بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دوازده پرنسس رقصنده | صفحه ۲ | طاقچه
۳٫۴
(۱۹۱)
بازگو کرد و در پایان نیز سه شاخه‌ی درخت و فنجان طلایی را که همراه داشت به حضور پادشاه تقدیم نمود. پادشاه تمامی دوازده دختران زیبایش را به حضور طلبید و از آن‌ها پرسید که آیا هر آنچه کهنه سرباز درباره‌ی ماجرای رقصیدنشان می‌‌گوید، حقیقت دارند یا نه؟ دختران پادشاه وقتی دیدند که تمامی اسرارشان کشف شده و هیچ چاره‌ای برای انکار‌کردن اتفاقات شبانه باقی نمانده است، اجباراً به همه‌ی آن‌ها اقرار و اعتراف کردند. پادشاه از کهنه سرباز پرسید که کدام یک از پرنسس‌ها را برای همسری برمی‌‌گزیند؟ کهنه سرباز مؤدبانه پاسخ داد: «پادشاها، من خیلی جوان نیستم. بنابراین، مایلم بزرگ‌ترین دخترتان را انتخاب نموده و آن را از شما خواستگاری کنم». پادشاه نیز با خواسته‌ی کهنه سرباز موافقت کرد. آن‌ها به‌زودی با دستور پادشاه و طی جشنی بزرگ و فراگیر با همدیگر ازدواج کردند و کهنه سرباز به‌عنوان وارث پادشاهی برگزیده شد.
💗E.M💗
در کشوری دوردست، پادشاهی با دوازده دختر زیبایش زندگی می‌‌کردند. دخترهای پادشاه بر روی دوازده تختخواب فاخر و گرانبها می‌‌خوابیدند که جملگی آن‌ها در یک اتاق بزرگ قرار داشتند. دخترها وقتی که پس از صرف شام به رختخواب می‌‌رفتند آنگاه درب اتاق خواب را می‌‌بستند و از سمت داخل قفل می‌‌کردند، اما در کمال تعجب هر صبح‌گاه کفش‌های آن‌ها در وضعیتی پیدا می‌‌شدند که نشان‌گر رقصیدن آن‌ها در سراسر شب قبل بودند. هیچ کس نمی‌دانست که چگونه چنین چیزی امکان‌پذیر است؟ یا اینکه پرنسس‌ها شب گذشته را در کجا گذرانیده‌اند؟
~آلْبا~☘️
همگی پرنسس‌ها از پله‌ها پایین رفتند و در انتها خودشان را در یک درختستان دلپذیر و مصفا یافتند که برگ‌هایی به رنگ نقره‌ای داشتند؛ آن چنان‌که تلألو و درخشش زیبای آن‌ها همه جا را فرا گرفته بود.
taylor87
پیرزن مهربان گفت: «بسیار خوب، اما کشف این موضوع چندان مهم و دشوار نیست و تنها باید مواظب باشی که در این مدت از چیزهایی که به سالم بودنشان اطمینان نداری هیچ گاه نخوری و نیاشامی، زیرا یکی از پرنسس‌ها در غروب هر روز به نزدت می‌‌آید و برایت خوراکی و آشامیدنی مسموم می‌‌آورد، لذا به‌محض اینکه آن‌ها را بخورید و بلافاصله بعد از اینکه پرنسس زیبا از نزدتان برود، سریعاً به خواب سنگینی فرو می‌‌روید و از اتفاقات به‌کلی بی خبر می‌‌مانید».
💜🐞توایلایت🐞💖
دوازده پرنسس رقصنده در کشوری دوردست، پادشاهی با دوازده دختر زیبایش زندگی می‌‌کردند. دخترهای پادشاه بر روی دوازده تختخواب فاخر و گرانبها می‌‌خوابیدند که جملگی آن‌ها در یک اتاق بزرگ قرار داشتند. دخترها وقتی که پس از صرف شام به رختخواب می‌‌رفتند آنگاه درب اتاق خواب را می‌‌بستند و از سمت داخل قفل می‌‌کردند، اما در کمال تعجب هر صبح‌گاه کفش‌های آن‌ها در وضعیتی پیدا می‌‌شدند که نشان‌گر رقصیدن آن‌ها در سراسر شب قبل بودند. هیچ کس نمی‌دانست که چگونه چنین چیزی امکان‌پذیر است؟ یا اینکه پرنسس‌ها شب گذشته را در کجا گذرانیده‌اند؟
