بریده‌هایی از کتاب اثر مرکب (خلاصه کتاب)

حالا که عادت‌های بد را حذف کرده‌اید باید نهال عادت‌های خوب را بکارید و از آنها مراقبت کنید تا رشد کنند. یادتان باشد که این یک فرآیند یک شبه نیست. باید حدود سیصد بار یک رفتار را انجام دهید تا بتوانید آن را به عنوان عادت جدید در ناخودآگاهتان ثبت کنید.

حالا که عادت‌های بد را حذف کرده‌اید باید نهال عادت‌های خوب را بکارید و از آنها مراقبت کنید تا رشد کنند.

جان ماکسول می‌گوید: "هیچ وقت نمی‌توانید زندگی‌تان را تغییر دهید مگر اینکه کارهای روزمرتان را تغییر دهید، موفقیت در کارهای روزمره است."

بسیاری هم هستند که یکدفعه شیرجه می‌زنند. اما شیرجه در مورد همه عادت‌ها استراتژی خوبی نیست، چون عادت‌ها طی زمانی طولانی شکل گرفته اند و برای از بین رفتن آنها نباید عجله کرد. چند سال پیش همسرم بنا به دستور پزشک مجبور شد برای چندین ماه اصلا کافئین نخورد. ما هر دو عاشق قهوه بودیم اما من تصمیمی گرفتم تا او را در این راه همراهی کنم. ما ابتدا قهوه ای با ۵۰٪ کافئین خریدیم و یک هفته از آن استفاده کردیم، هفته بعد قهوه بدون کافئین را جایگزین آن کردیم و هفته سوم از چای سیاه استفاده کردیم و در نهایت چای سبز را جایگزین قهوه کردیم.

محرک‌های خودت را پیدا کن: به عادت‌های بدتان نگاهی بیندازید. ببینید هر کدام از این عادت‌های بد با چه چیزی شروع یا تحریک می‌شوند؟ برای هر کدام از عبارات چه کسی، چه جایی و چه وقتی استفاده کنید. مثلا: آیا عادت دارید وقتی با دوستانتان هستید نوشابه بیشتری می‌خورید؟ یا عادت دارید در ساعاتی از روز تنقلاتی مثل بستنی یا چیپس می‌خورید؟ همه این محرک‌ها را در دفترچه عادت‌های بد یادداشت کنید.

می‌خواهید فست فود را ترک کنید؟ تمام یخچال و فریزر خود را از غذاهای آماده و سوسیس و کالباس خالی کنید، حتی از لوازمی که مربوط به آنها می‌شود مثل پیتزا بر، هم غافل نشوید و آنها را به شخص دیگری اهدا کنید. اگر می‌خواهید رژیم غذایی سالم داشته باشید، تمام تنقلات را از کابینت‌های خانه خارج کنید و هرگز برای خرید سمت آنها نروید. بهانه هم نیاورید که سایر اعضای خانواده دوست دارند یا می‌خرند، آنها هم باید سلامت و متناسب باشند.

به عادت‌های بدتان نگاهی بیندازید. ببینید هر کدام از این عادت‌های بد با چه چیزی شروع یا تحریک می‌شوند؟

تا زمانی که چیزی را اندازه‌گیری نکنید نمی‌توانید آن را مدیریت کنید.

به زندگی خودتان در پنج سال گذشته نگاه کنید. آیا از آن راضی هستید؟ به جایگاهی که می‌خواستید رسیده‌اید؟ عادت‌های بدتان را ترک کرده‌اید؟ به تناسب اندام رسیده‌اید؟ سبک زندگی مطلوب و درآمد کافی دارید؟ آیا سالم هستید؟ آیا روابطتان مملو از عشق است؟ اگر نه چرا؟ جواب ساده و بسیار مهم است: انتخاب‌های شما. الان زمان آن است که اجازه ندهید ۵ سال بعدی زندگی‌تان هم این طوری بگذرد.

تا زمانی که چیزی را اندازه‌گیری نکنید نمی‌توانید آن را مدیریت کنید.

تا تمام کمبودهایت در هوش و مهارت‌های فردی را جبران کنی و این بزرگترین درس زندگی‌ام بود.

