بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فهم فلسفه‌‫: اندیشه در روزگار باستان و دوره یونانی‌مابی | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب فهم فلسفه‌‫: اندیشه در روزگار باستان و دوره یونانی‌مابی

بریده‌هایی از کتاب فهم فلسفه‌‫: اندیشه در روزگار باستان و دوره یونانی‌مابی

۴٫۸
(۱۶)
هراکلیتوس بر این باور بود که هرچیزی در جهان ما همیشه دستخوش تغییر است. در حقیقت هیچ‌چیز در جهان پایدار نیست، مگر فرآیند تغییر.
علی نوری
برای آن‌که هر شکلی از حکومت موفق باشد، دولت باید اطمینان حاصل کند که هیچ‌یک از طبقات مردم بسیار غنی یا بسیار فقیر نیستند، زیرا در سیاست هم مثل زندگانی روزمره افراط و تفریط بی‌اخلاقی پدید می‌آورد.
رهگذر
ارسطو مثل افلاطون پرسید: «زندگی خوب چیست؟» پاسخ او به این پرسش موجب پیدایش دیدگاه جدیدی در مورد اخلاقیات شد.
رهگذر
افلاطون اعتقاد داشت که تنها فیلسوفان باید حکومت کنند. او دموکراسی را شکل پست‌تری از حکومت می‌دانست، چون در دموکراسی مردم به محبوب‌ترین نامزد، که بیشترین لذّات را به توده‌ها نوید می‌دهد، رأی می‌دهند.
رهگذر
برای افلاطون به‌وجود آوردن نوع مناسبی از عشق به همان دشواری پرورش هوش و درایت ماست.
رهگذر
یک بار سقراط ۲۴ ساعت تمام در حال مکاشفه و مراقبه باقی ماند. هیچ چیز نخورد و ننوشید و از جای خود تکان نخورد. در طول این ۲۴ ساعت رسالت زندگی خود را کشف کرد: مثل پیامبران به رسالت خود اطمینان داشت؛ اما برخلاف آنان هیچ گواهی بر مدعای خود نداشت.
رهگذر
زندگیِ نسنجیده به زیستن نمی‌ارزد. سقراط
رهگذر
انجمنی بنیاد نهاد که علم و مذهب و موسیقی و ریاضیات را ترکیب و به فلسفه‌ای تبدیل کرده بود که از دیدگاه طبیعی فیلسوفان ملطی فراتر می‌رفت.
رهگذر
هر چیزی در طبیعت دائم در حرکت است و این حرکت و تغییر جاودانی است. آن چیزی که همه چیز را در حرکت نگه می‌دارد، مُحرّک‌ِ نامتحرک است.
علی نوری
بذرها آناکساگوراس بر این باور بود که تعداد بی‌شماری از ذرّات کوچک نادیدنی وجود دارند که قطعات سازندۀ طبیعت‌اند. او این ذرات بسیار ریز را که طرح همۀ چیزها را با خود حمل می‌کردند «بذر» می‌نامید.
علی نوری
پیشا-سقراطی‌ها روایت‌های شاعرانۀ هومر را از خدایان زیر سؤال بردند. آنها همچنین نظر هسیودوس مبنی بر این‌که زمین و آسمان رب‌النوع و الهه‌ای در آغوش هم بودند که سرانجام پسرشان آن دو را مجبور به جدا شدن از هم کرد، به پرسش گرفتند.
mhzm
هدف اولین فیلسوفان یافتن توضیحاتی طبیعی یا علمی به جای توضیحاتی ماوراءطبیعی یا الهی برای جهان و فرآیندهای آن بود.
احسان رضاپور
فلوطین در رساله‌اش در باب زیبایی، راه بازگشت نفس را توصیف کرده است: به خودِ خویش بازگرد و در خویشتن بنگر، و اگر دیدی که زیبا نیستی همان کن که پیکرتراشان با پیکر می‌کنند: هرچه را زیادی است بتراش و دور بینداز، اینجا را صاف کن، آنجا را جلا بده، کج را راست کن و سایه را روشن ساز و از کار خسته مشو تا روشنایی خداگونۀ فضیلت درخشیدن آغاز کند و نیکی کامل را بر اورنگ مقدسش ببینی. وقتی که به این مرحله رسیدی و چنین شدی و با خود یگانه گردیدی بی‌آن‌که چیزی تو را از واحد شدن باز دارد یا درونت با چیزی آمیخته باشد، و روشنایی راستینی شدی که نه اندازه دارد و نه در قالب شکلی و می‌گنجد، بلکه بزرگ‌تر از هر اندازه و برتر از هر کمیتی است؛ وقتی که خود را چنین دیدی، آن‌وقت است که چشم بینا و نیروی بینایی شده‌ای و به خود اعتماد می‌توانی کرد: به آنجا که می‌خواستی صعود کرده‌ای و دیگر لازم نیست کسی راه را به تو بنماید: نگاهت را متمرکز کن و بنگر. تنها این چشم می‌تواند زیبایی کامل و راستین را بنگرد.۳۷
سید کتابی
سعادت خیری است که همۀ مردمان آن را هدف قرار داده‌اند، پس چرا مردم غالباّ بدبخت هستند؟ ارسطو می‌گفت اگر ما عاقل بودیم، بافضیلت و درنتیجه خوشبخت می‌بودیم. با این حال اجزاء نامعقول غاذیه و حسّاسۀ نفس اغلب با عقل در تعارض هستند. این تعارض موجب بروز مشکل اخلاقیات می‌شود. فرض کنید در یک فروشگاه بزرگ دنبال هدیه‌ای می‌گردید تا برای مادرتان بخرید. یک جفت گوشواره می‌بینید که حتماً آن را خواهد پسندید. متصدی فروش آنجا نیست تا کمک‌تان کند و هیچ خریداری هم در بخش جواهرات نیست. جزء غیرعقلانی شما می‌خواهد که گوشواره را یواش توی جیب‌تان بیندازید. جزء عقلانی هشدار می‌دهد که دزدی اشتباه است. تعارض‌هایی از این دست موجب بروز مشکل اخلاقیات می‌شوند. در این سناریو انتخاب درست یا اخلاقی چیست؟ ارسطو می‌گوید اخلاقی بودن مداومت می‌خواهد. خوشبخت کسی نیست که گاه و بی‌گاه کار خوب می‌کند، بلکه کسی است که تمام زندگی او خوب است.
سید کتابی
آیا هرگز در امتحان تقلب کرده‌اید؟ سقراط می‌گفت ما این کارها را انجام می‌دهیم، چون به تصور ما نتایج این اعمال به سود ماست. با این حال آیا دروغ گفتن یا تقلب می‌تواند به ما سود برساند؟ سقراط می‌گفت نه. ما مرتکب اعمال بد می‌شویم چون از آنچه واقعاً خوب است غافل هستیم. او به ما هشدار می‌دهد که بار گناه بر روی نَفْس ما در کفۀ ترازو سنگین‌تر است از هر نفع فرضی. به این ترتیب فضلیت اخلاقی عینِ شناخت و پلیدی اخلاقی عینِ جهالت ما نسبت به شناخت اخلاقی است.
سید کتابی
اپیکتِتوس (حدود ۵۰-۱۳۰ م) در فروگیای آسیای صغیر (ترکیۀ امروزی) در یک خانوادۀ برده به دنیا آمد، اما نزد یکی از فیلسوفان رواقی در دربار امپراتور نرون در رم فلسفه آموخت. نرون دستور داد این برده را به‌خاطرِ تدریس فلسفۀ رواقی به چهار میخ بکشند و شکنجه کنند. در داستانی که برای شکنجۀ او ساخته‌اند اپیکتتوس به شکنجه‌گر می‌گوید «اگر پیچِ آلت شکنجه را یک بار دیگر بچرخانی جفت پاهای من می‌شکند.» وقتی پیچ را چرخاندند پاهایش تَرَق صدا داد و اپیکتتوس با آرامش گفت: «نگفتم.» تن به قضا دادنِ اپیکتتوس در مورد چیزهایی که نمی‌توانست تغییرشان دهد، شاخصۀ فلسفۀ رواقی است. اپیکتتوس برای باقی عمر خود لنگ بود.
