بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فعلا خوبم | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب فعلا خوبم

بریده‌هایی از کتاب فعلا خوبم

نویسنده:گری دی اشمیت
انتشارات:نشر پیدایش
امتیاز:
۴.۶از ۲۷۵ رأی
۴٫۶
(۲۷۵)
هنر می‌تواند کاری کند که اطرافتان را فراموش کنید. هنر همچین کاری می‌کند
M€π®§∆N
سی. اس. لوییس می‌گوید: «اگر فقط بچه‌ها از کتابی لذت ببرند، معلوم است که کتاب بدی است.» دبلیو، اچ اودن تأکید می‌کند: «کتاب‌های خوبی وجود دارند که تنها برای بزرگسالان هستند، اما کتاب‌های خوبی که تنها برای کودکان باشند نه.» فکر می‌کنم حق با آنهاست.
sahar
«چیزهایی توی دنیا هستن که ما نمی‌تونیم درستشون کنیم، و اتفاق می‌افتن، تقصیر ما هم نیست، اما باید باهاشون روبه‌رو بشیم. چیزهای دیگه‌ای هم توی دنیا اتفاق می‌افتن که می‌تونیم درستشون کنیم
Decalcomania
این آمار شانس خوب شدن لیل بود که دکتر به آقا و خانم اسپایسر داده بود: یک نفر از هر چهار نفر. این آخرین آماری است که به شما می‌دهم، چون که چی؟ که چی؟ آمار معنایی ندارد. هر بار جو پپیتون پشت جایگاه می‌ایستد کارش تازگی دارد. مهم نیست پانصد بار امتیاز گرفته یا پانصد بار خراب کرده. این یک حرکت تازه است. هیچ‌کس هم نمی‌تواند پیش‌بینی کند چه اتفاقی می‌افتد، فقط همه می‌دانند که او جو پپیتون است و هر کاری بتواند می‌کند و اجازه نمی‌دهد چیزی شکستش بدهد و هرچه هم که بشود به مبارزه ادامه می‌دهد و همهٔ دوستانش پشتش هستند و اگر فکر می‌کنید این چیز مهمی نیست، اصلاً نمی‌دانید چطوری از جایگاه یک به دو برسید. چون آمار هیچ معنایی ندارد.
sahar
سکوتِ سرشار از عصبانیتی وجود دارد که می‌تواند روی خانه‌ای حکم‌فرما شود. شاید خانه‌هایی باشند، مثل خانهٔ خانوادهٔ دائرتی که هرگز چنین سکوتی را ندیده‌اند، آن خانه احتمالاً یک روز هم ساکت نبوده. اما توی آشغالدونی، سکوتِ عصبانی، دوستی قدیمی بود که دوباره برگشته بود. هیچ‌کس حرف نمی‌زد چون همه می‌خواستیم فریاد بزنیم.
sahar
گفتم: «برادرم اونجا بوده. حالا برگشته.» لحظه‌ای طولانی گذشت. سرانجام مربی رید با صدای گروهبانی‌اش گفت: «نه، برنگشته. هیچ‌کس از ویتنام برنمی‌گرده. نه.» تخته را برداشت و آن را به سینه‌اش چسباند.
sahar
می‌دانید که، وقتی کسی گریه می‌کند چیزی توی فضا باقی می‌ماند. چیزی نیست که بشود دید، یا بو یا احساسش کرد. یا کشیدش. اما آنجاست.
sahar
وقتی آقای لوفلر جین ایر را دید گفت: «بچهٔ بیچاره.» ـ شمام تو مدرسه باید می‌خوندینش، آقای لوفلر؟ او سرش را به نشانهٔ پاسخ مثبت تکان داد و گفت: «خوشبختانه، وسط‌هاش بودیم که آپاندیسم عود کرد و نزدیک بود بمیرم. بهترین اتفاق عمرم بود. سه هفته نتونستم برم مدرسه. حالت چطوره؟»
