بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کامی از نام (جلد اول) | صفحه ۱۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کامی از نام (جلد اول)

بریده‌هایی از کتاب کامی از نام (جلد اول)

۴٫۴
(۲۵)
گر انسان از مال و آبرو و هر چیزی که دارد انفاق نکند به آن نیکویی و برّ مطلق دست پیدا نخواهد کرد که قرآن می‌فرماید: (لَن تَنالوا البِرَّ حَتَّی تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبّونَ) «شما هرگز به آن نیکویی و برّ مطلق دست پیدا نمی‌کنید مگر از آن چیزی که دوست دارید انفاق کنید.»
mb
اگر انسان از مال و آبرو و هر چیزی که دارد انفاق نکند به آن نیکویی و برّ مطلق دست پیدا نخواهد کرد که قرآن می‌فرماید: (لَن تَنالوا البِرَّ حَتَّی تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبّونَ) «شما هرگز به آن نیکویی و برّ مطلق دست پیدا نمی‌کنید مگر از آن چیزی که دوست دارید انفاق کنید.»
mb
اگر انسان از مال و آبرو و هر چیزی که دارد انفاق نکند به آن نیکویی و برّ مطلق دست پیدا نخواهد کرد که قرآن می‌فرماید: (لَن تَنالوا البِرَّ حَتَّی تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبّونَ) «شما هرگز به آن نیکویی و برّ مطلق دست پیدا نمی‌کنید مگر از آن چیزی که دوست دارید انفاق کنید.»
mb
اگر انسان از مال و آبرو و هر چیزی که دارد انفاق نکند به آن نیکویی و برّ مطلق دست پیدا نخواهد کرد که قرآن می‌فرماید: (لَن تَنالوا البِرَّ حَتَّی تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبّونَ) «شما هرگز به آن نیکویی و برّ مطلق دست پیدا نمی‌کنید مگر از آن چیزی که دوست دارید انفاق کنید.»
mb
برای ترقی در راه خدا هیچ‌چیز بالاتر از انفاق نیست.
mb
به خاطر همین است که قرآن این‌همه دستور به صدقات و انفاق می‌دهد. واقعاً اگر خدا خودش می‌خواست اطعامشان می‌کرد و الان هم رازق‌ آن‌ها خود اوست. اگر کسی به فقیر پولی بدهد و فکرش این باشد که کسی را اداره می‌کند فکرش مشرکانه است. فکر موحدانه این است که من وظیفۀ خودم را انجام می‌دهم که فرمود صدقه بدهید. قرآن می‌فرماید: ای رسول ما، صدقات را از آن‌ها بگیر که از چرک‌ها و دنس‌های محدودیت‌ها پاکشان کنی که خودشان نمی‌توانند و همۀ مشکل این است که نمی‌توانند مراحل پایین‌تر را رها کنند تا به مرحلۀ بالاتر راه پیدا کنند
mb
هرکسی بتواند بخل وجودش را مهار کند، این مانع رستگاری را از جلوی خودش برداشته است. بخل مانع از ترفیع درجات است و خداوند تبارک و تعالی بخل را از ذات کسانی که می‌خواهد ترقی دهد بر می‌دارد. راه خدا گذشت می‌خواهد و تا گذشت نباشد ترفیع درجات برای انسان پیدا نمی‌شود. آفت ترفیع درجات، نداشتن گذشت است.
mb
فرق بین تنزل و تجافی مطلب بسیار مهمی‌ است. هر امری که از جانب خدا نازل می‌شود اول در مقام وجه‌اللهی و عنداللهی تنزل می‌کند، بعد به مقام عقل، بعد به مقام نفس و بعد به مقام مواد و به همین عالم دنیا تنزل می‌کند، این تنزل پیدا کردن به صورت تجافی نیست. وقتی باران می‌بارد، باران واقعاً تجافی پیدا می‌کند یعنی این قطرۀ باران الان دیگر در ابر نیست و در روی زمین است و از ابر جا خالی کرد ولی در مورد این مقامات هرگز تجافی معنی ندارد و در درون، همان اتصالات هست منتها غافل از آن اتصالات شده‌ایم و الان هم که اینجا هستیم یک بُعدمان در مقام اعلای فوق قاب قوسین در مقام وجه‌اللهی است و همین الان از آنجا اداره می‌شویم ولی اطلاعی از آن مقامی‌ که الان در درون خودمان هست نداریم.
mb
مقام (أو أدنی) نوری است که عقل از آن آفریده شده و هیچ‌یک از ملائکه اطلاع بر آن سرّ ندارند. عجیب‌تر این است که این مراحل نه تنها بیرون از وجود ما بلکه الان، در وجود ما هست ولی دسترسی به آن نداریم. وقتی ما از مقام وجه‌اللهی به مقام عقل و از مقام عقل به پایین‌ترین مقاماتی که الان تقریباً در آن پایین‌ترین هستیم تنزل کردیم، تنزل بود نه تجافی.
mb
خداوند تبارک و تعالی انسان را یک پلۀ دیگر ترقی می‌دهد و آن مقام (أو أدنی)‌ است که به تبعیت خاتم انبیا، محمد (ص) ، مال انسان است و در حدیث هست که سلمان از جبرئیل بالاتر بود،