جویا
رواقی‌ها برخلاف اپیکوری‌ها در لذت دنبال نیکی نمی‌گشتند. درعوض آنها با سقراط هم‌نظر بودند که نیکی را با دانش مرتبط می‌ساخت. راه معرفت نیکی این است که هیجان‌های خود را کنترل کنیم تا عقلِ ما را آشفته نکنند. باید یاد بگیریم چیزهایی را که قادر به تغییرش نیستیم با آرامش بپذیریم. آزادی در توانایی ماست برای تغییر نگرش‌مان. اگرچه ما نمی‌توانیم وقایعی را که برای ما رخ می‌دهد تغییر بدهیم، می‌توانیم نگرش‌مان را نسبت به این وقایع عوض کنیم.
جویا
چه چیزی زندگی را لذت‌بخش می‌کند؟ به گمان اپیکوروس لازمۀ خوشبختی خدمت‌گذاری به دیگر مردمان، کمک به حیواناتی که رنج می‌برند، یا مراقبت از محیط زیست نیست. زندگی خوب معاشرت با دوستان خوش‌مشرب و مطالعۀ فلسفه است. او بر این باور بود که لذات عقلانی همیشه برتر از لذات جسمانی‌اند، چون بیشتر می‌پایند و فارغ از درد و رنج هستند.
جویا
در نظر او لذّت‌جویی برخورداری از لذّات غذاهای شاهانه یا زندگی بی‌بند و بار اجتماعی نبود. معتقد بود لذت حقیقی از ساده‌زیستی می‌آید که مشخصۀ آن تن و روح بانشاط است. خوراک شاهانه باعث آشوب معده می‌شود و فعالیت اجتماعی زیاده از حد بر تنش‌ها می‌افزاید. اپیکوروس استدلال می‌کرد که لذاتی جسمانی از این دست، سطحی هستند و آدمی را راضی نمی‌کنند. ما برخی لذّات را طبیعی و برخی دیگر را واهی می‌دانیم، و از آن دسته لذّات که طبیعی هستند، برخی ضروری‌اند و برخی دیگر صرفاً طبیعی؛ و از آنها که ضرورت دارند، گروهی برای سعادت و خوشبختی ضرورت دارند و دسته‌ای دیگر برای آرامش تن، و گروهی دیگر برایِ انتخاب‌ها و اجتناب‌هایی که تندرستی و رهایی از ناآرامی را ممکن می‌سازد، زیرا هدف زندگی سعادتمندانه همین است. چون برای دست یافتن به این غایت، یعنی اجتناب از رنج و بیم است که ما همیشه دست به عمل می‌زنیم....
جویا
سعادت خیری است که همۀ مردمان آن را هدف قرار داده‌اند، پس چرا مردم غالباّ بدبخت هستند؟ ارسطو می‌گفت اگر ما عاقل بودیم، بافضیلت و درنتیجه خوشبخت می‌بودیم. با این حال اجزاء نامعقول غاذیه و حسّاسۀ نفس اغلب با عقل در تعارض هستند. این تعارض موجب بروز مشکل اخلاقیات می‌شود. فرض کنید در یک فروشگاه بزرگ دنبال هدیه‌ای می‌گردید تا برای مادرتان بخرید. یک جفت گوشواره می‌بینید که حتماً آن را خواهد پسندید. متصدی فروش آنجا نیست تا کمک‌تان کند و هیچ خریداری هم در بخش جواهرات نیست. جزء غیرعقلانی شما می‌خواهد که گوشواره را یواش توی جیب‌تان بیندازید. جزء عقلانی هشدار می‌دهد که دزدی اشتباه است. تعارض‌هایی از این دست موجب بروز مشکل اخلاقیات می‌شوند. در این سناریو انتخاب درست یا اخلاقی چیست؟ ارسطو می‌گوید اخلاقی بودن مداومت می‌خواهد. خوشبخت کسی نیست که گاه و بی‌گاه کار خوب می‌کند، بلکه کسی است که تمام زندگی او خوب است.
جویا

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۳۱,۵۰۰
تومان