کاربر ۳۲۰۶
گفت: «این‌طوری نوشابهٔ سرد نمی‌خورن.» ـ چی؟ ـ این‌طوری نوشابهٔ سرد نمی‌خورن. ـ چطوری نوشابهٔ سرد می‌خورن؟ لبخند زد، بطری را به طرف لب‌هایش برد و سر و تهش کرد. قلپ قلپ قلپ قلپ قلپ نوشابه خورد. یخ بطری آب می‌شد و پایین می‌رفت و او قلپ قلپ قلپ نوشابه می‌خورد. وقتی نوشابه‌اش تمام شد، بطری را پایین آورد، هنوز داشت لبخند می‌زد، آهی کشید و بعد شانه‌هایش را صاف کرد و طوری نشست که انگار توی زمین بیسبال بود. بعد آروغی زد که حتی برادرم هم نمی‌توانست چنان آروغی بزند، حتی در بهترین روزش.
کاربر ۳۲۰۶
فرهنگ ما نیاز دارد که بهترین کارهایمان را برای بچه‌ها بنویسیم، برای بهترین و مهم‌ترین منبعمان، با اینکه خیلی کم جامعه چنین برداشتی از آنها دارد.
کاربر ۲۹۲۸۳۷۶
نقاشی دربارهٔ این بود: به هم رسیدن، حتی درحالی که شاید داشتید به دو سمت مختلف می‌رفتید.
sogand
می‌توانستید حس کنید که توی هوا تکان می‌خورند. طوری که پرهای پافین‌های احمق منقاربزرگ هرگز نمی‌توانند تکان بخورند. دروغ نمی‌گویم. برادرم از فروشگاه اسپایسر دزدی نکرده بود، حالا هر کی، هرچی که می‌خواست بگوید.
mahan
وقتی کسی گریه می‌کند چیزی توی فضا باقی می‌ماند. چیزی نیست که بشود دید، یا بو یا احساسش کرد. یا کشیدش. اما آنجاست
fateme.notes
سی. اس. لوییس می‌گوید: «اگر فقط بچه‌ها از کتابی لذت ببرند، معلوم است که کتاب بدی است.» دبلیو، اچ اودن تأکید می‌کند: «کتاب‌های خوبی وجود دارند که تنها برای بزرگسالان هستند، اما کتاب‌های خوبی که تنها برای کودکان باشند نه.» فکر می‌کنم حق با آنهاست.
محسن
وقتی برگشتم فروشگاه، آقای اسپایسر پشت صندوق نشسته بود و داشت زارزار گریه می‌کرد. زارزار. حتی سعی هم نمی‌کرد پشت گلدان‌های گلی که روی پیشخوان چیده شده بودند پنهان شود. گلدان‌هایی که همه ارکیده بودند. هر دو مثل احمق‌ها بودیم. اما می‌دانید؟ وقتی آدم‌ها با هم مثل احمق‌ها هستند آن‌قدرها هم بد نیست.
محسن
شاید برای شما هر روز اتفاق می‌افتد، اما فکر کنم اولین بار بود که طاقت نداشتم کاری را که کرده‌ام به کسی نشان دهم، کسی جز مادرم که به من اهمیت می‌داد. می‌دانید چه احساسی است؟
محسن
وقتی کسی گریه می‌کند چیزی توی فضا باقی می‌ماند. چیزی نیست که بشود دید، یا بو یا احساسش کرد. یا کشیدش. اما آنجاست.
Parinaz
فکر می‌کنم تو به هر جایی که بخوای می‌رسی.»
رها
می‌دانید که، وقتی کسی گریه می‌کند چیزی توی فضا باقی می‌ماند. چیزی نیست که بشود دید، یا بو یا احساسش کرد. یا کشیدش.
گندم
نه آقا، نه پسر.
آترین🍃

حجم

۷۴۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۴۶۶ صفحه

حجم

۷۴۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۴۶۶ صفحه

قیمت:
۱۱۸,۰۰۰
تومان