بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب عشق سال‌های وبا | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب عشق سال‌های وبا

بریده‌هایی از کتاب عشق سال‌های وبا

۳٫۶
(۸۸)
دکتر جوونال اوربینو، بر مبنای تجربیات شخصی خودش، دریافته بود که اکثر امراض بوی خاص خود را دارند. اما هیچ کدامشان مانند پیری مشخص نبودند. او از مطالعه‌ی اجسادی که در روی میز تشریح از سر تا پا شکافته شده بودند، به این امر واقف شد. همین طور از طریق آن دسته از بیمارانش پی‌برد که با موفقیت کامل سعی کرده بودند سن و سال خود را مخفی نگهدارند. یا بوی آن را از لباس‌های خودش و یا از تنفس آگاهانه‌ی همسرش در موقع خواب، حس کرده بود.
زهرا۵۸
هنگامی که از اولین وقفه‌های فراموشی خود آگاهی یافته بود، به شیوه‌ی درمانی متوسل شد که توسط یکی از استادانش در دانشکده‌ی پزشکی توصیه شده بود؛ آن شیوه چنین بود: «فردی که فاقد حافظه باشد، از کاغذ برای خود حافظه می‌سازد.» اما این روش نیز چندان دوامی نیاورد و به مرحله‌ای رسید که فراموش می‌کرد یادداشت‌های داخل جیب‌اش برای چه منظوری بوده است؛ یا گاهی تمام خانه را برای یافتن عینک‌اش جستجو می‌کرد؛ یا کلید را می‌چرخاند و قفل در را که بسته بود، باز می‌کرد و پی‌گیری موضوع کتابی را که می‌خواند، به فراموشی می‌سپرد زیرا رابطه‌ی بین شخصیت‌های مورد اشاره در کتاب را فراموش می‌کرد. اما چیزی که بیش از همه او را آشفته و ناراحت می‌کرد، عدم اطمینان از قوه‌ی استدلال خودش بود؛ زیرا کم‌کم مانند یک کشتی غرق شده‌ی چاره‌ناپذیر، دریافت که داوری‌های درست خود را از دست می‌دهد.
زهرا۵۸
او حاضر نبود تا زمانی که همسرش نپذیرفته که در حمام صابونی وجود نداشته است، به خانه برگردد و خانم نیز پذیرای بازگشت او نبود؛ مگر این‌که مرد بپذیرد عمدآ و با آگاهی دروغ گفته است تا وی را زجر بدهد. البته این موضوع باعث پیش آمدن بگومگوهای دیگری در رابطه با رویدادهای غلط مربوط به صبح‌ها شد. دل‌خوری‌ها، دل‌خوری‌های دیگری را به دنبال آورد و زخم‌های کهنه سر باز کردند و تبدیل به زخم‌های تازه شدند. هر دوی آن‌ها با پی بردن به این واقعیت که بگومگوی بین آن‌ها بر کینه‌شان افزوده است، ناراحت شدند و تصمیم گرفتند کوتاه بیایند. در نهایت دکتر به این نتیجه رسید که هر دوی آن‌ها آشکارا به خطای خود اعتراف کنند و اسقف هم در آن‌جا حضور داشته باشد تا در صورت لزوم او را به داوری بخوانند؛ تا این‌که خود خداوند برای اولین و آخرین بار آشکار کند که در جاصابونی داخل حمام صابونی وجود داشته است یا نه
زهرا۵۸
ما از بین رفته‌ایم. به ویرانی کامل کشیده شده‌ایم. حالا بهتر است تو هم بدانی.
BehRad
به او جواب آری بده؛ حتی اگر از ترس بمیری، حتی اگر بعد متأسف بشوی؛ زیرا اگر جواب نه بدهی، هر کاری که بکنی، تا آخر عمرت حسرت خواهی خورد!
Amir Ganjkhani
بزرگ‌ترین بدبختی این خانه این است که کسی نمی‌گذارد آدمی یک خواب راحت داشته باشد.
BehRad
عقل موقعی به سراغ آدمی می‌آید که دیگر هیچ کار مفیدی نمی‌تواند انجام بدهد.
