پدرش همیشه میگفت هیچکس حق ندارد گدایی کند، مگر کسانی که خیلی پیرند یا معلولیت دارند و نمیتوانند با کار کردن زندگیشان را تأمین کنند، بنابراین سزاوار مهربانی و همدردی هستند. وظیفهٔ بقیه، کار کردن است و کسانی که کار نمیکنند حقشان است که از گرسنگی رنج ببرند.
Dorsa
یادت باشه نه لباسهای تمیز، تو رو آقای متشخص میکنه نه لباسهای گرون.
Dorsa
پینوکیو
کارلو کولودی
ترجمهٔ: علی امیرریاحی
انتشارات نگاه
کاربر ۸۱۱۵۷۰۴
وقتی دکترها منو دیدن بیدرنگ گفتن: «اگه اون نمرده پس نشانهٔ اینه که زندهاَست!»
هادی
با خودش گفت: «اسمش رو چی بذارم؟ گمونم اسمش رو بذارم پینوکیو. این اسم براش شانس میآره. یه زمانی خانوادهای رو میشناختم که اسم همهشون همین بود. پدره پینوکیو بود، مادره پینوکیا، و بچهها هم پینوکی، کار و بار همهشان هم خوب بود. ثروتمندترینشون هم یه گدا بود.»
Dorsa
فکر کردم یه عروسک چوبی خوشگل بسازم، یکی که بتونه برقصه، شمشیربازی بکنه، و مثل یه بندباز بالا و پایین بپره. اونوقت من هم با این عروسک دور دنیا میگردم و یه لقمه نون و یه لیوان نوشیدنی گیر میآرم.
Dorsa
در همین حین، صدای خفهٔ هقهق و گریهای توی اتاق بلند شد. تصور کنید همگی چقدر تعجب کردند وقتی گوشهٔ ملافه را بالا زدند و فهمیدند این صدای گریهٔ پینوکیو است.
کلاغ خیلی رسمی و باوقار گفت: «وقتی شخص مُردهای گریه میکنه، نشانهٔ خوبی میتونه باشه از اینکه کمکم داره بهتر میشه.»
جغد گفت: «خیلی متأسفم که با دوست و همکارم مخالفت میکنم، اما وقتی شخص مُردهای گریه میکنه، نشانهٔ اینهکه اون شخص از مردنش ناراحته.»
هادی