بریدههایی از کتاب سلام بر ابراهیم (۱)
۴٫۷
(۲۵۸۹)
شهادت ذرهای از آرزوی من است، من میخواهم چیزی از من نماند. مثل ارباب بیکفن حسین(ع) قطعهقطعه شوم. اصلاً دوست ندارم جنازهام برگردد. دلم میخواهد گمنام بمانم.
leila koorechin
با خودم گفتم: ابراهیم با یک اذان چه کرد! یک تپه آزاد شد، یک عملیات پیروز شد، هجده نفر هم مثل حرّ از قعر جهنم به بهشت رفتند.
leila koorechin
ابراهیم را دیدم که با عصای زیر بغل در کوچه راه میرفت. چند دفعهای به آسمان نگاه کرد و سرش را پایین انداخت.
رفتم جلو و پرسیدم: آقا ابرام چی شده!؟
اول جواب نمیداد. اما با اصرار من گفت: هر روز تا این موقع حداقل یکی از بندگان خدا به ما مراجعه میکرد و هر طور شده مشکلش را حل میکردیم. اما امروز از صبح تا حالا کسی به من مراجعه نکرده! میترسم کاری کرده باشم که خدا توفیق خدمت را از من گرفته باشد!
T
عصر رفتم منزل ابراهیم. مادرش نگران بود. هیچکس خبری از او نداشت. خیلی ناراحت بودیم. آخر شب خبر دادند ابراهیم برگشته.
سارا
نمیدانستم چه بگویم. فقط گفتم: خیلی مواظب باش.
سارا
«بندگان خانواده من هستند پس محبوبترین افراد نزد من کسانی هستند که نسبت به آنها مهربانتر و در رفع حوائج آنها بیشتر کوشش کنند.»
raika.note
مکثی کرد وگفت: توی این چند روز، من و دوستم تلاش میکردیم تا مشخصات شهدائی که گمنام بودند را پیداکنیم. چون کسی نبود به وضعیت شهدا، تو پزشکی قانونی رسیدگی کنه.
سارا
ابراهیم هر زمان که در تهران حضور داشت در نمازجمعه شرکت میکرد. میگفت: شما نمیدانید نمازجمعه چقدر ثواب و برکات دارد.
Younes Rahimi
احادیث نشانه شیعه بودن را بیداری سحر و نماز شب معرفی کردهاند.
Younes Rahimi
آنجا روی دیوار حدیثی از پیامبر(ص) نوشته شده بود: «آسمانها و زمین و فرشتگان، شب و روز برای سه دسته طلب آمرزش میکنند: علماء ،کسانیکه به دنبال علم هستند و انسانهای با سخاوت».
مینا
همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد، نه مردم.
مینا
اگر ورزش برای خدا باشد، میشه عبادت. اما اگه به هر نیت دیگهای باشه ضرر میکنین.
راشد ایرانی
چشمانش خیس از اشک شد. صدایش هم لرزان و خسته:
دیشب پسرم را در خواب دیدم. به من گفت: در مدتی که ما گمنام و بینشان بر خاک جبهه افتاده بودیم، هرشب مادر سادات حضرت زهرا(س) به ما سر میزد. اما حالا، دیگر چنین خبری نیست!
پسرم گفت: «شهدای گمنام مهمانان ویژه حضرت صدیقه هستند!»
khorshid_sh
یادم افتاد روی تابلوئی نوشته بود: «رفاقت و ارتباط با شهدا دو طرفه است. اگر شما با آنها باشی آنها نیز با تو خواهند بود.»
Yasin Bahrampor
یادم افتاد روی تابلوئی نوشته بود: «رفاقت و ارتباط با شهدا دو طرفه است. اگر شما با آنها باشی آنها نیز با تو خواهند بود.»
Yasin Bahrampor
ابراهیم در اول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در محله شهید آیت الله سعیدی حوالی میدان خراسان دیده به هستی گشود.
محمد امروللی
ابراهیم همیشه جمله معروف امام راحل را میگفت: «ورزش نباید هدف زندگی شود.»
zasa
هرکس ظرفیت مشهور شدن رو نداره، از مشهور شدن مهمتر اینه که آدم بشیم.
zasa
ساعت دو نیمه شب ما هم حرکت کردیم.
در تاریکی شب به جایی رسیدیم که بچههای گردان در میان دشت نشسته بودند. ابراهیم پرسید: اینجا چه میکنید!؟ شما باید به خط دشمن بزنید!
گفتند: دستور فرمانده است. با ابراهیم جلو رفتیم و به فرمانده گفت: چرا بچهها را در دشت نگه داشتید؟ الان هوا روشن میشه، اینها جانپناه و خاکریز ندارند، کاملاً هم در تیررس دشمن هستند.
فرمانده گفت: جلو ما میدان مین است، اما تخریبچی نداریم. با قرارگاه تماس گرفتیم. تخریبچی در راه است. ابراهیم گفت: نمیشه صبر کرد. بعد رو کرد به بچهها و گفت: چند نفر داوطلب از جان گذشته با من بیان تا راه رو باز کنیم!
چند نفر از بچهها به دنبال او دویدند. ابراهیم وارد میدان مین شد. پایش را روی زمین میکشید و جلو میرفت! بقیه هم همینطور!
هاجو واج ابراهیم را نگاه میکردم. نَفََس در سینهام حبس شده بود. من در کنار بچههای گردان ایستاده بودم و او در میدان مین.
رنگ از چهرهام پریده بود. هر لحظه منتظر صدای انفجار و شهادت ابراهیم بودم! لحظات به سختی میگذشت. اما آنها به انتهای مسیر رسیدند! شکر خدا در این مسیر مین کار نشده بود.
khasragh
«اگر کاری برای خدا بود ارزشمند میشود. یا اینکه هر نَفَسی که انسان در دنیا برای غیر خدا کشیده باشد در آخرت به ضررش تمام میشود.»
1366479
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۳۹ صفحه
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۳۹ صفحه
قیمت:
۲۱,۰۰۰
۱۰,۵۰۰۵۰%
تومان