بریدههایی از کتاب جهش اجتماعی
۴٫۰
(۱۱)
تمایل به بزرگنمایی دربارهٔ خود را تکامل در من ایجاد کرده است تا کمکم کند به دستاوردهای اجتماعیای برسم که اگر دربارهٔ اینکه واقعاً چه هستم صادق باشم به آنها دست نمییابم.
وحید
شما عکسهایی از خودتان را ترجیح میدهید که از زاویهٔ مناسب و در لحظهٔ مناسب گرفته شدهاند، و همین عکسها را در فیسبوک یا تیندر یا پروندهٔ شغلیتان میگذارید. چون بعداً هم این عکس را خیلی بیشتر از عکسهایی که دوست ندارید (و پاکشان کردید) میبینید، رفتهرفته این باور در شما تقویت میشود که این عکسِ خوبِ غیرواقعی بازنماییِ دقیقی از شما است. پس عجیب نیست که در نهایت خودتان را «۲۰ درصد بیشتر از چیزی که هستید» تصور میکنید.
وحید
اگر فرضیهٔ مغز اجتماعی را جدی بگیریم، نتیجه میشود که IQ فراوردهٔ جانبی هوش اجتماعی ما است و نه برعکس. و اگر هوش اجتماعی بهراستی بازنمای قابلیتهای ذهنیِ گستردهترمان باشد، آنگاه تبیین کاملاً معقولی برای این واقعیت داریم که IQ اغلب سنجهٔ ضعیفی برای پیشبینی میزان موفقیت شغلی است. وقتی IQ را اندازه میگیریم، فقط به تکهٔ کوچکی از کیک شناختی توجه میکنیم، در حالی که هوش اجتماعیمان احتمالاً میتواند دربارهٔ قابلیت ما در مواجهه با جهان چیزهای خیلی بیشتری بگوید.
وحید
پختن غذا اجدادمان را از جویدن دائم که برای غذاهای خام لازم است خلاص کرد. شامپانزه بهطور معمول در طول روز تقریباً هشت ساعت مشغول جویدن است تا غذا پیش از اینکه واقعاً قابل هضم باشد نرم شود. تصورش هم دشوار است که هشت ساعت جویدن در هر روز، بهویژه برای گونهای مانند ما که این اندازه به زبان گفتاری وابسته است، چه اندازه میتواند مشکلساز باشد. بهراستی هم در جهانی که همه بیوقفه در حال جویدن باشند، به علت مشکلات ناشی از صحبت کردن با دهان پُر، زبان حتماً آهستهتر تکامل مییابد.
وحید
این که باهوشتر شدهایم به معنای آن نیست که عاقلتر هم شده باشیم. خوب یا بد، نتوانستهایم در بسیاری از غرایز قدیممان هیچ تغییری بهوجود آوریم. آشکارتر از همه اینکه ترسمان از بیرون ماندن از بازیِ جفتگیری هنوز هم عمیقاً بر خصوصیات روانیمان اثرگذار است و سبب میشود خیلی به این موضوع توجه داشته باشیم که درون گروهمان، در مقایسه با دیگران در چه رتبه و جایگاهی قرار میگیریم. این مقایسهٔ اجتماعیِ دائمی تقریباً بیش از هر چیز دیگر برای شادکامی انسان مخرب است. و البته باعث میشود فضول هم بشویم.
وحید
جهان مدرن ما فرصتهای متعددی برای شادکامی در اختیارمان قرار میدهد که شبیه منابع اصلی هستند، اما دقیقاً معادلشان نیستند. بعضی کاملاً بیزیاناند (مانند تلویزیون و سینما)، بعضی احتمالاً ضررشان بیش از سودشان است (مانند الکل و مواد مخدر و غذاهای آمادهٔ غیرمغذی)، اما هیچیک به اندازهٔ شکل اصلیشان در زندگی اجدادمان مفید نیستند. وقت گذراندن با خانواده و دوستان در ردهٔ نخست فهرست چیزهای لازم برای گونهٔ ما قرار دارد، و بهترین نسخهٔ ما برای رسیدن به شادکامی است.
محسن
چیزهای تازه بیاموزید. یادگیری در تمام عمر میتواند سرچشمهٔ شادکامی باشد، و بازی و داستانگویی دو منشأ مهم یادگیری هستند. در تمام مراحل زندگی، از کودکی تا جوانی و میانسالی و کهنسالی، از کسب مهارتهای تازه لذت میبریم. اگر فعالیتهای خود را حسابشده انتخاب کنید، میتوانید تا آخرین روزهای سلامتتان در زندگی، از فرایند یادگیری لذت ببرید.
محسن
با جامعه عجین شوید. دربارهٔ هر تصمیمی که مستلزم بریدن از ریشهها و رفتن به جای دیگر است خیلی با دقت بیندیشید. ما طوری تکامل یافتهایم که کنجکاو باشیم، بنابراین افراد جدید و جاهای تازه همیشه پرکششاند. اما برای آشنایی با افراد تازه و دیدن جاهای جدید، لازم نیست دوستان قدیمی را رها کنید. حتی اگر عشق و علاقهٔ مفرط به مسافرت داشته باشید، باید بکوشید پیوندهای خود را با جامعهتان حفظ کنید.
