بریده‌های کتاب لعنت به داستایوسکی
کتاب لعنت به داستایوسکی اثر عتیق رحیمی

کتاب لعنت به داستایوسکی

۳٫۷
(۲۴)
رسول می‌خندد. نخند. تو را می‌فرستند تیمارستان علی‌آباد پیش دیوانه‌ها. خب، مگر حالا کجا هستم؟
فریبا
از آمدن و رفتنِ ما سودی کو؟ وز تار وجودِ عمر ما پودی کو؟ در چنبر چرخ جان چندین پاکان می‌سوزد و خاک می‌شود، دودی کو؟
Judy
این تهی بودن است: وقتی کسی به من نیاز نداشته باشد، وقتی چیزی ندارم به کسی بدهم. وقتی چه زنده باشم، چه بمیرم، فرقی به حالشان نکند.
Judy
تا بدان‌جا رسید دانش من، که بدانم همی که نادانم، جوهرِ خِرد است.
Judy
برگشتن به صحنه جنایت؟ چه تله‌ای! همه می‌دانند خطای مرگباری است. خطایی که بسیاری از جنایتکاران توانا را به نابودی کشانده. مگر آن مَثلِ خردمندانه را نشنیده‌ای: پول مثل آب است: وقتی جاری شود، دیگر برنمی‌گردد؟ تمام شد. هرگز فراموش نکن که دزد فقط یک بار شانس دارد؛ اگر گندش بزنی، کارت زار است؛ هر کوششی برای راست و ریست کردن به فاجعه ختم می‌شود.
مهدی
مگر من کیم که تصمیم بگیرم کی زنده بماند و کی بمیرد؟ کشتن جنایت است، هولناک‌ترین جنایتی که آدمیزاد می‌تواند مرتکب شود.
Judy
خودکشی تسلیم جان است بدون سپاس. پیش از دفن به تنت شلاق می‌زنند. علتش این است که کسی خودکشی را نمی‌پذیرد.
Judy
خون روی دست‌هایم، اما هیچی تو جیب‌هایم. چه جنونی! لعنت به داستایوسکی!
سَعَیِدہِ
ما لعبتگانیم و فلک لعبت‌باز از روی حقیقتی، نه از روی مجاز یک‌چند درین بساط بازی کردیم رفتیم به صندوق عدم یک یک باز.
مهدی
کاکا سرور با چشم‌های بسته به نرمی می‌خواند: «ای مفتی شهر، از تو هشیارتریم / با باده ناب از تو بیدارتریم / تو خون کسان خوری و ما خون رزان / انصاف بده، کدام خونخوارتریم؟»
masoom

حجم

۱۷۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۱۷۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۱۲۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۵صفحه بعد