بریده‌های کتاب و ما باران را فروختیم
توی این مملکتِ لعنتی هیچ کس نیست که یک فکر بکری برای نجات ما از این مخمصه بکنه؟
نویسنده‌کوچك.
کارمندان دولتی که ناگهان نمی‌توانستند حتی ماهی یک بار به شهرهای بزرگ دنیا سفر کنند دچار رنجی ناگفتنی شدند!
⚽️ kaka ⚽️
گرسنگی و فقر دیگر پنهان کردنی نبود
نویسنده‌کوچك.
آه... کاش ما فقط می‌توانستیم باران را صادر کنیم».
Ghazal..
آدم بدون اخبار آدم نیست، چون نمی‌داند در جاهای دیگر چیزها حتی از اینجا هم بدتر هستند.
حــق پرســت
دریای فقر که شهرها و روستا‌ها را غرق می‌کرد با افزایش تعداد مرسدس بنزها، بی ـ ام ـ وها و کل الفبای نام‌های تجاری ماشین‌های نو و پر زرق و برق در تضاد بود.
علی
پول آب را بالا می‌‌‌برند، اما آب به ما نمی‌دهند با اینکه هر روز داره باران می‌آد، از آن بدتر، ما را برای مصرف زیاد آبِ پارسال بدهکار کرده‌اند، حال آنکه آن وقت هم آب توی لوله‌ها نبود
Mohammad Bagheri
رئیس جمهوری که کمی پیش از انتخابات در میان لبخند‌های دندان‌نما، با تفاخر خود را به خاطر تحصیل در دانشگاه و کسب دکترای اقتصاد، لایق و صاحب فضائل عقلانی کافی و بهترین کاندیدای مقام معرفی کرده بود، پرسید: «توی این مملکتِ لعنتی هیچ کس نیست که یک فکر بکری برای نجات ما از این مخمصه بکنه؟»
ف_حسنپوردکان
الو، آنجا کشور باران است؟
نویسنده‌کوچك.
«توی این مملکتِ لعنتی هیچ کس نیست که یک فکر بکری برای نجات ما از این مخمصه بکنه؟»
جو مارچ

حجم

۱۱٫۵ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۰ صفحه

حجم

۱۱٫۵ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۰ صفحه

قیمت:
رایگان
صفحه قبل
۱
۲
...
۸صفحه بعد