بریده‌های کتاب همنشین گل
کتاب همنشین گل اثر سید مجتبی هاشمی

کتاب همنشین گل

دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۵ رأی
۵٫۰
(۵)
خداحافظی کردیم. بستگان جمع شده بودند. مادرم طاقت نیاورد و از هوش رفت. برگشتم و کنارش نشستم. آب به صورتش زدیم، وقتی به هوش آمد، دلم را پیشش جا گذاشتم و رفتم. این صحنه همیشه در جلوی چشمم بود. وداع مادر با فرزندی که پس از سه‌ماه، یک‌شب بیشتر میهمانش نبود.
S
برای شناسایی و ایجاد جاده‌ای برای انتقال تدارکات و حمل مجروحین در عملیات آزادسازی‌خرمشهر می‌کوشید؛ اما دیگر از احمد خبری نشد و عملیات بیت‌المقدس بدون حضور او به پایان رسید و خرمشهر آزاد شد. کسی نمی‌دانست احمد کجاست؟ همسر و چهار فرزند او هیچ خبری از احمد نداشتند. چهل روز از ناپدید شدن احمد می‌گذشت که تعدادی فیلم از سنگرهای مزدوران عراقی در خرمشهر بدست رزمندگان افتاد. فیلم‌ها حاکی از شهادت احمد و دو تن از همراهانش به نام‌های احمدمعین و عبدالحمیدرجایی بود؛ اما از آن‌ها اثری یافت نشد. او در مرحله اول عملیات بیت‌المقدس به دیدار حق شتافت و به برادرشهیدش محمدعلی پیوست تا بعد از آن پذیرای دیگر برادران شهیدش کاظم و ابوالقاسم گردد. برادران حجتی همهٔ حیات خویش را عاشقانه در مذبح جبهه‌ها قربانی کردند. در این خانه عرشیان ملائکةالله بر فرشیان خلیفةالله سجده آورده‌اند و به تفسیر اِنّی اعلَمُ ما لا تَعلَمون نشسته‌اند.
S
سردارشهیداحمدحجتی در سحرگاه پنجم‌خردادماه سال ۱۳۳۱ در شهرستان نجف‌آبادِاصفهان به دنیا آمد. تحت تعلیم برادر بزرگ‌ترش محمدصادق بود. البته خواندن‌قرآن را از مکتب یاد گرفت. از هفت‌سالگی نماز قضا و از یازده‌سالگی روزه‌اش قضا نمی‌شد. می‌دانست که خانواده فقیر است و باید یکی از مردان‌خانواده باشد. تابستان‌ها شربت درست می‌کرد و توی کوچه‌ها می‌گشت و به بزرگ و کوچک می‌فروخت. دوران کودکی را با فقر و تنگدستی می‌گذراند و تنها منبع درآمد آن‌ها کشاورزی بود. فقر باعث شد احمد نتواند به مدرسه برود. بزرگ‌تر که شد کشاورزی و بنّایی می‌کرد. به جای درس‌خواندن، نزد استادِ درب‌وپنجره‌ساز، به کارِ جوشکاری پرداخت تا جایی که در نه‌سالگی مهارت خاصی در تمام کارهای جوشکاری بدست آورده بود. علاقه به درس‌خواندن و کسب‌علم او را رها نمی‌کرد. احمد در یازده‌سالگی مشغول تحصیل شد و با هوش و ذکاوت فوق‌العاده‌ای که داشت، چهارسالِ ابتدایی را، در طول یک‌سال گذراند. او موفق شد مدرک دوره‌ششم نظام‌قدیم را اَخذ و وارد دبیرستان در رشتۀ‌ریاضی‌فیزیک شود؛ البته هم درس می‌خواند و هم کار می‌کرد.
S
تقدیم به ابوتراب، هدیه‌ای است، از سال‌ها هم‌نشینی با شهداء و آزادگانی دربند بعثیون، پای درس او تحصیل قرآن کردم. به من قرآن آموخت و از درس اخلاق گفت تا بتوانم شرف، آزادگی، صبر و قناعت را در وجود خود نهادینه کنم. ابوتراب همان سیدقزوینی بود که سپر شلاق‌های دژخیمان شد تا مبادا اسیری بدنش زیر تازیانه‌های دشمن سیاه شود. سیدی از تبار شهر چهارنبی (چهار پیغمبر: سلام، سلوم، سهولی، القیا) که خود را مسئول سلامتی همه ما می‌دانست. پدری مهربان و رهبری دلسوز که نماینده ولی‌فقیه‌زمان در بین آزادگان بود.
3741

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۳۴ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۳۴ صفحه

صفحه قبل۱۲
۳
صفحه بعد