بریدههایی از کتاب سلام بر ابراهیم (۱)
۴٫۷
(۲۵۸۹)
«رفاقت و ارتباط با شهدا دو طرفه است. اگر شما با آنها باشی آنها نیز با تو خواهند بود.» این جمله خیلی حرفها داشت.
z¡b@_hs
«عبادت ده جزء دارد که نه جزء آن به دست آوردن روزی حلال است».
کاربر ۷۶۳۶۲۱۴
او همیشه میگفت کاری که برای خداست، گفتن ندارد.
محمدمهدی
او خوب میدانست پیامبر (ص) میفرماید:
«عبادت ده جزء دارد که نه جزء آن به دست آوردن روزی حلال است».
محمدمهدی
او همیشه از خدا میخواست گمنام بماند، چرا که گمنامی صفت یاران محبوب خداست.
خدا هم دعایش را مستجاب کرد. ابراهیم سالهاست که گمنام و غریب در فکه مانده تا خورشیدی باشد برای راهیان نور.
محمدمهدی
همراه ابراهیم راه میرفتیم. عصر یک روز تابستان بود. رسیدیم جلوی یک کوچه. بچهها مشغول فوتبال بودند.
به محض عبور ما، پسر بچهای محکم توپ را شوت کرد. توپ مستقیم به صورت ابراهیم خورد.
به طوری که ابراهیم لحظه روی زمین نشست. صورت ابراهیم سرخ سرخ شده بود.
خیلی عصبانی شدم. به سمت بچهها نگاه کردم. همه در حال فرار بودند تا از ما کتک نخورند.
ابراهیم همینطور که نشسته بود دست کرد توی ساک خودش. پلاستیک گردو را برداشت.
دادزد: بچهها کجا رفتید؟! بیایید گردوها رو بردارید!
بعد هم پلاستیک را گذاشت کنار دروازه فوتبال و حرکت کردیم.
توی راه با تعجب گفتم: داش ابرام این چه کاری بود!؟
گفت: بندههای خدا ترسیده بودند. از قصدکه نزدند. بعد به بحث قبلی برگشت و موضوع را عوض کرد! اما من میدانستم انسانهای بزرگ در زندگیشان اینگونه عمل میکنند.
zeinab
یکی از آنها خیلی از بقیه بدتر بود. همیشه از خوردن مشروب و کارهای خلافش میگفت! اصلاً چیزی از دین نمیدانست. نه نماز و نه روزه، به هیچ چیز هم اهمیت نمیداد. حتی میگفت: تا حالا هیچ جلسه مذهبی یا هیئت نرفتهام. به ابراهیم گفتم: آقا ابرام اینها کی هستند دنبال خودت مییاری!؟ با تعجب پرسید: چطور، چی شده؟!
گفتم: دیشب این پسر دنبال شما وارد هیئت شد. بعد هم آمد وکنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت میکرد. از مظلومیت امام حسین(ع)وکارهای یزید میگفت.
این پسرهم خیره خیره و با عصبانیت گوش میکرد. وقتی چراغها خاموش شد. به جای اینکه اشک بریزه، مرتب فحشهای ناجور به یزید میداد!!
Chamran_lover
ابراهیم نگاه معنیداری به من کرد و گفت: میخواهی بپرسی با اینکه قسم خوردم، چرا روضه خواندم؟!
گفتم: خُب آره، شما دیشب قسم خوردی که... پرید تو حرفم و گفت: چیزی که میگویم تا زندهام جایی نقل نکن.
بعد کمی مکث کرد و ادامه داد: دیشب خواب به چشمم نمیآمد، اما نیمههای شب کمی خوابم برد. یکدفعه دیدم وجود مقدس حضرت صدیقه طاهره(س)تشریف آوردند و گفتند:
نگو نمیخوانم، ما تو را دوست داریم.
هر کس گفت بخوان تو هم بخوان
دیگر گریه امان صحبت کردن به او نمیداد. ابراهیم بعد از آن به مداحی کردن ادامه داد.
Hamed
سلام بر ابراهیم
اینگونه نیکوکاران را جزا میدهیم
به درستی که او از بندگان مؤمن ما بود
maryam
در زندگی،آدمی موفقتراست که در برابر عصبانیت دیگران صبور باشد.
roza
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
m.mah
سخن امام صادق(ع) انداخت که میفرماید: «سعی کردن در برآوردن حاجت مسلمان بهتر از هفتاد بار طواف دور خانه خداست و باعث در امان بودن در قیامت میشود»
عرفان فلاحی
در زندگی،آدمی موفقتراست که در برابر عصبانیت دیگران صبور باشد.
erfan
اگر عالم همه با ما ستیزند اگر با تیغ، خونم را بریزند
اگر شویند با خون پیکرم را
اگر گیرند از پیکر سرم را
اگر با آتش و خون خو بگیرم
ز خط سرخ رهبر بر نگردم
saeid
ابراهیم با یک اذان چه کرد! یک تپه آزاد شد، یک عملیات پیروز شد، هجده نفر هم مثل حرّ از قعر جهنم به بهشت رفتند.
saeid
پیامبر (ص) میفرماید:
«عبادت ده جزء دارد که نه جزء آن به دست آوردن روزی حلال است»
saeid
چفیهای که به کمرش بسته بود را باز کرد. آن را به چهره مرد بازداشت شده بست. پرسیدم: ابرام چیکار میکنی !؟
در حالی که صورت او را میبست جواب داد: ما بر اساس یک تماس و خبر، این آقا را بازداشت کردیم، اگر آنچه گفتند درست نباشد آبرویش رفته و دیگر نمیتواند اینجا زندگی کند. همه مردم اینجا به چهره یک متهم به او نگاه میکنند. اما حالا، دیگر کسی او را نمیشناسد . اگر فردا هم آزاد شود مشکلی پیش نمیآید.
وقتی از ساختمان خارج شدیم کسی مظنون مورد نظر را نشناخت. به ریزبینی ابراهیم فکر میکردم. چقدر شخصیت و آبروی انسانها در نظرش مهم بود.
Zeinab
حدیث امام موسی کاظم(ع) که میفرماید: «مردی از قم مردم را به حق فرا میخواند. گروهی استوار چون پارههای آهن پیرامون او جمع میشوند»
math
گفتم: مگه بده آدم قهرمان و مشهور بشه و همه بشناسنش؟!
بعد از چند لحظه سکوت گفت: هرکس ظرفیت مشهور شدن رو نداره، از مشهور شدن مهمتر اینه که آدم بشیم.
Afshin
مروری بر زندگی ابراهیمها میتواند چراغی در شب ظلمانی باشد. چرا که پیر ما فرمود: «با این ستارهها راه را میشود پیدا کرد.»
مکنون
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۳۹ صفحه
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۳۹ صفحه
قیمت:
۲۱,۰۰۰
۱۰,۵۰۰۵۰%
تومان