محسن
شادکامی فقط از خوشی و تفریح حاصل نمیشود، بلکه از کار و تولید نیز به دست میآید، بهویژه وقتی که الزامات تکاملیِ خود در مورد همکاری با دیگران را برآورده میکنید. همهٔ کارهایی که میکنیم ارزشمند و رضایتبخش نیستند، زیرا زندگی کارهای شاقّ اجباری هم دارد، اما کار کردن با کسانی که به آنها اعتماد داریم و میستاییم این بار را سبکتر میکند.
محسن
گوش دادن و تعریف کردنِ داستان دو منبع مهم شادکامی و رضایت از زندگی است.
محسن
داستانگویی اعضای جامعه را از راه تجربیات عاطفی مشترک، و احساس نوعی واقعیت مشترک، و شناخت مشترکی از نحوهٔ رویارویی با جهان، با یکدیگر پیوند میدهد.
محسن
قصهگوهای ماهر در گروه خود شأن و مرتبهٔ بالایی داشتند چون قابلیتشان در سرگرم کردن و آموزش به دیگران ارزشمند شمرده میشد. در دنیای ما این نقشها را کمدینها و مجریهای برنامههای گفتوگومحور و فیلمسازها و کشیشها و آخوندها و خاخامها و نویسندهها و دانشگاهیان و صاحبنظران سیاسی بر عهده دارند که شنوندگانشان را سرگرم میکنند و اطلاعات در اختیارشان قرار میدهند و هنجارهای اجتماعی را به آنها میآموزند.
محسن
بزرگترین عامل خطر در بیشتر جوامع صنعتی آمیزهٔ جوانی و مرد بودن است که اغلب آن را به نام مسمومیت تستوسترون یا حماقت مردانه میخوانند.
محسن
ما بیش از هر جانور دیگری در ترسیم مسیر زندگی خود نقش داریم. البته این سخن به معنای آن نیست که میتوانیم در هر کاری که میکنیم به شادکامی برسیم -بیشتر ما نمیتوانیم چنین کنیم- اما به این معنا هست که میتوانیم اهمیت شادکامی در زندگیمان و همینطور ثمربخشترین راه برای دستیابی به آن را تعیین کنیم.
محسن
دقیقاً به همین علت است که ازدواجهای موفق طول عمرمان را افزایش میدهند و ازدواجهای ناموفق (و تنهایی) عمرمان را کوتاه میکنند. این یافتهها همچنین روشن میکنند چرا حتی کسانی که از تنها زندگی کردن لذت میبرند به تماس منظم با دیگران و ارتباط با کسانی که برایشان اهمیت دارند، و به دوستیهای معنادار نیاز دارند. افراد از حیث تعداد دوستانی که لازم دارند و از لحاظ اینکه هر چند وقت یکبار باید آنها را ببینند متفاوتاند، اما همه برای حفظ تندرستی و شادکامی خود به پیوندهای اجتماعی نیاز دارند.
محسن
برخی خوشیها بهوضوح برای موفقیت در زندگی مفید است، اما شادکامی بیش از اندازه از لحاظ مالی فاجعهبار است. به همین دلیل است که تکامل ما را طوری طراحی کرده که در سطح معتدل و معقولی شادکام باشیم و گاهبهگاه لحظات بسیار شادی را تجربه کنیم که خیلی زود محو میشوند و دوباره به سطح پایهای شادکامی خود برسیم. شمار فراوانی از متخصصان حرفهایِ خودیاری میخواهند به ما بقبولانند که رسیدن به شادکامی بیشینه یا همیشگی باید هدف ما باشد، اما اگر از منظر تکاملی نگاه کنیم، چنین هدفی نه دستیافتنی است نه مطلوب.
محسن
وقتی که نابرابری در جامعه هر روز بیشتر میشود، افراد از فرط استیصال هرچه بیشتر میکوشند که یکی از داراها باشند نه ندارها. این استیصال بعضی از جنبههای ناخوشایندترِ طبیعت بشر را پررنگ میکند، یکی از این جنبهها خودبرترنمایی است، یا ادعای بیشتر بودن از آنچه واقعاً هستیم.
محسن
در حوزههایی که جهتگیریِ غالب بهسوی اجسام است و با آدمها سروکاری ندارند، مانند مهندسی و علوم طبیعی، احتمال یافتن افرادی که روی طیف اوتیسم قرار میگیرند خیلی بالاتر است. مثلاً سایمن بَرونکوئن و همکارانش در دانشگاه کیمبریج دریافتند که اوتیسم در خانوادهٔ فیزیکدانان و مهندسان و ریاضیدانان شایعتر از کل جمعیت است.
محسن
آن نوع از اجتماعی بودن که پس از حرکت بهسوی علفزارها در ما تکامل یافت ما را بر آن داشت که قابلیتهای خارقالعادهٔ حل مسألهمان را بهسوی راهحلهای اجتماعی هدایت کنیم، نه راهحلهای فنی.
محسن
مهارتهای اجتماعی صرفاً وابسته به تواناییهای شناختی نیستند؛ بلکه به نگرشهای ما نیز بستگی دارند. شاید عجیب باشد، اما یکی از مهمترین نگرشهای اجتماعی نگرشی است که نسبت به خودمان داریم.
محسن
حجم
۵۹۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
حجم
۵۹۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
قیمت:
۱۳۰,۰۰۰
۹۱,۰۰۰۳۰%
تومان