💜🐞توایلایت🐞💖
کهنه سرباز صبح همان روز هیچ مطلبی در مورد اتفاقاتی که شاهد بود بر زبان نیاورد، زیرا تصمیم داشت تا چیزهای بیشتری از این ماجرای عجیب دریابد. او به تعقیب پرنسس‌ها در شب‌های دوم و سوم نیز ادامه داد، ولیکن همه‌ی اتفاقات همان طوری بودند که در شب اوّل وقوع یافتند و پرنسس‌ها آن قدر می‌‌رقصیدند تا اینکه کفش‌هایشان فرسوده می‌‌شد. سپس با حالت خسته و کوفته به خانه برمی‌گشتند.
کاربر ۲۵۴۴۴۸۷
در ساحل مقابل، این دریاچه قصری زیبا و چراغانی قرار داشت که موزیک جانبخشی از داخلش به گوش می‌‌رسید و صدای موسیقی رقص همه جا را فرا گرفته بود.
N-a-r-g-e-s1386
دوازده پرنسس رقصنده برادرز گریم ترجمه‌ی اسماعیل پورکاظم کانون فرهنگی چوک (از مجموعه‌ی مطالعه در وقت اضافه)
سپیده
در ساحل مقابل، این دریاچه قصری زیبا و چراغانی قرار داشت که موزیک جانبخشی از داخلش به گوش می‌‌رسید و صدای موسیقی رقص همه جا را فرا گرفته بود. تمامی قایق‌ها به ساحل رسیدند و همگی پرنس‌ها و پرنسس‌ها از آن‌ها پیاده شدند و وارد قصر گردیدند.
𝐇𝐀𝐒𝐓𝐈
در کشوری دوردست، پادشاهی با دوازده دختر زیبایش زندگی می‌‌کردند. دخترهای پادشاه بر روی دوازده تختخواب فاخر و گرانبها می‌‌خوابیدند که جملگی آن‌ها در یک اتاق بزرگ قرار داشتند. دخترها وقتی که پس از صرف شام به رختخواب می‌‌رفتند آنگاه درب اتاق خواب را می‌‌بستند و از سمت داخل قفل می‌‌کردند، اما در کمال تعجب هر صبح‌گاه کفش‌های آن‌ها در وضعیتی پیدا می‌‌شدند که نشان‌گر رقصیدن آن‌ها در سراسر شب قبل بودند. هیچ کس نمی‌دانست که چگونه چنین چیزی امکان‌پذیر است؟ یا اینکه پرنسس‌ها شب گذشته را در کجا گذرانیده‌اند؟ پادشاه برای کشف این موضوع دستور داد تا در سراسر کشور اعلام کنند که هر کسی بتواند کشف کند که دخترانش شب‌ها را در کجا می‌‌رقصند آن‌گاه خواهد توانست علاوه بر انتخاب همسری از میان دختران پادشاه به‌عنوان یک شخص مهم در درگاه سلطنت مشغول به کار شود و پس از او به سلطنت بنشیند.
Army
مجموعه «مطالعه در وقت اضافه» با این هدف فراهم شده است تا کاربران طاقچه بتوانند در عرض چند دقیقه یک داستان کوتاه از نویسندگان ایران و جهان را بخوانند. امیدواریم این داستان‌های کوتاه بتواند کمکی کوچک به پربارترکردن دقایق زندگی داشته باشد. دقایقی کوتاه که در میان روزمرگی‌ها، دقایقی زیباتر و ارزشمندتر باشد و در میان لحظات خوبمان جای بگیرد.
سپیده
من به دشواری می‌‌توانم بگویم که به کجا می‌‌روم و یا بهتر است در آینده به چه کاری مشغول شوم، چون نقشه‌ی خاصی برای آینده‌ام ندارم
Bahar M
پرنسس‌ها آن قدر می‌‌رقصیدند تا اینکه کفش‌هایشان فرسوده می‌‌شد. سپس با حالت خسته و کوفته به خانه برمی‌گشتند.
