره ترس طردشدگی و انزوا رها شود.
کاربر ۲۲۴۹۲۲۷
اگر سؤال من در دوران بزرگسالی این باشد: «من چگونه میتوانم به امنیت برسم؟» یا «چگونه میتوانم با جمع هماهنگ شوم؟» یا «چگونه میتوانم عشق حمایتگر را پیدا کنم؟» یا «چگونه میتوانم کاری کنم دیگران مرا دوست داشته باشند؟» در این صورت من اسیر و برده واکنش نامطمئن جهان خواهم بود.
کاربر ۲۲۴۹۲۲۷
ست. در این معما، ما نه تنها قهرمان داستان هستیم، بلکه اغلب یکی از نظارهکنندگان آن هستیم که متحیرتر از همه تماشا میکنیم.
کاربر ۲۲۴۹۲۲۷
«خویشتن» اصطلاحی است که برای انرژیهای سازماندهنده و هدفمند روان به کار میرود که یک حیات مستقل و هدف غایی به سمت خودآگاهی دارد.
کاربر ۲۲۴۹۲۲۷
در هر حال، روان ما اراده و اختیار و هدف خودش را دارد، هدفی که کاملاً متفاوت از آرزوهای «من» یا «نفس» (خودآگاهی) است
کاربر ۲۲۴۹۲۲۷
وقتی آنگونه که روان میخواهد زندگی نکنیم درد و رنج زیادی را تحمل خواهیم کرد.
کاربر ۲۲۴۹۲۲۷
یونگ معتقد بود که این تناسخهای نمادین ما را مستقیماً به انرژیهای نیرومندی متصل میکنند که جهان هستی را اداره میکنند، انرژیهایی که از طریق پروژه فردیت که هریک از ما قرار است متجلی کنیم، به اهدافشان میرسند.
کاربر ۲۲۴۹۲۲۷
حجم
۱۹۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۴۶ صفحه
حجم
۱۹۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۴۶ صفحه
قیمت:
۷۲,۰۰۰
۴۳,۲۰۰۴۰%
تومان