هیچوقت ورزش روزانه‌اش تحت هیچ شرایطی کنسل نمی‌شد. پدرم باور داشت که هوش نمی‌تواند دلیل برتری افراد نسبت به هم باشد. او می‌گفت باید سخت تلاش کنی

تنها کلید موفقیتم و هر آنچه در زندگی به دست آورده‌ام را ثبات قدم می‌دانم

حقیقت این است که افرادی که شما را در حد خودشان پایین می‌آورند هرگز نمی‌گذارند شما به اهدافتان برسید.

حالا چه طور می‌توان تکانه بزرگ را بدست آورد؟ باید بر اساس آنچه در فصل‌های قبل گفتیم زمینه را حاضر کنید: ۱. رفتارهای جدید را بر اساس هدفتان انتخاب کنید. ۲. این رفتارها را در قالب عادت‌های مثبت وارد زندگی‌تان کنید. ۳. هر روز و حتی روزی چندبار عادت‌های جدید را تکرار کنید. ۴. با عادت‌های جدید ریتم منظم برای زندگی‌تان بسازید. ۵. ثبات قدم داشته باشید. با همین ۵ کار به نظر ساده تکانه بزرگ وارد زندگی‌تان می‌شود و بدون اینکه انرژی زیادی صرف کنید، هر روز شاهد تاثیر آن خواهید بود.

تغییر سخت است تغییر همیشه کار سختی بوده و به همین دلیل است که مردم رفتارها و عادت‌های بد را ترک نمی‌کنند و همیشه غمگین هستند. البته به نظر من این عالی است. چون من و شما با تحمل کمی سختی تبدیل به فردی موفق و متفاوت می‌شویم. من وقتی با کار سخت مواجه می‌شوم خوشحالم چون می‌دانم آدم‌های معمولی در مواجه با آن سریع کنار می‌کشند و انجام آن کار است که مرا از دیگران متمایز می‌کند. وقتی با وجود سختی و تکراری بودن یک کار آن را هر روز انجام دهید، پیشرفت می‌کنید.

شخص دیگری با استدلال اینکه اشتیاق شما باید بیشتر باشد گفت: پنجاه و یک و شخص دیگری از ته سالن گفت هشتاد درصد. سخنران روی کاغذ بزرگ نوشت: ۱۰۰٪. شما باید ۱۰۰٪ مسئولیت یک رابطه را به عهده داشته باشید و هیچ انتظاری از طرف مقابل نداشته باشید. او گفت وقتی رابطه‌ای ساخته می‌شود که مسئولیت کامل آن را به عهده بگیرید. من شگفت‌زده شدم. این چیزی نبود که باور داشتم. سریع درک کردم که چه درس بزرگی است، پذیرفتن کامل مسئولیت یک کار به این معنی است که تمام انتخاب‌ها با من است

متهم کردن دیگران راحت‌ترین کاری است که هر کس می‌تواند انجام دهد. من پیشرفت نمی‌کنم چون در فلان کشور به دنیا آمده‌ام یا من آدم شادی نیستم و این تقصیر همسرم است. هجده سالم بود که در یک همایش برای اولین بار مسئولیت‌پذیری را به طور کامل شناختم. سخنران از مردم پرسید: چند درصد از مسئولیت رابطه به عهده شماست؟ من سریع پاسخ دادم: هر رابطه‌ای پنجاه پنجاه است.

دوستم این کار را کرد و زندگی‌اش کاملا دگرگون شد. او با دقت به رفتار همسرش نگاه کرد و متوجه خوبی‌های او شد و کم‌کم رفتارش با او بهتر شد. همسرش وقتی این تغییر رفتار او را دید سعی کرد تا او هم بهتر شود و رفتار متفاوتی از خودش نشان داد و در نتیجه همه چیز برایشان عالی شد.

چه اتفاقی افتاد؟ من هر روز بیشتر جنبه‌های مثبت همسرم را می‌دیدم و برای پیدا کردن آنها به او دقت می‌کردم و در نتیجه هر روز بیشتر عاشقش می‌شدم. من روزی ۵ دقیقه بیشتر وقت نمی‌گذاشتم اما هر روز رابطه ما بهتر می‌شد. تا آخر سال که به عنوان هدیه تمام نکات مثبت را در قالب نشریه درست کردم و به او دادم. او از خوشحالی گریه می‌کرد و می‌گفت که این بهترین هدیه‌ای است که تا به امروز گرفته است. (در حالی که من فکر می‌کردم بهترین هدیه اتومبیلی بود که سال پیش به او دادم)