بریدههایی از کتاب آواز خوش زندگی
۴٫۷
(۳)
چنان زندگی کن که هر کار تو، کاری عاشقانه باشد، و این کافی است. این خود نیایش است؛ به چیز دیگری نیاز نیست. آنگاه که بر همه عالم عاشق شویم، عشق ما بالا میرود و به خدا میرسد. زیرا خود اوست که در پس پردهی رنگارنگ هستی نشسته است. خود اوست که در آیینههای گوناگون رخ مینماید.
معجزه ی سپاسگزاری
دنیا پر از آدمهای خُل و چِل است:
یکی دیوانهی پول است،
یکی دیوانهی قدرت.
این دیوانگیها، دیوانگیهای حقیر است.
به اینگونه آدمها، به جای دیوانه، باید گفت خُل و چِل.
کسی که خل و چل نباشد، عمر یکباره و کوتاه را به پای پول و قدرت نمیریزد.
حساب دیوانهی عشق، از حسابِ آدمهای خل و چل جداست.
عاطفه
دانشمندان میگویند ذهن یک انسان ظرفیت آن را دارد که محتوای تمامی کتابخانههای دنیا را در خود جای دهد. البته، این کار، تو را به یک دائرهالمعارف تبدیل میکند، اما از تو بودا و حلاج و مولانا نمیزاید.
تا زمانی که عشقی در دل جوانه نزده است، تا زمانی که عشق معلمی نکرده است، از بصیرت و فرزانگی خبری نخواهد بود؛ و حماقت در کسوت علم گام برخواهدداشت و تفاخر خواهد کرد.
عاطفه
خداوند، همه چیز و همه کس را میرباید. به همین دلیل است که همه، دیده و ندیده، طالب و سرگشتهی اویند. خداوند، مرکز وجود است. وجود، دایرمدارِ خداست.
هرکس و هرچیزی، به جانب مرکز متمایل است. حتی سنگها و درختان، حیوانات و پرندگان، ستاره و کهکشان، آدم و عالَم، عاقل و دیوانه، شقی و سعید، همه رو به سوی او دارند. مغناطیس خداوند، بینهایت است. اهمیتی ندارد که او را چه بنامیم؛ حقیقت، هستی، نور، عشق؛ اینها همه برچسب است. ما همه به دنبال آنی هستیم که گمشدهی ماست.
نزدیکترین دوست خداوند، وَجد است.
شور و شعف است که بالا میرود و به خدا میرسد.
عاطفه
مردم به جای آن که زندگی را غزل کنند و بسرایند، آن را حساب و عدد و ارقام میکنند و میشمارند. آنها برای پول و قدرت و اشیا، بیشتر از شعر و شور و شعور ارزش قایلند. پول و قدرت و اشیا، همه مهملاند. آنها مقصد نفسانیتاند، و نفسانیت جایی برای شور عاشقانه نمیگذارد. فقط در غیاب نفسانیت است که کسی شعر میشود، غزل و ترانه میشود، عشق میشود، پاک میشود و همچون نیلوفر در مرداب زندگی میشکفد.
عاطفه
پیام اصلی دین، رحمت است.
اگر چشمهی رحمت در تو بجوشد، خودبهخود خوب خواهی بود.
در گذشته، بارها و بارها گفته شده است که اگر خوب باشی، مشمول رحمت واقع خواهی شد.
من میگویم: رحمت پیشه کنید، خوب خواهید بود. خوبی، تابعی از رحمت است، شرط رحمت نیست. آدمی که رحمت و شفقت از دلش میجوشد، هرگز نمیتواند بد باشد و بدِ دیگران را بخواهد. تنها بدبختها بدِ دیگران را میخواهند؛ آنها که خود چیزی ندارند تا به دیگران ببخشند، مگر بدبختی خویش را.
عاطفه
عشق، پدیدهای دوسویه است، شمشیری دولبه: یک لبهی آن همهی خودخواهیهای تو را میبُرد، و از سوی دیگر بندهای تواناییهای بالقوهی تو را پاره میکند. هنگامیکه این دو امر با هم اتفاق میافتند، هشیاری عظیمی به سراغت میآید، چنان که در دریای پرتلاطمِ مستی عشق، کشتی امنِ آگاهی و بصیرت را زیر پا خواهی داشت.
عاطفه
عمری را که برای داشتنِ قدرت بیشتر و جمع کردن پول بیشتر و به دست آوردن مقام عالیتر صرف میکنیم، زندگی ما محسوب نمیشود، عمریست که ضایع شده، سوخته و خاکسترش برباد رفته است؛ عمرِ برباد رفته، نه عمرِ زیسته؛ عمری که رفته است و هرگز بازنمیگردد.
اگر کسی بالاترین قدرت سیاسی را نیز کسب کند، تازه به بازیچهای رسیده که او را از زندگی غافل میکند. آدمی که به چنین قدرتی میرسد، تازه میفهمد که داشتن آن تا چه اندازه بیمعناست. او در دل ملول است، گرچه در ظاهر عکس آن را وانمود کند. این امور فقط در فقدانشان معنا دارند، نه در حضورشان.
عاطفه
معنای کلمهی یوگا در زبان لاتین دقیقاً «دین» است.
کلمهی دین هم در زبان لاتین از ریشهای گرفته شده که به معنای اتحاد دوباره است.
اتحاد، میسر و ممکن است، البته نه در سطح جسم و ماده، بلکه در سطح آگاهی.
معنای مراقبه نیز همین است: پیوستنِ فرد به کل و غنودن در دل آن.
عاطفه
انرژی زنانه، قدرت ویژهی خود را دارد. این قدرت، به عضلات مربوط نمیشود، قدرت زنانه به امور حیوانی مربوط نمیشود، قدرت زنانه از جنس قدرت محمد علی کلی نیست.
قدرت زنانه، از جنس قدرت بوداست.
قدرت زنانه حساس و شکننده، اما بهطرز شگفتانگیزی نیرومند است.
عاطفه
هرگاه دمای هشیاری تو به صد درجه برسد،
جوشش دگرگونی خودبهخود آغاز میشود.
عاطفه
هرکس که به این دنیا پا گذاشته، آمده است تا ترانهای را بخواند؛ ترانهی زندگی خود را.
عاطفه
حجم
۴۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۴۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد