بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مجنون در تهران | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مجنون در تهران

بریده‌هایی از کتاب مجنون در تهران

نویسنده:حسین دهلوی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۵۴ رأی
۴٫۱
(۵۴)
تو آرزوی قنوت نماز من شده‌ای ببین برای تو روزی سه بار می‌گریم ببخش! عاشق تو رازدار خوبی نیست میان کوچه اگر بی‌گدار می‌گریم به یاد خاطره‌ی کوله‌بار بسته‌ی تو همیشه پشت سر هر قطار می‌گریم
sosoke
نه مغرورم، نه دلسنگم، نه از تحقیر می‌ترسم پر از بغضم ولی از «اشک بی‌تأثیر» می‌ترسم حریفی خسته‌ام، شطرنج‌بازی که کم آورده که از پیچیده‌بازی‌های این تقدیر می‌ترسم «می‌آیی، چای می‌نوشی، برایت شعر می‌خوانم...» من از سردرد این رؤیای بی‌تعبیر می‌ترسم
sosoke
آخرش این اشک‌ها دست مرا رو می‌کنند عشق یعنی داغ رسوایی و ننگ آبرو
sosoke
رسم مردها این سینه نیست، مرکز اجماع دردهاست دیگر قدَم خمیده‌تر از پیرمردهاست اصلا بعید نیست که نشناسی‌ام، ببخش! این شهرِ بازمانده‌ی بعد از نبردهاست جان می‌کند دلم، همه سرگرم می‌شوند چون رقص تاس در وسط تخته نردهاست طوفان بکن، مرا بشکن، دل نمی‌کنم دریا تمام هستی دریانوردهاست جای گلایه نست اگر درد می‌کشیم صد قرن آزگار همین رسم مردهاست
sosoke
به سر هوای تو دارم، خدا گواه من است اگر رسیده نمازم به رکعت پنجم!
sosoke
آری! منم اینکه روی خاک افتاده داش آکلِ زخم‌خورده از ابروهات
sosoke
لبخند بزن! زودتر از این تقویم نوروز مرا دوباره آغاز بکن
sosoke
از دوری تو بهارها هم زردند غم‌های دلم نرفته برمی‌گردند
sosoke
نمایشنامه نقشه را تا انتها رفتم، نشان از گنج نیست حاصل جان‌کندنم چیزی به غیر از رنج نیست عشق تو چاقوی زنجانی و من بازیچه‌اش حاصلی جز زخم رسوایی بر این نارنج نیست جفت شش می‌خواستم در عشق، اما سال‌هاست با چنین بختی، امیدی هم به چار و پنج نیست بعد عمری مات بودن در زمین، فهمیده‌ام بردن از تقدیر در قانون این شطرنج نیست نقش اصلی در جهان را رنج بازی می‌کند بی تو دنیا جز نمایشنامه‌ای بغرنج نیست
زهرا۵۸
چشمت شبیه بیت‌های حضرت صائب هر بار جذبم می‌کند با اینکه تکراری است
زهرا۵۸
تصمیم از فتوحاتت بگویم: شهرها،‌ اقلیم‌ها پرشد از وابسته‌ها، درمانده‌ها، تسلیم‌ها شاعران توصیف‌ها کردند از چشمت،‌ ولی آنچه من دیدم فراتر بوده از تفهیم‌ها دل ببندم، دین و دنیایم؛ نبندم،‌ هستی‌ام... شیخ صنعانم که می‌ترسم از این تصمیم‌ها سهمم از زیبایی‌ات تنها تماشا کردن است کشوری هستم که گیرافتاده در تحریم‌ها کندی ساعات تنهایی برایم کافی است دیگر از جانم چه می‌خواهند این تقویم‌ها؟
زهرا۵۸
یک عمر زوال را نشانم دادند هی مرگ نهال را نشانم دادند گفتم که درخت بید مجنون چه شده؟ یک کیسه زغال را نشانم دادند
~sahar~
آسمان فرش شد و زیر سم اسبش ریخت عرشیان همهمه کردند که: سقا آمد!
~sahar~
میوه‌ای کالم ولی از شاخسار افتاده‌ام قطره‌وار از چشم تو بی‌اختیار افتاده‌ام
~sahar~
آخرش این اشک‌ها دست مرا رو می‌کنند
~sahar~
با من نشستی و دلت با دیگری، یعنی گردیده هم معنی سلامت با خداحافظ
~sahar~
چشمت شبیه بیت‌های حضرت صائب هر بار جذبم می‌کند با اینکه تکراری است
~sahar~
به باد رفته تمامی عمر کوتاهم نه یوسفم، نه جفا از برادری دیدم به دست خویش رها گشته در ته چاهم شبیه گفته‌ی نیماست کارم این شب‌ها تو را به ظلمت شب‌هام چشم در راهم
~sahar~
من همان رودم که بهر دیدنت مرداب شد ماه من! بس کن ندیدن‌های بی‌اندازه را
~sahar~
شاعران توصیف‌ها کردند از چشمت،‌ ولی آنچه من دیدم فراتر بوده از تفهیم‌ها
~sahar~

حجم

۴۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۴۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
تومان