بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مشاوره ازدواج | طاقچه
کتاب مشاوره ازدواج اثر ام.استنلی بوبین

بریده‌هایی از کتاب مشاوره ازدواج

۳٫۰
(۵۱۷)
«چه فایده‌ای داره؟ آدما که عوض نمی‌شن!»
(:Ne´gar:)
مشاوره ازدواج مشاور شروع کرد: «خوب، فکر می‌‌کنید ازدواج شما به بن بست رسیده؟» زن آهی کشید و گفت: «اون همون مردی نیست که باهاش ازدواج کردم. اون اول‌ها خیلی رمانتیک بود. همیشه برام گل می‌‌خرید. در ماشین رو برام باز می‌‌کرد و به طور شگفت‌انگیزی نوازشم می‌‌کرد». زن داشت خاطراتش رو پاک می‌‌کرد. ـ اما حالا تمام وقتش رو با دوستاش می‌‌‌گذرونه، آبجو می‌خوره و فوتبال نگاه می‌کنه. وقتی هم که خونه ست می‌شینه جلوی تلویزیون و انتظار داره مثل یه خدمتکار حاضر به خدمت کنارش وایسم. انگار که من اثاث خونه‌ام. اصلاً نمی‌فهمم چه اتفاقی افتاده! زن ساکت شد و صورتش رو با دستاش پوشوند. مشاور بعد از سکوت کوتاهی پرسید: «هیچ وقت به شوهرتون گفتید که چه احساسی دارید؟» زن بدون اینکه سرش را بلند کند جواب داد: «چه فایده‌ای داره؟ آدما که عوض نمی‌شن!»
:-)
زن بدون اینکه سرش را بلند کند جواب داد: «چه فایده‌ای داره؟ آدما که عوض نمی‌شن!»
hojjat
«هیچ وقت به شوهرتون گفتید که چه احساسی دارید؟» زن بدون اینکه سرش را بلند کند جواب داد: «چه فایده‌ای داره؟ آدما که عوض نمی‌شن!»
ati
تمام وقتش رو با دوستاش می‌‌‌گذرونه، آبجو می‌خوره و فوتبال نگاه می‌کنه. وقتی هم که خونه ست می‌شینه جلوی تلویزیون و انتظار داره مثل یه خدمتکار حاضر به خدمت کنارش وایسم. انگار که من اثاث خونه‌ام. اصلاً نمی‌فهمم چه اتفاقی افتاده! زن ساکت شد و صورتش رو با دستاش پوشوند. مشاور بعد از سکوت کوتاهی پرسید: «هیچ وقت به شوهرتون گفتید که چه احساسی دارید؟»
شهـــ گمنام ــــید
مشاور شروع کرد: «خوب، فکر می‌‌کنید ازدواج شما به بن بست رسیده؟» زن آهی کشید و گفت: «اون همون مردی نیست که باهاش ازدواج کردم. اون اول‌ها خیلی رمانتیک بود. همیشه برام گل می‌‌خرید. در ماشین رو برام باز می‌‌کرد و به طور شگفت‌انگیزی نوازشم می‌‌کرد». زن داشت خاطراتش رو پاک می‌‌کرد. ـ اما حالا تمام وقتش رو با دوستاش می‌‌‌گذرونه، آبجو می‌خوره و فوتبال نگاه می‌کنه. وقتی هم که خونه ست می‌شینه جلوی تلویزیون و انتظار داره مثل یه خدمتکار حاضر به خدمت کنارش وایسم. انگار که من اثاث خونه‌ام. اصلاً نمی‌فهمم چه اتفاقی افتاده!
.
مشاور بعد از سکوت کوتاهی پرسید: «هیچ وقت به شوهرتون گفتید که چه احساسی دارید؟» زن بدون اینکه سرش را بلند کند جواب داد: «چه فایده‌ای داره؟ آدما که عوض نمی‌شن!»
afsaneh_&_fatemeh
زن بدون اینکه سرش را بلند کند جواب داد: «چه فایده‌ای داره؟ آدما که عوض نمی‌شن!»
نویسنده‌کوچك.
آدما که عوض نمی‌شن!»
فرزانه
زن آهی کشید و گفت: «اون همون مردی نیست که باهاش ازدواج کردم. اون اول‌ها خیلی رمانتیک بود. همیشه برام گل می‌‌خرید. در ماشین رو برام باز می‌‌کرد و به طور شگفت‌انگیزی نوازشم می‌‌کرد». زن داشت خاطراتش رو پاک می‌‌کرد. ـ اما حالا تمام وقتش رو با دوستاش می‌‌‌گذرونه، آبجو می‌خوره و فوتبال نگاه می‌کنه. وقتی هم که خونه ست می‌شینه جلوی تلویزیون و انتظار داره مثل یه خدمتکار حاضر به خدمت کنارش وایسم. انگار که من اثاث خونه‌ام. اصلاً نمی‌فهمم چه اتفاقی افتاده! زن ساکت شد و صورتش رو با دستاش پوشوند. مشاور بعد از سکوت کوتاهی پرسید: «هیچ وقت به شوهرتون گفتید که چه احساسی دارید؟» زن بدون اینکه سرش را بلند کند جواب داد: «چه فایده‌ای داره؟ آدما که عوض نمی‌شن!»
bezzad

حجم

۴٫۲ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱ صفحه

حجم

۴٫۲ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱ صفحه

قیمت:
رایگان
صفحه قبل
۱
۲
...
۴صفحه بعد