بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دوستش داشتم | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دوستش داشتم

بریده‌هایی از کتاب دوستش داشتم

۳٫۳
(۱۲۵)
چقدر طول می‌کشد تا عطر کسی که دوست داریم را از یاد ببریم؟ چقدر باید بگذرد تا دیگر دوست‌اش نداشته باشیم؟
کتاب ناب
حس می‌کنم خیلی محافظه‌کار شده‌ام. دیگر به تمام زندگی‌ام از چشمیِ در نگاه می‌کنم. دیگر در را روی هرکسی باز نمی‌کنم.
Mary Adib
عجب شکنجه‌ای... اما من به هیچ‌چیز شک نکرده بودم. اصلاً نمی‌فهمیدم چه بلایی دارد سرم می‌آید، می‌فهمی؟ چطور می‌توانستم آنقدر کور باشم؟ چه‌طور؟ یا واقعاً احمق بودم یا واقعاً اعتماد داشتم. هرچند نتیجه‌اش درهرحال یکی است...»
Mary Adib
حتی اگر سی سال پیش هم این‌جورجاها بود، امکان نداشت کریستین و آدرین را به چنین جاهایی بیاورم. هیچ‌وقت! و حالا از خودم می‌پرسیم چرا... چرا آن‌ها را از این نوع خوشی‌ها محروم می‌کردم؟ مگر در آخر چقدر برای‌ام خرج داشت؟ می‌شد اگر پانزده دقیقه به من بد می‌گذشت؟ این یک ربع در مقابل صورت خندان بچه‌ها چه ارزشی دارد؟
Mary Adib
چقدر طول می‌کشد تا عطر کسی که دوست داریم را از یاد ببریم؟ چقدر باید بگذرد تا دیگر دوست‌اش نداشته باشیم؟
setayesh
«فکر می‌کنم زیبایی و ملاحت آن شب‌اش عمدی بود. خوب می‌دانست دارد چکار می‌کند: داشت خودش را فراموش‌نشدنی می‌کرد. شاید هم اشتباه می‌کنم اما بعید می‌دانم... آواز قوی او بود، خداحافظی‌اش، با دستمال سفیدی که از پشت پنجره تکان می‌داد. او خیلی باهوش بود، حتماً می‌دانست... حتی پوست‌اش هم از همیشه نرم‌تر بود. خودش می‌دانست؟ از روی سخاوت بود یا بی‌رحمی؟ به گمانم هر دو... هر دو...
همتا
«وقتی یکی‌مان شوخی می‌کرد، دیگری عذاب می‌کشید. واقعاً پوچ و بی‌معنا بود. دل‌ام می‌خواست بگیرمش و آن‌قدر محکم تکان‌اش بدهم که زهرش بیرون بریزد... آن‌قدر که تسلیم شود و بگوید دوستم دارد؛ بگوید گور بابای همه‌چیز، من دوستت دارم. اما نمی‌توانستم، آدم عوضی این رابطه، من بودم. همه‌چیز تقصیر من بود...»
همتا
ببینید من آدم پیچیده‌ای نیستم؛ نیاز دارم از زبان‌تان بشنوم " پسر من یک حرام‌زاده است و من از تو معذرت می‌خواهم" من به شنیدن این حرف نیاز دارم، می‌فهمید؟» «روی شنیدن این حرف حساب نکن.»
همتا
جالب است که چطور اصطلاح‌ها فقط یک اصطلاح نیستند. مثلاً باید ترس واقعی را تجربه کرده باشی تا معنای «عرق سرد» را بفهمی، یا خیلی دلهره داشته باشی تا «دلشوره داشتن» برای‌ات معنا پیدا کند، درست است؟ «ول کردن» هم همین‌گونه است. چه اصطلاح بی‌نقصی. چه کسی آن را ساخته؟ سر طناب را ول می‌کنند. همسر را ول می‌کنند.
همتا
اُه، فراموش کرده بودم یادآوری کنم که من زن این پسر هستم. می‌دانید، یک زن، همین موجود کار راه اندازی که آن را همه‌جا با خودتان می‌برید و وقتی می‌بوسیدش، لبخند می‌زند.
راهی
سعی می‌کنم بدون تو زندگی کنم، امیدوارم بتوانم..."
نفس
آدم‌هایی که باطن انعطاف‌ناپذیری دارند، همیشه با زندگی گلاویز می‌شوند و این بین آسیب می‌بینند، اما آدم‌هایی که طبع لطیفی دارند... نه لطیف کلمهٔ خوبی نیست، انعطاف‌پذیر، بله، درست‌اش همین است، افرادی که باطن انعطاف‌پذیری دارند، خب، وقتی ضربه می‌خورند، کم‌تر لطمه می‌بینند...
یك رهگذر
زندگی حتی وقتی انکارش کنی، حتی وقتی به آن بی‌اعتنایی کنی، حتی وقتی حاضر به پذیرفتن‌اش نباشی، باز هم از تو قوی‌تر است. قوی‌تر از هرچیزی.
Mary gholami
همیشه فکر می‌کردم که خیلی زرنگ‌ام؛ که زندگی را بهتر از بقیهٔ مردم درک کرده‌ام. به خودم می‌بالیدم که دم به تله نداده‌ام؛ و بعد تو آمدی و حالا حس می‌کنم در یک دنیای غریبه گیر افتاده‌ام.
Mary gholami
«همه همیشه از غم کسانی که ترک می‌شوند حرف می‌زنند اما تا به حال به درد و رنج کسانی که می‌روند، فکر کرده‌ای؟»
Mary gholami
آدم‌ها باز هم به زندگی‌ات می‌آیند و می‌روند، بازهم عذاب می‌کشی و این‌طوری بهتر است.
Mary gholami
رک بودن خصوصیت رایجی نیست... دیگر نگران این نیستم که مردم دوست‌ام نداشته باشند.
کاربر ۱۹۹۷۵۵۳
یک پایان تلخ، بهتر از یک تلخی بی‌پایان است.»
Hossein shiravand
هنوز می‌توانم تماس دلپذیر دست‌اش را روی گردن‌ام احساس کنم؛ صدایش، گرمایش، بوی تن‌اش، همه همان‌جاست. همه همان‌جاست... گوشه‌ای از ذهن‌ام... فقط کافی‌ست به آن فکر کنم.
Hossein shiravand
به یاد آدرین افتادم. اکنون چه‌کار می‌کرد؟ در همان لحظه کجا بود؟ با چه کسی بود؟
Hossein shiravand

حجم

۱۲۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۴۱ صفحه

حجم

۱۲۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۴۱ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰
۵۰%
تومان