بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سقوط | صفحه ۲۰ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سقوط

بریده‌هایی از کتاب سقوط

۴٫۳
(۶۲)
نمی‌دانستم که آزادی نه پاداش است و نه مدالی که به خاطرش با شامپانی جشن بگیریم. بعلاوه نه یک هدیه است، نه یک جعبه خوراکی خوشمزه و خاص که به شما لذت‌های چشایی دهد. اوه! نه، برعکس، بیگاری است، مسابقه دو استقامت که فقط یک شرکت‌کننده دارد و بسیار طاقت‌فرسا است. نه شامپانی هست و نه دوستانی که لیوان‌هایشان را به طرف شما بلند کرده‌اند و با مهربانی نگاهت می‌کنند. تنها در تالار غم، تنها در جایگاه، در برابر قضات، و تنها برای تصمیم گرفتن در برابر خود یا در برابر قضاوت دیگران. در انتهای هر آزادیی حکمی هست. و به خاطر همین است که آزادی بر دوش همه سنگینی می‌کند، مخصوصاً وقتی که از تب رنج می‌کشیم، یا در عذابیم یا کسی را دوست نداریم.
Haniye
گاهی اوقات، درون کسی را که دروغ می‌گوید، واضح‌تر می‌بینیم تا درون کسی را که راست می‌گوید.
Haniye
آه! دوست من، آیا می‌دانید مخلوقِ تنهایی که در شهرهای بزرگ سرگردان است، چه حال و روزی دارد؟
Haniye
ادامه دادن! این درست همان کاری است که انجامش دشوار است.
Haniye
شما از روز قضاوت الهی حرف زدید. اجازه دهید با احترام به آن بخندم. با قاطعیت منتظر آن روزم، چراکه من چیزی از آن بدتر را شناخته‌ام: قضاوت بشر را.
Haniye
اکثر اوقات با کسانی که شبیه به ما هستند و در ضعف‌های ما سهیم‌اند، دردل می‌کنیم. بنابراین، ما نمی‌خواهیم خودمان را اصلاح کنیم، و یا بهتر شویم: چراکه قبل از هرچیز لازم است خود را ضعیف بدانیم. ما تنها می‌خواهیم که برایمان دلسوزی شود و در راه‌مان تشویق شویم. در یک کلام، می‌خواهیم دیگر گناه‌کار نباشیم و در عین حال تلاشی هم برای تزکیه نفسمان نکنیم. نه خیلی بی‌شرم و نه خیلی با تقوا. نه نیروی شر داریم و نه نیروی خیر.
Haniye
عده‌ای فریاد می‌زنند: «دوستم داشته باش!» عده‌ای دیگر: «دوستم نداشته باش!». اما عده‌ای بیشتر، بدترین و بدبخت‌ترین آن‌ها، فریاد می‌زند: «دوستم نداشته باش و به من وفادار بمان!»
Haniye
هرچه باشد هنوز هم تنها راهی که اکثر مردم شما را برتر ببینند و بر شما درود بفرستند این است که بالاتر از آن‌ها زندگی کنید.
Haniye
و شیرجه‌های نرفته گاهی اوقات کوفتگی‌های عجیبی به‌جا می‌گذارد.
Haniye
اعتراف به اشتباهاتم به من اجازه می‌دهد که سبک‌تر از نو شروع کنم و این بار دو بار لذت ببرم، یک بار به خاطر طبیعتم و بار دیگر به خاطر احساس جذاب پشیمانی.
hamid
پس از آن‌که در مورد خود، مدت طولانی مطالعه کردم، تازه دورویی و تزویر عمیق مخلوق را آشکار ساختم. با کاوش بسیار در خاطره‌ام، بالاخره فهمیدم که فروتنی، مرا در جلوه کردن یاری می‌کرد و تواضع و افتادگی، مرا در شکست دادن و فضیلت اخلاقی، مرا در ظلم کردن. من از راه‌های صلح‌آمیز، جنگ می‌کردم و سرانجام، از راه‌های سخاوتمندی و گذشت، هر آن‌چه را که حسرتش را داشتم، به‌دست می‌آوردم.
hamid
ما نمی‌خواهیم خودمان را اصلاح کنیم، و یا بهتر شویم: چراکه قبل از هرچیز لازم است خود را ضعیف بدانیم.
hamid
برای خوش‌بخت بودن، نباید بیش از حد به دیگران پرداخت. به همین دلیل، چاره‌ای وجود ندارد. یا باید خوش‌بخت بود و مورد داوری قرار گرفت، یا بدبخت بود و تبرئه شد.
hamid
مردم تنها با مرگ شماست که پی به صداقت و وقاحت رنج‌هایتان می‌برند. تا وقتی که زنده‌اید، وضعیت شما برایشان مشکوک است، با تردید به شما نگاه می‌کنند
hamid
البته به‌خاطر ضوابط اخلاقی است که می‌گویم دوستانم، وگرنه من دیگر دوستی ندارم، فقط شریک جرم دارم. در مقابل، تعداد این همدست‌ها افزایش یافته است، آن‌ها نوع بشرند و در نوع بشر شما اولین نفرید. همیشه آن کسی که این‌جاست، نفر اول است. می‌پرسید چطور فهمیدم که دوستی ندارم؟ خیلی ساده است: روزی که تصمیم گرفتم خودم را بکشم تا با دوستانم شوخی کنم، یا بهتر بگویم آن‌ها را به نوعی تنبیه کنم، به این مطلب پی بردم. اما چه کسی را تنبیه کنم؟ حتماً چند نفری متعجب شدند؛ اما هیچ‌کس احساس نمی‌کرد تنبیه شده است. فهمیدم که دوستی ندارم.
hamid
به‌خاطر ضوابط اخلاقی است که می‌گویم دوستانم، وگرنه من دیگر دوستی ندارم
hamid
سلطان خلق و خوی خویش بودن از امتیازات حیوانات بزرگ است
hamid
آه! دوست عزیزم، برای کسی که تنهاست و نه خدایی دارد و نه سروری، سنگینی روزها وحشتناک است.
hamid
بدین‌گونه است که سانسور، آن چه را که خود منع کرده است، فریاد می‌کشد.
hamid
این مجلات عاشقانه، صحبت کردن در مورد عشق را می‌آموزند، اما عشق ورزیدن را هرگز.
hamid

حجم

۱۰۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۱۰۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰
۵۰%
تومان