خ
پرنسس‌ها از آن‌ها پیاده شدند و وارد قصر گردیدند. لحظاتی بعد، هر یک از پرنس‌ها با پرنسس دلخواهش به رقصیدن مشغول شدند و کهنه سرباز هم که همچنان ناپیدا بود، در جمع آنان به تنهایی می‌‌رقصید. این زمان هر یک از پرنسس‌ها برای پرنس‌ها لیوانی نوشیدنی ریختند و برایشان آوردند. آن گاه هر یک از پرنس‌ها بلافاصله تمامی محتویات لیوان را نوشیدند و آن‌ها را خالی کردند. این روند تا صبح ادامه یافت، اما جوان‌ترین پرنسس هر چندگاه به نحو بی‌سابقه‌ای اظهار ترس و وحشت می‌‌کرد، ولی بزرگ‌ترین پرنسس هر دفعه او را به سکوت و آرامش دعوت می‌‌نمود.
hasti
پرنسس‌ها از آن‌ها پیاده شدند و وارد قصر گردیدند. لحظاتی بعد، هر یک از پرنس‌ها با پرنسس دلخواهش به رقصیدن مشغول شدند و کهنه سرباز هم که همچنان ناپیدا بود، در جمع آنان به تنهایی می‌‌رقصید. این زمان هر یک از پرنسس‌ها برای پرنس‌ها لیوانی نوشیدنی ریختند و برایشان آوردند. آن گاه هر یک از پرنس‌ها بلافاصله تمامی محتویات لیوان را نوشیدند و آن‌ها را خالی کردند. این روند تا صبح ادامه یافت، اما جوان‌ترین پرنسس هر چندگاه به نحو بی‌سابقه‌ای اظهار ترس و وحشت می‌‌کرد، ولی بزرگ‌ترین پرنسس هر دفعه او را به سکوت و آرامش دعوت می‌‌نمود.
hasti
دخترها در ادامه به درختستان دیگری رسیدند که برگ‌های درختانش تماماً از طلا بودند. آن‌ها سپس به سومین درختستان رفتند که برگ‌هایش را تماماً الماس‌های درخشان تشکیل می‌‌دادند.
💗E.M💗
دختران پادشاه وقتی دیدند که تمامی اسرارشان کشف شده و هیچ چاره‌ای برای انکار‌کردن اتفاقات شبانه باقی نمانده است، اجباراً به همه‌ی آن‌ها اقرار و اعتراف کردند.
🌙moon girl🌙
پادشاه برای کشف این موضوع دستور داد تا در سراسر کشور اعلام کنند که هر کسی بتواند کشف کند که دخترانش شب‌ها را در کجا می‌‌رقصند آن‌گاه خواهد توانست علاوه بر انتخاب همسری از میان دختران پادشاه به‌عنوان یک شخص مهم در درگاه سلطنت مشغول به کار شود و پس از او به سلطنت بنشیند.
iranfard
افراد زیادی برای کشف راز پرنسس‌های رقصنده کوشیدند، اما هیچ کدام موفقیتی به دست نیاوردند. آن‌ها سرانجام پس از سه روز و سه شب ناکامی با دستور مستقیم پادشاه کشته می‌‌شدند.
~آلْبا~☘️
سرباز پاسخ داد: «من به دشواری می‌‌توانم بگویم که به کجا می‌‌روم و یا بهتر است در آینده به چه کاری مشغول شوم، چون نقشه‌ی خاصی برای آینده‌ام ندارم، اما در این فکر هستم که ای کاش می‌‌دانستم که پرنسس‌های این سرزمین شب‌ها در کجا می‌‌رقصند تا شاید از این طریق به شغل و منصبی برسم و یا احیاناً در آینده به سلطنت نائل گردم».
امیرحسین

حجم

۹٫۸ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۲۰ صفحه

حجم

۹٫۸ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۲۰ صفحه

قیمت:
رایگان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد