بریدههایی از کتاب فهم فلسفه: اندیشه در روزگار باستان و دوره یونانیمابی
۴٫۸
(۱۶)
لوکیپوس و دموکریتوس از پیروان نحلۀ اتمی هستند
علی نوری
پارمنیدس با گفتن اینکه تنها «هست» (وجود) وجود دارد و «نیست» (لاوجود) وجود ندارد، نتیجه میگرفت که فضای خالی امکان وجود ندارد چون فضا باید هیچ باشد و هیچ وجود ندارد.
علی نوری
آناکساگوراس بر این باور بود که تعداد بیشماری از ذرّات کوچک نادیدنی وجود دارند که قطعات سازندۀ طبیعتاند. او این ذرات بسیار ریز را که طرح همۀ چیزها را با خود حمل میکردند «بذر» مینامید.
علی نوری
امپدوکلس گفت که واقعیت یک جوهر یا عنصر نیست. واقعیت شمار بیشتری از عناصر است: خاک، باد، آتش و آب. وقتی این چهار عنصر با هم ترکیب میشوند، همه چیز را در جهان میسازند، از جمله انسانها و حیوانات و گلها و سنگها و کوهها و اقیانوس.
علی نوری
کثرتگراها نتیجهگیری میکردند که سرمنشاء طبیعت احتمالا نمیتواند یک عنصر واحد باشد. بهعکس، این سرمنشاء باید متشکل از عناصر متعدد باشد و نام کثرتگراها هم از اینجا آمده است.
علی نوری
هراکلیتوس و پارمنیدس جهان را از دو منظر متضاد میدیدند. هراکلیتوس میگفت دنیا پیوسته در حال دگرگونی است؛ همه چیز سیال است و ادراکهای حسی ما قابل اعتماد هستند. پارمنیدس نظرگاهی مخالف را برگزید و معتقد بود که تغییر وجود ندارد و ادراکهای حسی ما غیرقابل اعتماد هستند. کثرتگراها با هراکلیتوس موافق بودند که تغییر یک واقعیت عینی است. با این حال آنها همچنین با پارمنیدس موافق بودند که «وجود» هست و وجود دستخوش تغییر نمیشود.
علی نوری
با این حال ارسطو استدلال میکرد که خیر و نیکی برای هر چیز پی بردن به طبیعت راستین خویش است.
رهگذر
از نظر ارسطو سه نوع نَفْس وجود دارد که انسان را میسازد. آنها عبارتند از: ۱) تغذیهای [یا غاذیه]؛ ۲) احساسی [یا حسّاسه]؛ و ۳) عقلانی [یا ناطقه]. بخش تغذیهای نَفْس جان دارد؛ این نفس در گیاهان و همچنین در بدن انسان موجود است. بخش احساسی نفس، هم غاذیه دارد و هم حساسه (حواس پنجگانۀ ما)، و در حیوانات نیز وجود دارد. نفس انسان هر سه گونه را داراست و نَفْسِ ناطقه، یعنی قابلیت ما برای تفکر، منحصر به انسان است.
رهگذر
افلاطون جوان در فعالیتهای سیاسی مشارکت میکرد، اما پس از آنکه دید دموکراسی سقراط را به کام مرگ فرستاد، از صحنۀ سیاسی عقب کشید تا بر آموزش مردم از طریق فلسفه تمرکز کند.
رهگذر
هیئت منصفۀ خشمگین سقراط را به مرگ محکوم کرد. سقراط گفت که مرگش بیش از خود او به کسانی که ناعادلانه متهمش کردهاند صدمه خواهد زد، زیرا «هیچ آسیبی به مرد نیک نمیرسد.»
رهگذر
سقراط نتیجه گرفت که در «قلمرو کورها» «یکچشم» پادشاه است. او خردمند بود چون تنها کسی بود که میدانست نمیداند.
