بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تاروک، خار خونین (نبرد هیولاها، شش گانه یازدهم، عصر جدید؛ جلد شصت و دو) | طاقچه
تصویر جلد کتاب تاروک، خار خونین (نبرد هیولاها، شش گانه یازدهم، عصر جدید؛ جلد شصت و دو)

بریده‌هایی از کتاب تاروک، خار خونین (نبرد هیولاها، شش گانه یازدهم، عصر جدید؛ جلد شصت و دو)

۴٫۰
(۳)
سایون بر لبهٔ پرتگاه ایستاد و تعادلش را حفظ کرد. در فاصله‌ای دور، در پای پرتگاه، بیابان ماسه‌ای در سایه‌های سحر بنفش به نظر می‌رسید. زمانی‌که سایون بال‌هایش را گشود، نسیم، لبه‌های بالش را نوازش کرد. به اطرافش نگاه کرد و مطمئن شد که هیچ‌کس او را هنگام ترک آنجا نمی‌بیند. خانه‌های سنگی ولورا روی فلات ساکت بودند، اما به‌زودی آتش‌ها برای تهیهٔ صبحانه روشن می‌شدند. سایون اندیشید: «باید همین‌حالا بروم.» دست‌به‌سینه ایستاد، نیزهٔ شکارش را به بدنش چسباند و از لبهٔ پرتگاه پایین پرید. چند لحظه به‌طرف پایین رفت تاآنکه جریان هوا زیر بال‌هایش قرار گرفت. بال‌هایش او را تا نخستین نور صبحگاهی بالا برد. سایون با نگرانی اخم کرد. آن سومین سحری بود که افلین به شکار رفته و برنگشته بود. او در هوا چرخید و به‌سوی بیابان رفت تا دنبال خواهر گم‌شده‌اش بگردد.
هرماینی گرینجر

حجم

۲٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۹۵ صفحه

حجم

۲٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۹۵ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد