کتاب آنک نام گل
۳٫۸
(۱۷۶)
مثل مجلس ضیافت آدمهای شکمباره بود جز اینکه هر جرعه یا هر لقمهای را دعا و ذکر همراهی میکرد.
مهیار
عشق خاصیتهای گوناگون دارد: ابتدا دل نرم و حساس، و سپس بیمار میشود... ولی بعد گرمای راستین عشق الهی را احساس میکند و فریاد برمیآورد و مینالد و به سنگی میماند که در کورهاش انداختهاند تا پس از گداختن به آهک تبدیل شود و شعلهها آن را میلیسند و صدای ترک خوردنش برمیخیزد....»
hedgehog
مرد پوزخندی زد و گفت راهبی که فقر پیشه کند سرمشق بدی برای جماعت میشود چون دیگر راهبانی را که فقر پیشه نکردهاند قبول نمیکنند. و ادامه داد که موعظه کردن فقر افکار غلطی را در کلۀ مردم فرو میکند، مردمی که فقر ممکن است مایۀ غرورشان شود و غرور ممکن است به اعمال متکبرانه منجر شود.
hedgehog
«و آیا این عشق خوب است؟ »
اوبرتینو سرم را نوازش کرد و وقتی نگاهش کردم دیدم که چشمانش از شدت گریه گداخته. «بله، این بالاخره عشق خوبی است. » دستش را از روی شانهام برداشت و اضافه کرد: «ولی چقدر دشوار است، چقدر تشخیصاش از عشقهای دیگر دشوار است.
hedgehog
«و آیا این عشق خوب است؟ »
اوبرتینو سرم را نوازش کرد و وقتی نگاهش کردم دیدم که چشمانش از شدت گریه گداخته. «بله، این بالاخره عشق خوبی است. » دستش را از روی شانهام برداشت و اضافه کرد: «ولی چقدر دشوار است، چقدر تشخیصاش از عشقهای دیگر دشوار است. و گاه وقتی شیطان روحت را وسوسه میکند احساس مردی را پیدا میکنی که به دارش آویختهاند، دستانش از پشت بسته و چشمانش بسته، آویخته از چوبۀ اعدام، اما هنوز زنده، بدون کمک و حمایت و چاره، تابخوران در هوای خالی....»
hedgehog
داستان عجیبی برایم تعریف کرد. گفت که هر اسبی حتی پیرترین و نحیفترین حیوان را میتوان به چابکی کهر به تاخت واداشت. فقط علفی به اسم ثعلب را که خوب خرد شده با علوفۀ حیوان مخلوط میکنی و ران حیوان را با چربی گوزن خوب میمالی. بعد سوار اسب میشوی و قبل از مهمیز زدن رویش را به طرف شرق برمیگردانی و سه بار کلمات زیر را در گوشش میگویی: «نیکاندر، ملکیور، مرکیزارد» و اسب به تاخت راه میافتد و ظرف یک ساعت مسافت هشت ساعتۀ کهر را میپیماید. و اگر دور گردن او دندان گرگی را آویزان کنی که زیر پای همان اسب لگدکوب و کشته شده، حیوان حتی خسته هم نمیشود.
hedgehog
گفتم: «ولی چطور شد که شما توانستید راز کتابخانه را با تماشای آن از بیرون حل کنید ولی از داخل قادر به حل کردنش نبودید؟ »
«شناخت خدا از جهان هم همینگونه است، خدا جهان را در ذهن خود انگار از بیرون دریافت میکند، قبل از آفرینشاش، و ما قواعدش را نمیشناسیم، چون در داخل آن زندگی میکنیم و وقتی دنیا را یافتهایم که قبلاً آفریده شده بود. »
«بنابراین چیزها را با نگاه از بیرون میتوان شناخت! »
«آفریدههای صناعت را بله، چون در ذهن خود کارهای صانع را دنبال میکنیم. اما آفریدههای طبیعت را نه، چون اینها ساختۀ ذهن ما نیست. »
hedgehog
اگر حافظه هدیۀ خداست، پس تواناییِ فراموش کردن هم حُسنی است و باید آن را مد نظر داشت.
hedgehog
"کتابدار باید فهرست همۀ کتابها را که به دقت بر اساس موضوع و مؤلف تنظیم شده است در اختیار داشته باشد، و این کتابها باید در قفسههایی با نشانههای عددی طبقهبندی شوند. "
hedgehog
اگر تو چیزی را از دور ببینی، و ندانی که آن چیز چیست، به همین قانعی که آن را جسمی دارای ابعاد تشخیص میدهی. وقتی نزدیکتر میشوی آن را حیوان تشخیص میدهی، حتی اگر هنوز ندانی که آنچه میبینی اسب است یا خر. و بالاخره با نزدیکتر شدن میتوانی بگویی که آنچه میبینم اسب است با اینکه هنوز نمیدانی آن اسب کَهر است یا شَبَق. و وقتی در فاصلۀ مناسب قرار گرفتی میبینی که کَهر است (یا بهتر است بگویم آن اسب خاص است، نه یک اسب دیگر، حالا اسمش هرچه میخواهد باشد). و در این صورت دانشِ کامل خواهد بود
سورینام
حجم
۶۳۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۸۸۰ صفحه
حجم
۶۳۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۸۸۰ صفحه
قیمت:
۱۴۲,۷۵۰
تومان