مگر تنها چیزی که برای ما از بهشت زمینی باقی مانده، زن نیست؟
رهی
دیگر خیلی دیر شده است، همیشه خیلی دیر است.
pejman
سقوط در پگاه اتفاق میافتد-
pejman
برای اینکه سنگینیِ حکم بر شانههایم سبکتر شود، حکم را به همه مردم تعمیم دهم.
pejman
یکی از دوستانم تا وقتی که شوهر خوب و وفاداری بود، حتی به خدا هم اعتقادی نداشت، اما همین که زناکار شد، به مذهب روی آورد.
pejman
در رسالت من، نه کسی را تبرک میکنند و نه گناهان کسی را میآمرزند.
pejman
آیا بزرگترین مشکل ما برای فرار از قضاوت، این نیست که پیش از هرکس دیگری ما خودمان، خود را محکوم میکنیم؟ بنابراین باید برای شروع، همه را بدون استثناء، محکوم کنیم تا صحبت به درازا کشد و قضاوت بر خود کمرنگ شود.
pejman
اگر او بود که به خاطر عشق به او مدت بیشتری تاب میآوردم چون دوستش داشتم،
pejman
پیامبری هستم پوچ برای دورهای بیارزش، الیاسی بدون مسیح، اشباع از تب و الکل
pejman
آدم در تنهایی، وقتی که خسته هم باشد، معمولاً فکر میکند پیامبر است.
pejman
ادامه دادن، تنها ادامه دادنِ زندگی، قدرتی مافوق بشر میخواهد.
pejman
شیرجههای نرفته گاهی اوقات کوفتگیهای عجیبی بهجا میگذارد
فهیم
عیاشی تنها مشغولیتِ محبوبِ عاشقان بزرگی است که خود را میپرستند.
رهی
گاهی اوقات وانمود میکردم که زندگی را جدی میگیرم. اما، خیلی زود، خودِ جدی بودن به نظرم بیارزش میآمد
رهی
گاهی اوقات وانمود میکردم که زندگی را جدی میگیرم. اما، خیلی زود، خودِ جدی بودن به نظرم بیارزش میآمد
رهی
در کل، برای اینکه من خوشبخت زندگی کنم، میبایست آدمهایی که برمیگزیدم، اصلاً زندگی نمیکردند. تنها در صورت وجود رضایت من، آنها میتوانستند پذیرای زندگی باشند.
رهی
در بیشتر اوقات، ادامه دادن، تنها ادامه دادنِ زندگی، قدرتی مافوق بشر میخواهد.
pejman
شما از روز قضاوت الهی حرف زدید. اجازه دهید با احترام به آن بخندم.
pejman
وقتی دیگر بازی در کار نباشد، نمایشی نباشد، بیشک میان حقیقت قرار میگرفتم. اما دوست عزیز، حقیقت کسلکننده است.
pejman
از آنجاییکه احتیاج داشتم دوست بدارم و دوست داشته شوم، فکر میکردم که عاشق شدهام.
pejman