بریده‌هایی از کتاب اثر مرکب (خلاصه کتاب)

دوستی داشتم که یک همسر فوق‌العاده داشت و همه به خاطرداشتن چنین همسری به او تبریک می‌گفتند اما او همیشه گله می‌کرد و از همسرش ناراضی بود. من برای بهبود روابطشان تجربه خودم را با او در میان گذاشتم. چند سال قبل در ابتدای سال تصمیم گرفتم تا نشریه قدردانی برای همسرم درست کنم. از روز اول سال هر روز ۵ دقیقه و گاهی حتی کمتر وقت می‌گذاشتم و یک ویژگی مثبت از همسرم را می‌نوشتم.

در حقیقت آنچه که می‌خواهید همیشه در مقابل شماست، کافی است به ذهنتان بگویید که آن را می‌خواهید و روی آن متمرکز شوید تا آن را پیدا کنید.

"اگر آنطور که انتظار دارید پیشرفت نمی‌کنید، ولی توانایی آن را در خودتان می‌بینید، تنها دلیل این است که اهدافتان را به خوبی تعریف نکرده‌اید."

تا زمانی که چیزی را اندازه‌گیری نکنید نمی‌توانید آن را مدیریت کنید.

جان ماکسول می‌گوید: "هیچ وقت نمی‌توانید زندگی‌تان را تغییر دهید مگر اینکه کارهای روزمرتان را تغییر دهید، موفقیت در کارهای روزمره است."

متهم کردن دیگران راحت‌ترین کاری است که هر کس می‌تواند انجام دهد. من پیشرفت نمی‌کنم چون در فلان کشور به دنیا آمده‌ام یا من آدم شادی نیستم و این تقصیر همسرم است

اثرمرکب در زندگی شما کار می‌کند و همیشه وجود دارد. اگر به آنچه که می‌خواهید نمی‌رسید باید تغییر کنید و از اثرمرکب در جهت درست استفاده کنید. تکانه بزرگ منتظر شماست و برای رسیدن به آرزوهایتان باید آن را بدست آورید. شما بعد از خواندن این میکروکتاب کاملا آماده فتح همه آرزوهایتان هستید. با اتلاف وقت، خودتان را از هدف دور نکنید. باز هم تایید می‌کنم این یک میکروکتاب انگیزشی نیست. من راه موفقیت را با اثر مرکب به شما نشان دادم و شما باید در این راه حرکت کنید. هر وقت خسته شدید یا نیاز به انگیزه داشتید، دوباره میکروکتاب را بخوانید. اما هرگز دست از حرکت نکشید.

سخن آخر به زندگی خودتان در پنج سال گذشته نگاه کنید. آیا از آن راضی هستید؟ به جایگاهی که می‌خواستید رسیده‌اید؟ عادت‌های بدتان را ترک کرده‌اید؟ به تناسب اندام رسیده‌اید؟ سبک زندگی مطلوب و درآمد کافی دارید؟ آیا سالم هستید؟ آیا روابطتان مملو از عشق است؟ اگر نه چرا؟ جواب ساده و بسیار مهم است: انتخاب‌های شما. الان زمان آن است که اجازه ندهید ۵ سال بعدی زندگی‌تان هم این طوری بگذرد. یادگیری بدون عمل، بی ارزش است. این کتاب برای ایجاد انگیزه‌ای چند ساعته در شما نوشته نشده است.

"آرزو نکنید که کاش شرایط آسان بود، آرزو کنید که کاش شما قویتر بودید." می‌خواهم به شما نشان دهم که چه طور با کمی‌تلاش، به شکل مضاعف نتیجه بگیرید. فرض کنید ورزش بدنسازی انجام می‌دهید، طبق برنامه ورزشی‌تان باید یک حرکت مثل دراز و نشست را ۱۲ بار انجام دهید. در ابتدا سخت است اما نزدیک به حرکت ۱۲ که باشید به شکل ناخودآگاه حرکت را انجام می‌دهید و به اندازه اول سخت نخواهد بود. در حرکت ۱۲ کاملا خسته شده‌اید اما حقیقت این است که اصل تغییراتی که می‌خواهید، از حرکت ۱۲ به بعد اتفاق می‌افتد و اگر شما تنها ۳ تا ۴ حرکت اضافه انجام دهید، تاثیر آن چندین برابر خواهد بود که در مدت کوتاهی حس خواهید کرد. یکی از بهترین روش‌های مضاعف کردن نتیجه این است که خودتان را به عنوان سرسخت‌ترین رقیبتان نگاه کنید. وقتی به دیوار محدودیت رسیدید بیشتر تلاش کنید. از این لحظه به بعد است که جواب مضاعف خواهید گرفت.

