بریدههایی از کتاب کامی از نام (جلد اول)
۴٫۴
(۲۵)
خداوند به فضلش تا زمانی که انسان عمل را مرتکب شود همّ به گناه را نمینویسد و بعد از ارتکاب هم در روایات هست که تا چندین ساعت خدا به ملائکه میفرماید از نوشتن آن دست نگاه دارید شاید توبه کرد.
mb
جواب حدیثی را فرموده بودند که کسی که باطنش از ظاهرش بهتر باشد از اولیاء ماست و کسی که باطنش از ظاهرش بدتر باشد این جزو دشمنان میشود
mb
جواب حدیثی را فرموده بودند که کسی که باطنش از ظاهرش بهتر باشد از اولیاء ماست و کسی که باطنش از ظاهرش بدتر باشد این جزو دشمنان میشود
mb
اگر کسی توجه به این اسم داشته باشد، از خاطراتی که در دلش میگذرد نیز پرهیز میکند. یکی از اصحاب امام صادق (ع) در مورد آیۀ (فَإنَّهُ یعلَمُ السِّرَّ وَ أخفی)پرسید. امام (ع) فرمودند: سرّ همانی است که در باطن دلت است و خودت اطلاع داری ولی اخفای از سرّ چیزی است که خودت اطلاع نداری، فقط گاهی به صورت یک خاطره در ذهنت جرقه میزند و غایب میشود
mb
یکی از نتایج شناخت این اسم در انسان این است که درون انسان را پاک میکند. خیلی اوقات ما آلودگیهای بیرونمان را به خاطر اینکه زشت و مشهود دیگران هستند از ظاهر پاک کرده و در باطن میریزیم. خیال میکنیم که باطن مثل سطل آشغالی است که هرچه از ظاهرمان پاک کردیم باید در باطن خود بریزیم درحالیکه ظاهر ما را خلق میبینند و باطن ما را کسی میبیند که خیلی از خلق مهمتر است و او خداست و اگر بینندۀ باطن ما خداست
mb
عالم السرّ و الخفیات، یعنی ای خدایی که عالم سرّ و خفیات هستی.
mb
شرح اسم یا عالِمَالخَفیات
mb
و بالاخره حرف آخر اینکه تائب حقیقی چه کسی است؟ نهایت توبه چیست؟ تائب حقیقی کسی است که به اصل خود برگردد. اصل ما چیست؟ اصل ما صرف قابلیت است، فقط پذیرنده هستیم و هیچ طلبی نداریم، هرچه به ما بدهی ما همان میشویم و تائب از این اصل خودش تجاوز نمیکند. ما فقیری هستیم که هیچ طلبی نداریم، اگر به ما ایمان بدهی مؤمن هستیم، اگر ندهی کافر هستیم، اگر ندهی منافق هستیم. اگر بهشت ببری، بهشتی هستیم؛ اگر نبری، جهنمی هستیم.
mb
این حرف اول مؤمنین است که لا مؤثر فی الوجود الا الله. جز الله مؤثری در وجود نیست اما دانستن غیر از تفهیم شدن و ایمان آوردن و آرام شدن دل است. ما خیلی چیزها را اقرار داریم ولی دلمان به آن آرام نیست
mb
یوسف به آن یکی که گمان داشت خلاص میشود گفت: تو که از زندان خلاص شدی ما را هم در نزد سلطان یاد کن و بگو آنجا یک نفری هست که به زندان افتاده است تا به پروندۀ ما رسیدگی کنند. روایت دارد وقتی از زندان رفت، جبرئیل آمد زمین را شکافت، گفت عمق زمین را نگاه کن. دید یک کرم کوری است، جبرئیل گفت که خدا میفرماید: ما آن کرم کور را در عمق زمین فراموش نکردهایم، آیا تو را فراموش کردهایم؟! چرا به غیر مراجعه کردی؟ یوسف هیچ جوابی نداشت بگوید. به جرم این هم هفت سال در اینجا میمانی که خوب بفهمی در عالم غیر از ما کارهای نیست. هفت سال در زندان ماند تا این توبه محقق شود، برای این توبه نمیشود فقط گفت استغفرالله، بلکه برای تحقق این توبه باید حال دل عوض بشود و این باید تفهیم بشود به حقیقت تفهیم و الا حضرت یوسف (ع) منکر اینکه جز خدا در عالم کارهای نیست که نبود
mb
مراتب توبه
مرحوم حاجی در شرح این اسم میفرماید که توبه سه قسم است: توبۀ العام و توبۀ الخاص و توبۀ الأخص.