mb
موقعی به ما عاقل و مترقی می‌گویند که به عقل مستفاد رسیده باشیم و دو فرمانده در وجود ما نباشد، آن‌وقت است که بر واقعیت وجود خود واقف شده، به اصل وجود خود رسیده‌ایم و سرّ هستی را در درون خود پیدا کرده‌ایم، در می‌یابیم که عقل فرمانده است و اتفاق تازه‌ای غیر از اینکه فرمانروایی عقل را در درون خودمان پیدا کرده و عقل جزئی خود را بر نفس حاکم کرده‌ایم نیفتاده است. در این مقام چقدر کارهای انسان به سامان می‌شود و انسان به منتهای درجه، که یک پله بیشتر به آخر نمانده، نائل می‌شود. تا مرحلۀ عقل مستفاد ملائکه با انسان هم‌افق هستند مخصوصاً اعظم ملائکه، جبرئیل، که او عقل است و مستفاد هم به او گفته نمی‌شود چون او نفس عقل است ولی ما چون مراتب تنزل‌یافتۀ دیگری هم داریم به مرحله‌ای که دائماً فرمان می‌دهد و فرمان مورد استفاده است مستفاد می‌گوییم ولی جبرئیل فرماندۀ کل و خود عقل است.
mb
. فرماندۀ کل در عالم، عقل است که نماینده‌ و مظهرش جبرئیل (ع) است و (مُطاعٍ ثَمَّ أَمین) است. عالم ملک تابع عالم ملکوت است و عالم ملکوت هم تابع آن مَلک اعظم یعنی جبرئیل است. پس جبرئیل فرماندۀ ملکوت عالم است و عالم ملکوت هم فرماندۀ عالم مُلک است
mb
. الان ما احساس می‌کنیم که عقل ‌ما جدا از خواسته‌های نفسانی ‌ما است و سعی می‌کنیم که خواسته‌های نفسانی‌ خود را تحت‌نظر عقل قرار بدهیم. واقعاً می‌فهمیم که کدام مطلب عقلی و کدام مطلب نفسی است و عقل به مرحلۀ بالفعل رسیده یعنی دائم تشخیص می‌دهد که دو‌گانگی در او هست، این دوگانگی نشان این است که عقل به درجۀ عقل مستفاد نرسیده است و الا اگر رسیده بود این دوگانگی برطرف می‌شد
mb
. شاید مقام نفس مطمئنه زمانی باشد که عقل، عقل مستفاد می‌شود و هیچ جنگی در درون انسان نیست. جنگ در دو حالت خاتمه می‌یابد، وقتی که نفس صددرصد غالب باشد یا وقتی که عقل صددرصد غالب باشد. پس وقتی انسان به عقل مستفاد رسید، جنگ درونی او خاتمه می‌یابد
mb
و این‌گونه نیست که تعقل کرده، بعد کارها را بر طبق عقل انجام دهد بلکه انجام کارهای او خودآگاه و ناخودآگاه کارهای عقلانی است و عقل است که دائماً مورد استفاده بوده و امور تحت تدبیر او می‌باشد
mb
عقل بالفعل، عقل هنوز به مرحلۀ مستفاد یعنی استفاده کردن و قرار گرفتن امور زیر فرمان آن نرسیده است به همین‌خاطر خیلی وقت‌ها انسان احساس می‌کند که مسئله را می‌فهمد اما نمی‌تواند بر وفق فهم خود عمل کند. با عقل بالفعل شر و قبح و حسن را تشخیص می‌دهد لکن به مرحلۀ عمل نمی‌رسد
mb
. بعضی از انسان‌ها هم عقلشان در مرحلۀ هیولانی و مادۀ عقل مانده یعنی قابلیت فهمیدن را دارند ولی اصلاً نمی‌فهمند. انسان بعد از عقل بالملکه ترقی کرده و به عقل بالفعل می‌رسد. در عقل بالفعل عقل دائماً همه‌چیز را می‌بیند و می‌فهمد. بعد از مرحلۀ بالفعل عقل مستفاد می‌شود که در عقل مستفاد عقل علاوه بر ‌فهمیدن زمام امور را هم در دست می‌گیرد و تمام کارهای انسان به اشارۀ عقل انجام می‌شود و فرمان عقل اطاعت می‌شود که این کمال ترقی انسان است. عقل مستفاد همان عقل بالفعل است اما عقل بالفعلی که در جریانات مورد استفاده قرار می‌گیرد،
mb
در عقل بالملکه که اولین ظهور و آثار عقل است، انسان وقتی بخواهد بفهمد توانایی فهمیدن و تعقل را دارد و حالتی است که هروقت به عقلش مراجعه کند عقل پاسخگو است
mb
درجات عقل عقل انسان هنگام تولد عقل هیولانی است یعنی ماده عقل در او بوده و هیچ تعقلی ندارد اما قابلیت تعقل را دارد.
mb
شما را از پایین‌ترین مراحل هستی که قابلیت محض یا هیولی الاولی یا مادۀالمواد بودید، از مراحل جماد و نبات و حیوان و انسان ترفیع مقام‌ دادیم تا الان که به صورت انسان‌هایی در درجات مختلف شدید که بعضی دارای عقل هیولانی و بعضی عقل بالفعل و بعضی عقل بالملکه و بعضی عقل مستفاد هستند.
mb

حجم

۲۵۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۷۱ صفحه

حجم

۲۵۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۷۱ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰
۵۰%
تومان