یک همراه موفق داشته باشید: یکی از راه‌های قرار گرفتن در ارتباطات گسترده و افراد موفق، این است که با یک دوست یا همکار یک تیم تشکیل دهید. این شخص باید صادق، جسور و بی‌طرف باشد و البته شما هم در برابر او باید چنین احساسی داشته باشید. من یک دوست خوب دارم "لاندون". همان دوستی که آخر هفته ۳۰ دقیقه با هم صحبت می‌کنیم و به هم گزارش می‌دهیم. ما از شکست‌ها و موفقیت‌هایمان می‌گوییم و به هم و آنچه طرف مقابل به عنوان نکته گفته است متعهد می‌مانیم. حتی وقتی می‌خواهم خودم را گول بزنم لاندون سریع متوجه شده و جلوی آن را می‌گیرد. اگر چنین شخصی در زندگی دارید همین امروز شروع کنید و در غیر این صورت افرادی را پیدا کنید که برایتان مهم هستند، از آنها در مورد نقاط قوت و ضعفتان بپرسید و اینکه در چه مواردی می‌توانید پیشرفت کنید، یا در چه مواردی به خودتان ضربه می‌زنید، آنها را یادداشت کنید و متعهد به تغییر و گزارش هفتگی به آنها شوید.

قطع ارتباط: همان طور که از فرزندانتان در مقابل دوستانی که تاثیر منفی روی آنها می‌گذارند محافظت می‌کنید، باید این کار را برای خودتان هم انجام دهید و باور کنید که سن تاثیری در آن ندارد. قطع روابط برای هر دو طرف سخت است اما حقیقت این است که افرادی که شما را در حد خودشان پایین می‌آورند هرگز نمی‌گذارند شما به اهدافتان برسید. این کار ساده نیست اما باید انجام شود. ارتباط محدود: روابط در کنار تاثیر قدرتمند، اثرات لطیف و نافذ هم دارند، درست مثل پیاده‌روی با یک دوست. او می‌تواند همراه شما باشد اما سرعت شما را کم یا زیاد کند. افرادی هستند که می‌توانید سه ساعت با آنها باشید اما سه روز نه، و افرادی هستند که ۳ دقیقه می‌توانید با آنها وقت بگذرانید اما ۳ ساعت غیر ممکن است. این شما هستید که میزان رابطه را تعیین می‌کنید. چون افراد روی نگرش و اعمال شما تاثیر گذارند. به روابطتان نگاهی بیندازید و مطمئن شوید برای افراد سه دقیقه‌ای، ۳ ساعت زمان نمی‌گذارید.

گام دوم - هنگام رانندگی، در دانشگاه تحصیل کنید: قبلا هم گفتم که حذف افکار منفی یا عادت‌های منفی به تنهایی کافی نیست و باید هر کدام را با یک عادت مثبت جایگزین کرد. من زمانی که می‌خواهم با ماشین جایی بروم، هرگز بدون دو چیز حرکت نمی‌کنم، بنزین و سی‌دی‌های آموزشی. به طور میانگن هر آمریکایی در سال ۱۲۳۱ کیلومتر رانندگی می‌کند چیزی حدود ۳۰۰ ساعت که معادل ۲ ترم تحصیل در دانشگاه است. من هر سال ۲ ترم دانشگاهی در مورد موضوعات مختلف مثل فروش، بازاریابی و... تحصیل می‌کنم و تعجبی ندارد اگر وضع مالی و درآمدی و اجتماعی‌ام از شخصی که از تمام زمانش بیهوده استفاده می‌کند، بهتر باشد. من هر روز پیشرفت می‌کنم و می‌توانم بگویم که به آن عادت کرده‌ام.