BehRad
او روی دیوارهای دور تا دور میز چوب گردو و صندلی چرمی براق متعلق به پدرش را پر از قفسه‌های کتاب کرده بود؛ حتی از چهارچوب پنجره‌ها نیز برای گذاشتن کتاب استفاده می‌کرد و سه هزار جلد کتاب خود را که همگی دارای جلد چرمی طلاکوب بودند و آرم خانوادگی او روی آن‌ها چاپ شده بود، به‌طور مرتب در قفسه‌ها چیده بود.
.
از نظر خود وی نیز، یک زندگی اشتراکی نامشروع با او که اغلب توأم با شادی‌های زایدالوصف نیز بوده است، نه تنها محکوم نبود، بلکه شاید هم یک زندگی قابل توجه و ستودنی نیز بوده است؛ هرچند که کاملا به همدیگر تعلق نداشته‌اند.
.
به هرحال پذیرش این امر برایش مشکل بود که دو نفر آدم بالغ و آزاد که در حاشیه‌ی یک جامعه‌ی بسته با پیش‌داوری هایش زندگی می‌کنند، بدون این که سابقه‌ای با هم داشته باشند، خطر یک عشق نامشروع را به جان بخرند.
.
بیش از نیمی از عمر خویش را با او گذرانده است؛ آن هم با از خودگذشتگی و اشتیاق، تا آن حد که چیزی از عشق کم‌تر نداشت.
.
در مجموع، همه‌ی داروها سمی بوده و هفتاد درصد غذاهای رایج نیز مرگ را پیش‌رس می‌کنند.
.
هر کسی عامل مرگ خویش است و تنها کاری که ما می‌توانیم انجام بدهیم، این است که به او کمک کنیم تا بدون ترس از درد، با دنیا وداع کند.
.
در اثر استنشاق بخار سمی سیانید طلا، مرده و از زجر یادآوری خاطرات گذشته خلاص شده بود.
.
فلورنتینوآریزا چندان خود را در آینه‌ها تماشا کرده بود، که بیش از واهمه داشتن از مرگ، نگران افتادن به مهلکه‌ی تحقیرآور سال خوردگی دم مرگ بود در آن روزها و شب‌هایی که باید به ناچار، زنی را تکیه‌گاه تن درهم شکسته‌ی خویش می‌کرد
Fatemeh Zand
کسی به وی گفته بود که وقت خود را بیش از اندازه با فلورنتینو آریزا سپری نکند، از خوراکی که او لب زده باشد، نخورد، و صورت خود را زیاد به نزدیکی صورت او نبرد، زیرا پیری مسری می‌باشد، اما او اهمیتی برای این حرف‌ها قایل نمی‌شد.
Naarvanam
فلورنتینو آریزا در میان این همه برخوردهای خطرناک، این را از خوش‌اقبالی دانست که تنها زنی که او را وسوسه نمود تا مزه‌ی یک قطره‌ی تلخ را بچشد، سارا نوریه‌گا بود که مجبور شد بقیه‌ی عمر خود را در تیمارستان چوپان الهی سپری نماید. او در آن‌جا اشعار بسیار مستهجن مربوط به سنین پیری را از حفظ می‌خواند طوری که مسؤولین آن‌جا را وادار نمود او را از بقیه‌ی دیوانه‌ها جدا نمایند تا آن‌ها را دیوانه‌تر نکند.
Naarvanam
و او هم اصول مقدس خود مبنی بر این که، حتی به شوهر خودش سرویس مجانی ندهد را زیر پا گذاشت.
Naarvanam
فکر می‌کنید ما تا کی می‌توانیم به این آمدن و رفتن ادامه بدهیم؟ فلورنتینو آریزا پاسخ این سؤال را از پنجاه و سه سال و نه ماه و چهارده شب و روز قبل، آماده داشت و گفت: برای همیشه.
Naarvanam
«این زندگی است که حد و حدودی ندارد، نه مرگ»
Naarvanam

حجم

۴۸۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۵۲۵ صفحه

حجم

۴۸۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۵۲۵ صفحه

قیمت:
۸۹,۰۰۰
۴۴,۵۰۰
۵۰%
تومان