رهگذر
سقراط ظاهری زشت داشت. شکم گنده و چشمانی ورقلمبیده و دماغی سربالا داشت و کوتاهقامت و چاق بود. با این حال مردی خوش مشرب بود. سقراط عادت داشت ظاهر خود را به باد تمسخر بگیرد و بارها گفت قصد دارد رقص شکم یاد بگیرد. علایق او هرچند ربطی به ویژگیهای جسمانی او نداشت. میگفت فضیلت، نیکی باطن است و زیبایی واقعی زیبایی نَفْس است نه جسم.
رهگذر
سوفیستها به وکلای جوان میآموختند که چگونه از دعاوی حقوقی، فارغ از گناهکار یا بیگناه بودن موکلان خود دفاع کنند. سیاستمداران جوان هنر استفاده از سفسطه یا استدلالهای گمراهکننده، و نطقهای عاطفی و هیجانانگیز را میآموختند تا از آن بهنفع دعاوی خود بهرهبردای کنند. سوفیستها نحوۀ ارائۀ استدلالهای روشن و قوی و حمله به سفسطههای منطقی در استدلالهای حریفان را به شاگردانشان میآموختند. همین نحوه از آموزش بیش از ۲۰۰۰ سال در محافل منطق و سیاست استمرار داشته است.
رهگذر
در یکی از محاورات افلاطون به نام گورگیاس، گورگیاس به مهارتهای خود میبالد:
[فن بلاغت به تو این امکان را میدهد که] به نیروی سخن در دادگاه دادرسان را با خود همرأی کنی و در انجمن شهر همۀ مردم را. پزشک و استاد ورزش بردهوار کمر به خدمت تو میبندند و بازرگان مال را برای تو میاندوزد، زیرا تو به یاری هنر خود میتوانی همه را پیرو عقیدۀ خود سازی.
بارها اتفاق افتاده است که با برادرم یا پزشکان دیگر به بالین بیماری رفتهام که از خوردن دارو خودداری میکرد یا به داغ و نیشتر تن درنمیداد و دستور پزشکان را نمیپذیرفت، ولی من به یاری هنر خود [فن بلاغت] بهآسانی او را وادار کردهام که به فرمان پزشک گردن بنهد.۱۵
رهگذر
آنچه هست، تغییرناپذیر است. این برهان در ادامۀ برهان تباهیناپذیر قرار میگیرد. منظور ما از تغییر، تبدیل چیزی به چیز دیگر است. وقتی چیزی به چیز دیگری تبدیل میشود، به چیزی تبدیل میشود که نبوده است (چیز قبلی ناپدید و چیز جدید پدیدار میشود). اما هیچی وجود ندارد که آن چیز قبلی در آن ناپدید شود.
رهگذر
هراکلیتوس با این گفتهها که «خران کاه را به طلا ترجیح میدهند» و «ابلهان آنگاه که چیزی را میشنوند همچون کران هستند
رهگذر
یکی از مشهورترین گفتههای هراکلیتوس این است که «همۀ چیزها در وضعیت سیال قرار دارند». از نظر او ما «نمیتوانیم دو بار در یک رودخانه شنا کنیم.» وقتی برای بار دوّم پا به رودخانه میگذاریم نه ما همان شخص قبلی هستیم و نه رودخانه همان است، «زیرا آبهای تازه پیوسته در جریان است و بر ما میگذرد.»
رهگذر
چون غایت، به ثمر رسیدن کارکردِ هر چیز است، ارسطو آن را «خیر» مینامید. غایتِ دانۀ بلوط درخت بلوط است. غایت پول درآوردن ثروت است
علی نوری
چون غایت، به ثمر رسیدن کارکردِ هر چیز است، ارسطو آن را «خیر» مینامید. غایتِ دانۀ بلوط درخت بلوط است. غایت پول درآوردن ثروت است
علی نوری
در نظر سوفیستها دانش نهایی از حقیقت مطلق وجود ندارد، بلکه تنها دانش از نحوۀ تأثیر چیزها بر ما وجود دارد. باد ممکن است بهنظر من سرد باشد و بهنظر شما گرم، ولی نمیتوانیم بگوییم که باد فینفسه سرد یا گرم است. بنابراین هر یک از ما در قضاوتش ازسردی یا گرمی باد حق دارد.
علی نوری
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
قیمت:
۳۱,۵۰۰
تومان