باید بر اساس آنچه در فصل‌های قبل گفتیم زمینه را حاضر کنید: ۱. رفتارهای جدید را بر اساس هدفتان انتخاب کنید. ۲. این رفتارها را در قالب عادت‌های مثبت وارد زندگی‌تان کنید. ۳. هر روز و حتی روزی چندبار عادت‌های جدید را تکرار کنید. ۴. با عادت‌های جدید ریتم منظم برای زندگی‌تان بسازید. ۵. ثبات قدم داشته باشید. با همین ۵ کار به نظر ساده تکانه بزرگ وارد زندگی‌تان می‌شود و بدون اینکه انرژی زیادی صرف کنید، هر روز شاهد تاثیر آن خواهید بود.

وقتی سفینه شاتل از زمین پرتاب می‌شود، چند دقیقه اول بیشترین میزان سوخت را مصرف می‌کند، چون باید بر جاذبه زمین غلبه کند. اما همین که از جو زمین خارج شد و داخل مدار قرار گرفت، بدون سوخت هم به حرکتش ادامه می‌دهد. عادت‌ها و روش‌های قدیمی هم دقیقا از قانون تکانه پیروی می‌کنند. آنها دوست دارند تا در همان وضعیت باقی بمانند. کافی است تا این حس تمایل را بشکنید و یک رفتار مثبت جایگزین آن کنید. حالا تکانه به نفع شما کار می‌کند و هر روز عادت‌های مثبت تکرار می‌شوند. دقت کنید که تکانه درست مانند اثرمرکب در هر شرایطی کار می‌کند، چه در حالی که تمام مدت روی کاناپه بنشینید و فیلم‌های معمولی ببینید و هم در صورتی که بلند شوید و یک عادت مثبت جدید را شروع کنید. حالا چه طور می‌توان تکانه بزرگ را بدست آورد؟

تکانه دقت کرده‌اید که افراد پولدار هر روز پولدارتر و افراد فقیر هر روز فقیرتر می‌شوند؟ این هیجان انگیزترین فصل کتاب است. می‌خواهم شما را با راز موفقیت مشترک بیل گیتس، استیو جابز و مایکل فیلیپس آشنا کنم. رازی که وقتی به دستش آورید دیگر هیچ چیز در راه سیدن به هدفتان مانع شما نخواهد شد. می‌خواهم شما را با تکانه یا معجزه تکانه آشنا کنم. یکی از مهم‌ترین و قدرتمندترین نیروهای موفقیت. قانون اول نیوتن را یادتان هست؟ «اجسام تمایل دارند تا حرکت یکنواخت خود را حفظ کنند مگر آنکه نیرویی به آنها وارد شود» و این یعنی تکانه. یعنی پولدارها هر روز پولدارتر و افراد موفق هر روز موفق‌تر می‌شوند، و برعکس آدم‌های معمولی هر روز معمولی‌تر می‌شوند. ایجاد تکانه نه تنها ساده نیست، بلکه انرژی زیادی هم از شما می‌گیرد، اما کافی است تا تکانه شروع شود دیگر هیچ چیز مانع شما نخواهد بود. بگذارید با یک مثال بگویم:

تغییر سخت است تغییر همیشه کار سختی بوده و به همین دلیل است که مردم رفتارها و عادت‌های بد را ترک نمی‌کنند و همیشه غمگین هستند. البته به نظر من این عالی است. چون من و شما با تحمل کمی سختی تبدیل به فردی موفق و متفاوت می‌شویم. من وقتی با کار سخت مواجه می‌شوم خوشحالم چون می‌دانم آدم‌های معمولی در مواجه با آن سریع کنار می‌کشند و انجام آن کار است که مرا از دیگران متمایز می‌کند. وقتی با وجود سختی و تکراری بودن یک کار آن را هر روز انجام دهید، پیشرفت می‌کنید. اگر بدست آوردن عادت‌های جدید سخت و آزاردهنده یا حتی خسته کننده است بگذارید باشند، شما ادامه دهید تا اثرمرکب غافلگیرتان کند.

جان ماکسول می‌گوید: "هیچ وقت نمی‌توانید زندگی‌تان را تغییر دهید مگر اینکه کارهای روزمرتان را تغییر دهید، موفقیت در کارهای روزمره است." حالا که عادت‌های بد را حذف کرده‌اید باید نهال عادت‌های خوب را بکارید و از آنها مراقبت کنید تا رشد کنند. یادتان باشد که این یک فرآیند یک شبه نیست. باید حدود سیصد بار یک رفتار را انجام دهید تا بتوانید آن را به عنوان عادت جدید در ناخودآگاهتان ثبت کنید.

