بریده‌هایی از کتاب نبرد من

هرگونه حرکت نظامی‌و زورمندانه در مقابل یک جریان و فکر جدید دچار شکست می‌شود مگر این که یک فکر و اعتقاد جدید آغاز شود تا جایگزین فکر گذشته شود

یکی از اصول اساسی نازی‌ها تعلیم همه قشرها اعم از کارگر و کارمند است و مهم‌تر از آن این که این تعلیمات فقط به صورت تئوری انجام نمی‌شود بلکه به صورت عملی و مبارزه‌ای نیز انجام شده و تقویت می‌شود.

تعادل در صنعت و تجارت اساس زندگی یک ملت است

فلسفه یهودیان به گونه ای بود که پایه های زندگی انسانی و طبیعی را خراب می‌کرد و به ارائه نیروی غیرانسانی در جامعه می‌پرداخت

این روزها حتی انسان های ساکن آمازون و سیاه پوستان که دور از تمدن بوده اند و مانند حیوانات زندگی کرده اند با قوانین انسانی آشنا شده‌اند اما یهودیان از آنها هم بی تمدن تر و بی احساس تر عمل می‌کردند

آشکارا می‌دیدم که یهودیان قومی‌کثیف و آلوده هستند که مانند آنها در شهرهای دورافتاده هم یافت نمی‌شود و به خصوص زندگی اجتماعی و رفتارهای آنها قابل تحمل نبود.

از رفتارها و افکارم و نظریه هایی که برای پدرم بازگو می‌کردم پدرم دریافت که من استعداد یادگیری درس های کلاسیک دبیرستانی را ندارم پس انتخاب درس و رشته را به خودم سپرد تا خودم تصمیم گیری کنم، او می‌خواست که من رشته نقاشی را ادامه دهم چون مدتی بود این هنر توجه او را به خود جلب کرده بود، فکر می‌کرد شاید بتوانم در این رشته موفق عمل کنم.

بنابراین درباره نژادها اینگونه می‌توان نظر داد: الف) اختلاف دو نژاد در یکدیگر باعث ضعیف شدن نژاد برتر خواهد شد. ب) اختلاط دو نژاد باعث جلوگیری از پیشرفت یا کم شدن سرعت پیشرفت نژادها خواهد شد. از نظر من که چندان مذهبی هم نیستم اختلاط دو نژاد جز گناهان کبیره محسوب می‌شود چون دست بردن در اراده خداوند است و مانند این است که یک گیاه خوب و پربار را به یک علف هرز پیوند بزنیمو رشد گیاه را متوقف کنیم.

خواست و اراده خداوند این بود که در بیستم آوریل سال ۱۸۸۹ در شهری کوچک و زیبا اما مرزی به نام برآئونائو ام این که بین دو کشوری که اتحادشان همواره آرزوی هر آلمانی بود به دنیا بیایم.

بارها این نکته را متذکر شده‌ام و سعی در اثبات آن داشته‌ام که بزرگی هر ملت بستگی به ارزش و شخصیت کسانی است که در راس امور قرار دارند و آن را اداره می‌کنند. ملتی که سطحی‌نگر هستند و در مسائل عمیق نمی‌شوند هرگز نمی‌توانند خود را در مقابل کشورهای بزرگ قرار دهند.

انگلیسی‌ها برای آزادی خود می‌جنگند و اگر اقتصاد خوبی ندارند به خوبی کشورها را با یکدیگر درگیر می‌کنند و اقتصاد آنها را می‌ربایند.

اعتقاد من این است که یهود تقریبا دنیایی است که بدون اینکه ظاهر و وجهه خود را از دست بدهد روزنامه‌ها را اداره می‌کند. آنها مانند ضبط صوت محتوای سخنرانی‌ها را ضبط می‌کردند و آن را تبدیل به محتوای عوام فریب می‌کردند و تحویل مردم می‌دادند. آنها به طرز عجیبی زهر خود را درون قلب مردم تزریق می‌کنند و با مهارت کامل عوام را فریب می‌دهند

اما باز هم این ظاهر کار است و در اصل ماجرا آنها به دنبال یک دولت مستقل مثل فلسطین نیستند که آن را به دست آورند و با استقلال زندگی کنند بلکه فلسطین را به عنوان مرکزی می‌خواهند تا با فعالیت گسترده خود بتوانند تمام دنیا را تحت نظر بگیرند و افکار مخرب خود را در همه جا توسعه دهند و در پناهگاه خود جنایتکاران زبردستی راتقویت کنند

هر انسان برای اینکه بتواند افکار والا و عالی داشته باشد باید یک هدف والا و عالی را داشته باشد و آن را دنبال کند.

اگر روزی با یهودیان به جنگ برخیزم جنگ من جهاد بزرگی است که از سوی خداوند فرماندهی خواهد شد.

آنها ابتدا به دنبال رفع نیازهای طبقه کارگر بودند اما بعد از مدتی دریافتند که پیگیری مشکلات کارگران به صلاح آنها نیست، زیرا ممکن بود کارگرها بعد از حل مشکلاتشان از مبارزه با حزب بورژوازی خودداری کنند و دستورات حزب را اجرا نکنند. این آینده خطرناک برای رهبران حزب روشن شد و موجب سست شدن حزب شد و حزب دیگر نمی‌توانست برای تغییر وضعیت تلاشی کند. البته آنها معتقد بودند که طبقه کارگر قادر به تغییر اوضاع نیست و کارگران افرادی با سلاح های شکسته هستند که کاری از دستشان بر نمی‌آید و اگر قدرتی به دست آوردند به زودی آن را از دست می‌دهند.

وقتی به خوبی حزب و عقاید او را شناختم نظرم تغییر کرد شاید همین امروز هم ایشان را مردی متشخص و نژادپرست بدانم.

یهودیان ملتی نبودند که تمدن خاصی که متعلق به خودشان باشد را داشته باشند بلکه تحت تاثیر دیگر تمدن‌ها قرار گرفتند

اگر کسی که درست سال اول همین قرن می‌زیسته سر از خاک بردارد و با یک جوان امروزی مقایسه شود در رتبه پایینی قرار خواهد گرفت و هر چقدر هم که در زمان خود نابغه و با استعداد بوده باشد الان با یک جوان چهارده ساله برابری خواهد کرد. حتی شاید فلاسفه بزرگی مثل ارسطو و افلاطون هم در زمان حال افرادی عادی و مبتدی باشند.

یهودیان نقطه مقابل آریایی‌ها هستند چون اساس زندگی خود را حفظ جان و منافع خود قرار دادند. علت اینکه یهودیان از هزاران سال قبل باقی مانده‌اند و هنوز هم در بین ما زندگی می‌کنند این است که همواره در حفظ جان و منافع خود تلاش کرده‌اند و منافع اجتماع را به منافع خود تقدم نداده اند از سوی دیگر هیچ ملتی مانند یهودیان نبودند که کمترین تغییر را داشته باشند.