توبۀ عام رجوع از معاصی است و این توبۀ گنهکاران بوده و توبۀ عمومی است. توبۀ خاص توبه از ترک اولی است که توبۀ انبیا است. اولی و سزاوارتر این بود که مثلاً فلان کار خوبتر انجام شود ولی چرا این کار خوبتر را رها کرده و کار خوب انجام شد
mb
جنایتکاران عالم از اول که اینگونه نبودند در تاریخچۀ زندگیشان وقتی که قدرت و نیرویی نداشتند، افراد بدی نبودند اما آن کفرشان یعنی «خود» در کمون بود که بیرون زد و «خود» هر بلایی به سر انسان بیاورد تعجب ندارد.
mb
تائب حقیقی آن کسی است که ریشۀ گناه از او کنده شود و ریشۀ گناه در دورن انسان یک چیز است و آن این است که «وجودک ذنبٌ لا یقاس به ذنب» اینکه دور خود میگردی و خود را چیزی هرچند کم میدانی ذنبی است که قابل مقایسه با هیچ ذنبی نیست و تمام ذنوب از این عیب بزرگ پیدا شده و کمتر سخنی پیدا میشود که بخواهد این را در انسان ریشهکن کند. به فرمایش حضرت سیدالشهداء (ع) «أقالَنی» بخواهد ریشۀ انسان را بکَند و ریشۀ گناه را بکند که ریشۀ گناه آن جهلِ خودبینی است
mb
خدا از این هم بالاتر میفرماید که ای مؤمنین، یک چیز دیگری را هم بدانید تا تتمۀ امیدتان از خودتان کاملاً قطع شود و از این شرک خلاص شوید. (وَ اعلَمُوا أنَّ اللهَ یحولُ بَینَ المَرءِ وَ قَلبِهِ) دل فرماندۀ شماست ولی آن کسی که بین دل و انسان حایل میشود ما هستیم. ما هستیم که ناگهان بین تو و ارادهات حایل میشویم.
mb
خداوند این مطلب را به اولیاء خود تفهیم کرده که همواره در حال اضطرار بمانند
mb
توبۀ حقیقی وقتی حاصل میشود که انسان واقعاً پشیمان شود و پشیمانی نه برای تبعات آن بلکه به خاطر خودِ بدی عمل باشد و شرمندۀ درگاه خدا شود که خدایا، ما در قبال عنایات تو بیشرمی کردیم و منکسر و خجل هستیم یا بالاتر بگوید ما این کار بیهودۀ تضعیفکننده را که خلاف راه و مسیرمان بود چرا انجام دادیم؟
mb
مستغفر لفظی بدون ترک گناه مسخرهگر است
mb
گر تائبی که توبه میکند توجه نداشته باشد به اینکه توبهاش به توفیق تواب بوده، ای بسا برای او غروری ایجاد شود و اینگونه خیال کند که اگر گناهی کردیم، توبه هم کردیم آنوقت حالت طلبکاری برای بعضی ایجاد میشود و در اثر نامیزان بودن روحشان این توبۀ طلبکارانه بدتر از گناهشان است و در حقیقت تائب نیستند. دلیل توبه اینگونه افراد این است که فقط از وزر و وبال گناهانشان خلاص شوند،
mb
توبه و حالت اضطرار
اگر کسی بخواهد خوب بفهمد و واقعاً از گناه نادم شود به این حدیث توجه کند که حدیثی بسیاربسیار وحشتآور برای اهل عقل و اهل حساب است. پیامبر (ص) فرمودند:
«من قارف ذنباً فارقه عقل لا یعود إلیه أبدا»
«کسی که گناهی انجام دهد به مقدار آن گناه عقلی از او مفارقت میکند که هرگز آن بخش عقل به او برنمیگردد.»
و از عبارت «لا یعود إلیه أبدا» معلوم میشود که حتی با توبه هم برنمیگردد چون اینجا مشروط به چیزی هم نکردند. گناه، عقل و روح ایمان را ضعیف میکند و این شکست دیگر برگشت ندارد و پر نمیشود. توجه به این کسر انسان را بیچاره و نادم میکند که دیگر بقیۀ سرمایۀ عقل را از دست ندهد. سرمایۀ عقل متاع کمی نیست که اگر از دست رفت مهم نباشد. ارزش هر کسی به میزان سرمایۀ عقلی اوست و نهایتاً درجهبندی افراد به میزان عقلشان است. وقتی انسان بفهمد که گناه با او اینگونه میکند، تائب حقیقی میشود که آن هم به توفیق خداست.
mb
توبۀ حقیقی وقتی حاصل میشود که انسان واقعاً پشیمان شود و پشیمانی نه برای تبعات آن بلکه به خاطر خودِ بدی عمل باشد و شرمندۀ درگاه خدا شود که خدایا، ما در قبال عنایات تو بیشرمی کردیم و منکسر و خجل هستیم یا بالاتر بگوید ما این کار بیهودۀ تضعیفکننده را که خلاف راه و مسیرمان بود چرا انجام دادیم؟
mb
حجم
۲۵۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۷۱ صفحه
حجم
۲۵۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۷۱ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰۵۰%
تومان