من به حرف جیم ران گوش دادم و گفتم این دختر به دنبال چه پسری می‌گردد؟ و با تمام جزئیات مشخصات آن را نوشتم. من باید تبدیل به مردی جذاب می‌شدم، پس حدود ۴۰ صفحه هم در مورد مرد ایده‌آل دختر مورد علاقه‌ام نوشتم و تصمیم گرفتم تبدیل به آن شوم. من تبدیل به آنچه می‌خواستم شدم و نتیجه خیلی زودتر از آنچه فکر می‌کردم ظاهر شد. خیلی اتفاقی با همسرم جورجیا آشنا شدم و او دقیقا همان دختر مورد علاقه‌ام بود و من، مردی جذاب و مناسب برای او بودم. حالا نوبت شماست، ۳ تا از بزرگترین اهدافتان را بنویسید و بعد لیست عادت‌های بدتان که مانع رسیدن شما به اهدافتان می‌شود را بنویسید. با خودتان روراست باشید، در حالی که انگشتنتان آغشته به نمک چیپس است نگویید که سالم زندگی می‌کنید. این برای بهتر شدن خود شماست. حالا عادت‌های خوبی را که باید بدست آورید بنویسید. عادت‌هایی که شما را برای رسیدن به هدفتان یاری می‌دهد.

خب حالا که هدف تعیین کردید، چه طور باید به آن برسید؟ این سوال همه است و من با این جمله از جیم ران پاسخ می‌دهم: "اگر می‌خواهی بیشتر داشته باشی باید خودت به بیشتر تبدیل شوی. موفقیت چیزی نیست که دنبال آن بگردی چون هر چه به دنبال آن بروی از تو دورتر خواهد شد. تو باید تبدیل به آنچه می‌خواهی شوی." من وقتی اولین بار این جمله را شنیدم به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم و تصمیم گرفتم آن را امتحان کنم. آن زمان تصمیم به ازدواج داشتم و برای پیدا کردن همسر مورد علاقه‌ام از این قانون استفاده کردم. من فهرستی از آنچه که از همسر آینده‌ام انتظار داشتم نوشتم. این لیست تقریبا ۴۰ صفحه شد. من حتی جزئی‌ترین موارد را هم در نظر گرفتم، از خصوصیات اخلاقی و خانواده‌ای که در آن رشد کرده و فلسفه‌اش در زندگی تا نوع آرایش و حتی رنگ موهایش، همه را با دقت نوشتم. اگر با خودم می‌گفتم حالا این دختر را کجا پیدا کنم دقیقا راه اشتباه را می‌رفتم و همسرم مثل پروانه از دستم می‌رفت

شما چیزی را بدست می‌آورید که به دنبالش هستید. اگر به دنبال چیزی نباشید یا آن را با تمام وجود نخواهید، پس هیچ چیز هم بدست نمی‌آورید. ما روزانه در برابر هزاران احساس گوناگون قرار می‌گیریم اما به جرئت می‌گویم که ذهن ما ۹۹٪ آنها حذف می‌کند. چرا؟ چون خودمان می‌خواهیم. ذهن ما تنها چیزی را به ما می‌دهد که به آن فکر کنیم و برای بدست آوردنش تمرکز داشته باشیم. مثلا تا به حال شده است که تصمیم بگیرید یک ماشین جدید بخرید و یک دفعه تمام خیابان‌ها پر از ماشین مورد نظر شما شود و هر جا که نگاه می‌کنید آن را ببینید؟ آیا همه ماشین‌ها یک شبه به خیابان آمده‌اند؟ قطعا نه. آنها همیشه بوده‌اند فقط چون شما نمی‌خواستید ببینید، ذهنتان آنها را حذف می‌کرد. در حقیقت آنچه که می‌خواهید همیشه در مقابل شماست، کافی است به ذهنتان بگویید که آن را می‌خواهید و روی آن متمرکز شوید تا آن را پیدا کنید. وقتی اهدافتان را تعریف می‌کنید به ذهنتان چیز جدیدی برای پیدا کردن می‌دهید، در واقع انگار دو چشم به او می‌دهید تا هرجا هدفتان بود آن را شکار کند و واقعا هم این اتفاق می‌افتد.