بریدههایی از کتاب به امید دل بستم
۳٫۸
(۹۶)
تمام عمرِ خود را کنار هم به تظاهرکردن گذراندیم، اما اگر هم بیشازحد تظاهر کنی، حقیقت بالأخره به آدم یادآوری میکند که نباید آن را نادیده بگیری.
زهرا
«اما گاهی اوقات پدر و مادرها اون چیزی که دلشون میخواد بچهشون باشه رو بیشتر از اون چیزی که واقعاً هست دوست دارن.»
hazratparsa
اگر در زندگیِ بعدیات تصمیم گرفتی من را دوباره پیدا کنی، با نامی دیگر، در بدنی دیگر، من برایت خانهای خواهم شد. به عهدم وفا خواهم کرد.
هر بار از نو عاشق تو خواهم شد...
parya.prz
روزهای سختی خواهد داشت که حتی دوست ندارد بلند شود بایستد، اما بلند خواهد شد.
parya.prz
حتی اگر قبلاً هم به تمام اینها غلبه کرده باشد، مگر آدم چند بار میتواند برنده شود.
لافکادیو
نئو داستانها را فقط نمیخواند، بلکه آنها را در وجود خود نگه میدارد. او فقط داستان نمینویسد، بلکه به بخشی از آن داستان تبدیل میشود.
parya.prz
«خوشحالم حتی وقتی من از این دنیا میرم تو همچنان به زندگی ادامه میدی.»
parya.prz
«اما دوست دارم بدونم چرا در نهایت هر دو تسلیم شدن؟»
نئو صفحات را سرسری برانداز میکند و میگوید: «منظورت چیه؟»
«منظورم نقش اصلی هست. بعد از اینکه متوجه میشن عشقشون در تمام این مدت دروغین بوده، فریاد نمیکشن یا عصبانی نمیشن یا اونطور که آدم دوست داره، چیزی بهسمت هم پرتاب نمیکنن. فقط پیش هم... میمونن.»
نئو میگوید: «مسئله همینه. پشتسر گذاشتنِ عشق خیلی کار سختیه، حتی اگر باعث رنج و دردت باشه.»
sama
چشمهایت کمکم به شب عادت میکنند. دستهایت به اینکه بوسیده نشوند عادت میکنند و قلبت بیحس میشود و همانطور هم میماند. شب آنطور که فکر میکنم دشمنِ من نیست. وقتی خورشیدت خاموش میشود، ناخودآگاه شب از راه میرسد.
sama
«من هرگز چیزی رو احساس نمیکنم، اما هر بار یادم میآد تو چقدر خودت رو حقیر میدونی عصبانی میشم. دوست دارم تمام کسانی که تابهحال باعث شدن تو باور کنی لیاقتت اینه که تنها باشی رو ازت دور کنم. چون اینجور دردها آدم رو نابود میکنن. باعث میشن ایمانت به همهچیز از بین بره، درست مثل هملت، اما تو؟ تو بیشتر از هرکسی توی این دنیا به من نگاه میکنی و هیچکس تابهحال دو بار به من نگاه نکرده. من مثل یک جمجمه در یک قبرستون هستم. خالیام.»
sama
چرا که آدمها را فقط یک بار از دست نمیدهی. با شنیدنِ آهنگی که تو را به یاد لبخند آنها میاندازد دوباره آنها را از دست میدهی. با گذشتن از کنار نشانهای قدیمی. خندیدن به جوکی که اگر آنها بودند به آن میخندیدند. بارها و بارها آنها را از دست میدهی.
sama
انگار که انسان باید هویتش را برحسبِ هوی و هوسِ دیگران از نو بسازد. بهجای پرورشِ آن باید درستش کنی.
ALI
سم اولین عشقِ آن بود. عشقهای اول هرکدام به نحوی از دست میروند.
parya.prz
میدانستم روزی خواهد رسید که دیگر فرداهایی وجود نداشته باشند.
میدانستم، اما بااینحال گریه میکنم.
parya.prz
من روحِ یک آرزوی برآورده نشده هستم.
parya.prz
«فقط به این خاطر که مجبوره من رو دوست داره. این شکل دوستداشتن از اینکه از یه نفر بیزار باشی هم بدتره. میدونه من هیچوقت اون کسی که اون دوست داره نمیشم. میدونه ترجیح میدم اینجا بمیرم تا اینکه اون کسی باشم که اون میخواد. من توی اون خونه هیچ اهمیتی ندارم. اونجا هیچکس رو ندارم!»
parya.prz
سرش را طوری پایین انداخته انگار قبول کرده هرچه قرار باشد پیش بیاید پیش خواهد آمد
parya.prz
بعد از اینکه متوجه میشن عشقشون در تمام این مدت دروغین بوده، فریاد نمیکشن یا عصبانی نمیشن یا اونطور که آدم دوست داره، چیزی بهسمت هم پرتاب نمیکنن. فقط پیش هم... میمونن.»
نئو میگوید: «مسئله همینه. پشتسر گذاشتنِ عشق خیلی کار سختیه، حتی اگر باعث رنج و دردت باشه.»
parya.prz
رویدادهای غمانگیز و بیعدالتیها معمولاً در یک دسته قرار میگیرند.
parya.prz
آسمان همیشه خاکستری است و تنها رنگِ اینجا خودِ ما هستیم.
sama
حجم
۴۱۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۲۰ صفحه
حجم
۴۱۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۲۰ صفحه
قیمت:
۹۹,۰۰۰
تومان