بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فعلا خوبم | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب فعلا خوبم

بریده‌هایی از کتاب فعلا خوبم

نویسنده:گری دی اشمیت
انتشارات:نشر پیدایش
امتیاز:
۴.۶از ۲۷۵ رأی
۴٫۶
(۲۷۵)
می‌دانید، شاید پافین به خاطر حماقت و ترس از غرق شدن نیست که توی آب بالا و پایین می‌پرد. شاید دارد شنا می‌کند، فقط نمی‌داند چه کار باید بکند،
برایم مهم نبود آسمان چقدر سفید بود، یا همهٔ دنیا داشت از گرما عرق می‌ریخت.
هیچ‌کس حرف نمی‌زد چون همه می‌خواستیم فریاد بزنیم.
Marie Rostami
دو باد داشتند آنها را به دو طرف مختلف می‌بردند، اما مرغ‌های توفان از آنها استفاده می‌کردند تا در وسط نقاشی به هم برسند. نقاشی دربارهٔ این بود: به هم رسیدن، حتی درحالی که شاید داشتید به دو سمت مختلف می‌رفتید. همهٔ حرکت‌ها به همچین کشمکشی بستگی دارد، می‌دانید که.
سوفی پاتر
سعی کردم با پدرم درباره‌اش صحبت کنم. اما روز مناسبی نبود. بیشتر روزها مناسب نیستند.
حـــامـــیـــن
سرش را تکان داد: «پیر شدن هیچ لذتی نداره مگه اینکه تا اون موقع کمی خوش گذرونده باشی.»
Amin 13
یادم داد گاهی، هنر می‌تواند کاری کند که اطرافتان را فراموش کنید.
vajihe
آروغی زد که حتی برادرم هم نمی‌توانست چنان آروغی بزند، حتی در بهترین روزش. حیرت‌انگیز بود. از صدایش پرنده‌ها از توی درختان افرای روبه‌روی کتابخانه بیرون پریدند و دور شدند. احتمالاً سگ‌هایی که دو تا بلوک آن‌طرف‌تر هم روی ایوان خوابیده بودند از خواب بیدار شدند.
Amir Ali
می‌دانید که، وقتی کسی گریه می‌کند چیزی توی فضا باقی می‌ماند. چیزی نیست که بشود دید، یا بو یا احساسش کرد. یا کشیدش. اما آنجاست. مثل جیغ مرغ دریایی پشت‌سیاه که داشت توی فضای سفید دورش فریاد می‌کشید. وقتی نقاشی را نگاه می‌کنید نمی‌توانید صدایش را بشنوید. اما دلیل نمی‌شود که چیزی آنجا نیست.
Molaei
«امسال، شاید تا پاییز، اتفاقی می‌افته که پیش از این هرگز نیفتاده. ناسا انسان رو به فضا می‌فرسته. فکرش رو بکنین. کسانی که زمانی توی کلاسی مثل این کلاس بودن روی سطح ماه راه می‌رن.» مکث کرد. به طرف دیوار خم شدم تا صدایش را بشنوم: «برای همینه که امشب اینجایین و در ماه‌های آینده به اینجا می‌یاین. تا رؤیا بسازین. می‌یاین تا روی ابرها قلعه‌های حیرت‌انگیز بسازین. می‌یاین تا یاد بگیرین چطور پایه‌هایی رو برپا کنین که اون قلعه‌ها رو واقعی می‌کنن. مردانی که فرماندهٔ این مأموریتن، وقتی بچه‌هایی به سن شما بودن، هیچ‌کس نمی‌دونست که زمانی به سیارهٔ دیگه‌ای می‌رن. هیچ کس نمی‌دونست، اما تا چند ماه دیگه، این اتفاق می‌افته. خب، بیست سال دیگه مردم دربارهٔ شما چی می‌گن؟ هیچ‌کس اون موقع نمی‌دونست که یه شاگرد دبیرستان واشنگتن ایروینگ بزرگ می‌شه و... چه کاری؟ چه قلعه‌ای می‌سازین؟»
Rasta (:
«می‌بینی وقتی حالت خوبه چطور هیچی درست پیش نمی‌ره؟
s
«پیر شدن هیچ لذتی نداره مگه اینکه تا اون موقع کمی خوش گذرونده باشی.»
پدرم گفت: «دیوونه شدی؟ دیوونه شدی؟ چهل و پنج ساعت در هفته کار می‌کنم که غذایی روی میز بذارم، اون وقت می‌خوای ببرمت ورزشگاه یانکی، چون یه کلاه بیسبال آشغالو گم کردی؟» ـ اون یه کلاه بیسبال آشغال... این تنها چیزی بود که توانستم بگویم. دست پدرم سنگین است. همچین آدمی است.
فرشته
«وقتی خوشحالی هیچی درست پیش نمی‌ره
aboolfazl73
اینجا بود که فهمیدم، فهمیدم ادوبون چطور حرکت مرغ پازرد را نشان داده بود. مرغ پازرد به تاریکی خیره شده بود و می‌خواست از رودخانه‌ای که او را از تاریکی جدا می‌کرد رد شود، پای عقبش می‌رود بالا چون دارد از زمین جدا می‌شود، و می‌داند وارد چه مخمصه‌ای می‌شود، اما باز هم، نرم و آرام این کار را انجام می‌دهد. می‌رود وسط صحنه، جایی که باید برود؛ نور پشت سرش و تاریکی پیش رویش. تمام دنیا منتظر است تا همین کار را بکند.
مهدی
هنرپیشه‌های هالیوود حاضر بودند آدم بکشند تا لبخندی مثل لبخند مادرم داشته باشند، دروغ نمی‌گویم.
کاربر ۳۲۰۶
چیزهای زیادی توی دنیا نیستند که کامل و یکپارچه باشند، می‌دانید که. همه‌چیز را با دقت نگاه می‌کنید و می‌بینید یک جایی بالاخره ضربه خورده.
peace hug :)
«هیچی بی‌نقص نیست. اما نزدیک به بی‌نقصه.»
(:Ne´gar:)
در کلاس تاریخ جهان، آقای مک‌الروی دلایل جنگ جهانی اول را شروع کرده بود. می‌دانید جنگ جهانی اول چند تا دلیل داشت؟ تعجبی ندارد که جنگ شد.
Marie Rostami
زندگی پیچیده است و حتی یک بچه‌مدرسه‌ای هم دارد تعادل بخش‌های زیادی را توی زندگی‌اش حفظ می‌کند.
fateme.notes

حجم

۷۴۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۴۶۶ صفحه

حجم

۷۴۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۴۶۶ صفحه

قیمت:
۱۱۸,۰۰۰
تومان