بریدههایی از کتاب بریت ماری اینجا بود
۴٫۱
(۳۷۵)
«فوتبال را دوست دارید چون این حس غریزی است. وقتی توپی توی خیابان جلوی پایتان قل بخورد، شوتش میکنید، چون دوست داشتن فوتبال درست مثل عاشق شدن است. نمیدانید چطور در برابرش مقاومت کنید.»
somaye
بریتماری وسط حرفش میپرد. «که اینطور.»
بریتماری اغلب این عبارت را میگوید: «که اینطور.» کاربردش مثل «پس اینطور» نیست که آدم متعجب میگوید، بیشتر مثل «ای بابا» یا «آها» است که آدم نسبتاً دلخور آن را به زبان میآورد.
محدّثه
انتخاب بریتماری این نبود که هیچ انتظاری از زندگی نداشته باشد، فقط یک روز صبح از خواب بیدار شد و فهمید که تاریخ انقضای آرزوهایش خیلی وقت پیش گذشته است.
کاربر ۳۸۰۴۶۰۱
خیلی ناامید بود. بحران اقتصادی همه رو ناامید میکنه و ناامیدی هم آدمها رو احمق میکنه...»
sh.taa
سالها طول میکشد تا کسی را بشناسی. یک عمر طول میکشد. و همین است که خانه را خانه میسازد.
آدم توی هتل فقط مهمان است. هتلها نمیدانند از چه گلی خوشتان میآید.
محمد جواد
میگویند آدمها در سفر عوض میشوند
شکوفا
در این جامعه، برای اینکه یک نفر بتواند کار کند باید از هفتخان رد شود.
Parinaz
یک روز صبح از خواب بیدار میشوی و میبینی روزهایی که پشتسر گذاشتهای بیشتر از روزهای جلوِ رویت است، و نمیفهمی چطور اینقدر زود گذشت.
قاصدک
بعضی وقتها راحتترین کار این است که آدم فقط زندگی کند، بدون اینکه خودش را بشناسد، بدون اینکه بداند به کجا میرود، همین بس که میداند کجاست.
مژده
شاید داخل گلدانها فقط خاک باشد، اما زیر همین خاک گلها به انتظار بهار نشستهاند. زمستان به آدمهایی که گلدانها را آب میدهند یاد میدهد که امید داشته باشند و به این باور برسند که هر چیزی که به ظاهر پوچ و خالی است استعدادی در خود نهفته دارد. بریتماری دیگر نمیداند کدامیک را دارد، ایمان یا امید. شاید هم هیچکدام.
liliona
البته، اگر کِنت هم اینجا بود، میگفت که بچهها مثل دخترهای سوسول بازی میکنند. کِنت هر وقت از چیزی خوشش نیاید و بخواهد توصیفش کند پشتبندش «دخترهای سوسول» را اضافه میکند. بریتماری اهل کنایهزدن نیست، اما کاملاً برایش واضح است که تنها کسی که آن بیرون مثل دخترهای سوسول بازی نمیکند یک دختر است.
booklover
آدمهایی که مجبور نیستند گند و کثافتها را تمیز کنند راحتتر میتوانند خوشبین باشند.
booklover
چقدر وقت داریم، چند نفس، تا پا روی چارچوبهای سفتوسخت خودمان بگذاریم؟ چندبار از سر احساسات خالصانه به وجد میآییم و از خوشی فریاد میکشیم، آن هم بدون احساس شرمندگی؟ چندبار شانس درِ خانهمان را میزند تا فراموشی بگیریم و بیخیال بشویم؟
B.A.H.A.R
«اون شبیه باباش نیست. باباش شاید گاو باشه ولی خودش ماهه. این رو تو کلهات فروکن.»
B.A.H.A.R
آدم وقتی به سن خاصی میرسد تقریباً همۀ سؤالهایی که از خودش میپرسد به یک چیز ختم میشود: چطور باید زندگی کرد؟
Marziyeh
تقدیم به مادرم؛ کسی که همیشه حواسش بود که شکمم سیر و کتاب در کتابخانهام موجود باشد.
فردریک بکمن
رسول
هتلها نام و نشانی دارند، اما نه میشود اسمشان را خانه گذاشت و نه جایی برای ماندن.
هارو چان~
چون اگر کسانی را که دوستشان نداریم نبخشیم، آن وقت دیگر برایمان چه باقی میماند؟ عشق چیست جز دوست داشتن کسانی که دوستمان دارند حتی وقتی که لیاقتش را ندارند؟
(:Ne´gar:)
بانک با رکیکترین فحشها و بدوبیراههای جورواجوری که تابهحال به گوش بریتماری نخورده است از پارکینگ بیرون میرود. بریتماری حتی نمیدانست کلماتی را که برای اندام خصوصی بدن زنان به کار میرود میتوان با کلمات دیگری که مربوط به اندامهای دیگر است ترکیب کرد. آدم حتی در جدولهای خیلی پیچیده هم به چنین ترکیبهایی برنمیخورد.
(:Ne´gar:)
یک سال میشود چند سال و چند سال میشود یک عمر. یک روز صبح، بیدار میشوید و میبیند روزهای رفتهتان بیشتر از روزهای پیش رویتان است و نمیدانید چطور به اینجا رسیدهاید.
👑Nargess Ansari👑
حجم
۳۸۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
حجم
۳۸۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان