بریده‌های کتاب مطلقاً تقریباً
۴٫۴
(۱۱۹)
«حشره به درد دخترها نمی‌خوره.»
i_ihash
اگر آدم نداند کجا بوده به جایی که می‌خواهد برود نمی‌رسد.
ساکورا 桜 サクラ
«توی یه کپه سنگ، همه که نمی‌تونن سنگِ بالایی باشن، بعضی‌ها باید سنگ زیری باشن که بالایی‌ها رو نگه دارن.»
i_ihash
فکر کنم کار سخت برات تو زندگی این نیست که همون چیزی بشی که دلت می‌خواد، کار سخت اینه که بفهمی دلت می‌خواد چی بشی. وقتی بفهمی واقعاً حقیقتاً چی می‌خوای، می‌دونم که به دستش می‌یاری.
"Shfar"
هیچ‌وقت چیز خوبی توی ایمیل‌های مدرسه نیست. معلم هیچ‌وقت به پدر و مادرِ آدم ایمیل نمی‌دهد که مثلاً بگوید: «داشتنِ شاگردی مثل آلبی در کلاس خیلی معرکه است. فقط می‌خواستم بدانید!» یا «آلبی همیشه مدادهایش را به ریک داربی قرض می‌دهد، گرچه کم پیش می‌آید که ریک آنها را پس بدهد.» یا «امروز آلبی اول از همه جسا کوان را برای تیم بسکتبالش انتخاب کرد، چون بقیه جسا را همیشه آخر از همه انتخاب می‌کنند و او حالش خراب می‌شود.»
غوطہ‌ور🪐🌱🌊
«یه چیزی پیدا کن که دلت بخواد تمام عمرت انجام بدی. حتی اگه خوب بلد نباشی. بعدش اگه شانس بیاری، با یه عالمه تمرین، یه روزی می‌یاد که توش استاد می‌شی.» حرف خوبی بود. اما... ازش پرسیدم: «اما اگه شانس نیارم چی؟ اگه یه چیزی که عاشقشم پیدا کنم، اما هیچ‌وقت خوب یاد نگیرم چی؟» کالیستا لبخند دلسوزانه‌اش را زد و گفت: «بعدش خوشحال نمی‌شی که عشقت رو پیدا کردی؟»
نَعنا🌿
یک بار پدربزرگ‌پارک به مادرم گفت: «توی یه کپه سنگ، همه که نمی‌تونن سنگِ بالایی باشن، بعضی‌ها باید سنگ زیری باشن که بالایی‌ها رو نگه دارن.»
Goner
آقای کلیفتن قبل از اینکه حرفی بزند، مدتی سر تکان داد. آخر سر گفت: «بذار یه چیزی ازت بپرسم آلبی. اگه این پسره بهت بگه تشکِ پرِ زردِ سه انگشتی ناراحت می‌شی؟» نمی‌خواستم بخندم، اما به هر حال خندیدم. حتی دماغم یک خرده زد بیرون. صورتم را با آستینم پاک کردم و گفتم: «نه.» آقای کلیفتن دستش را برد پشت سرش و بدون اینکه نگاه کند یک دستمال کاغذی درآورد داد دستم. گرفتمش. ازم پرسید: «چرا نه؟ چرا ناراحت نمی‌شی؟» ـ چون من که تشکِ... آقای کلیفتن برایم تمامش کرد: «...پرِ زردِ سه انگشتی نیستم.» «آره.» فین کردم. «من از اون‌جور تشک‌ها نیستم.» آقای کلیفتن با سر گفت آره. یعنی حرفم درست بود. بعدش گفت: «پس چرا وقتی کسی بهت می‌گه منگل ناراحت می‌شی؟» دیگر فین نکردم.
☀️J.S.Kinglee🍂
اگه آدم اون جایی که هست نباشه، به جایی که می‌خواد بره نمی‌رسه.
آناهیتا
«توی یه کپه سنگ، همه که نمی‌تونن سنگِ بالایی باشن، بعضی‌ها باید سنگ زیری باشن که بالایی‌ها رو نگه دارن.»
"Shfar"

حجم

۲۹۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

حجم

۲۹۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

قیمت:
۸۷,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۱۱صفحه بعد