بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب توتالیتاریسم | صفحه ۱۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب توتالیتاریسم

بریده‌هایی از کتاب توتالیتاریسم

نویسنده:هانا آرنت
انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۳.۶از ۱۴۰ رأی
۳٫۶
(۱۴۰)
شکی نیست که مردم اتحاد شوروی، از هر نوع آزادی سیاسی ــ از آزادی اجتماعات گرفته تا آزادی اندیشه و عقیده و بیان ــ محروم نگهداشته شده‌اند؛ و با توجه به این ممنوعیت‌ها چنین می‌نماید که چیزی در شوروی دگرگون نگشته است، حال آن‌که کم‌تر چیزی در این کشور است که دستخوش دگرگونی نشده باشد
کاربر ۳۷۳۱۰۸۲
عامل تکان‌دهنده در پیروزی توتالیتاریسم، همان بی‌خویشتنیِ هواداران این جنبش است. کاملاً قابل درک است که چرا یک فرد نازی یا بلشویک، از ارتکاب جنایت علیه مردمی که به جنبش تعلق ندارند یا با آن دشمن‌اند، خم به ابرو نمی‌آورد. اما شگفت این‌جاست که زمانی که غول توتالیتاریسم، آغاز به بلعیدن فرزندانش می‌کند و ممکن است که خود آن فرد هم قربانی این جریان شود، او باز هم دچار تردید نمی‌شود، حتی اگر دستگیر و محکوم یا از حزب تصفیه شده و به یک اردوگاه کار و یا کار اجباری فرستاده شود.
MoonShadow
آنچه که رهبران توتالیتر را از دیکتاتورها متمایز می‌سازد، عزم قاطعانه و ساده‌اندیشانه آن‌ها در گزینش عناصری از ایدئولوژی‌های موجود است که برای پایه‌ریزی یک ایدئولوژی سراپا ساختگیِ دیگر، از همه مناسب‌ترند.
Hasti.hdd
در تبلیغات توتالیتر، هدف نهایی فتح جهان را افشا می‌کند، زیرا فرمانروای توتالیتر، تنها در صورتی که سراسر جهان را زیر نگین خود داشته باشد، می‌تواند دروغ‌هایش را محقق کرده و به همه پیشگویی‌های خود جامه حقیقت بپوشاند.
Hasti.hdd
رهبران توده‌ایِ در رأس قدرت، دلواپسی‌ای دارند که همه ملاحظات فایده‌گرایانه را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد و آن، این است که پیشگویی‌هایشان حتماً تحقق یابد. نازی‌ها در پایان جنگ، همه توان متمرکز سازمانی و پابرجایشان را در جهت نابودی هرچه بیش‌تر آلمان به کار برده بودند، تا پیشگویی‌شان، که آلمان در صورت شکست ویران خواهد شد، درست از کار درآید.
Hasti.hdd
«تنها کسی که هنوز به عنوان یک فرد خصوصی[ در مقابل فرد توده‌ای ]وجود دارد، شخصی است که به خواب رفته است»
Hasti.hdd
رویگردانی نخبگان روشنفکر از تاریخ‌نگاری رسمی، با این اعتقاد همراه بود که حال که تاریخ، جز جعل حوادث چیز دیگری نیست، چه ایرادی دارد که مورد سوءاستفاده ایدئولوژی‌پردازان عقل‌باخته جنبش‌های توتالیتر قرار گیرد. آن‌ها مجذوب این امکان شده بودند که دروغ‌ها و جعلیات شاخدار را سرانجام می‌توان به عنوان واقعیات مسلم تثبیت کرد؛ به گونه‌ای که انسان می‌تواند به خواست خویش، گذشته‌اش را دگرگون ساخته و تفاوت میان راست و دروغ را به عنوان یک تفاوت عینی، از میان بردارد.
Hasti.hdd
جنگ در این عصر، فقط تجربه نابودی صرف و نیز این احساس حقارت‌آمیز را برای انسان‌ها به ارمغان می‌آورد که آن‌ها چیزی جز دندانه‌های کوچک چرخ عظیم کشتار نیستند.
Hasti.hdd
ویژگی آشکار جنبش‌های توتالیتر این است که از فردفرد اعضایشان، وفاداری تام و نامحدود، بی‌چون‌وچرا و دگرگونی‌ناپذیر می‌خواهند.
Hasti.hdd
اصطلاح توده‌ها، تنها به آن مردمی اطلاق می‌شود که ماهیتا چیزی بیش‌تر از مجموعه‌ای از انسان‌های بی‌هویت و بی‌تفاوت نیستند. در نتیجه نمی‌توان آن‌ها را در سازمانی مبتنی بر مصلحت مشترک، یا در احزاب سیاسی و حکومت‌های محلی یا در سازمان‌های حرفه‌ای و اتحادیه‌های کارگری، متشکل کرد. این مردم، به گونه‌ای بالقوه، در هر کشوری وجود دارند و اکثریت عظیم افرادِ خنثی و از نظر سیاسی بی‌تفاوتِ کشور را تشکیل می‌دهند که نه به حزبی می‌پیوندند و نه حتی به پای صندوق‌های رأی می‌روند.
فربال
تبلیغات توتالیتر، تنها زمانی می‌تواند صریحا به عقل سلیم توهین کند که عقل سلیم، اعتبارش را از دست داده باشد. توده‌ها، بر سر دوراهی انتخاب رشد نابه‌سامان و خودسرانگیِ تامِ تباهی، یا زانو زدن دربرابر سازگاری شدیدا ساختگی و عجیب و غریب یک ایدئولوژی، همیشه دومی را برمی‌گزینند و آماده‌اند با ایثارهای فردی، بهای این گزینش را بپردازند. این امر به دلیل این نیست که آن‌ها کودن یا شریرند، بلکه برای آن است که در هنگامه بلای عمومی، این گریز از واقعیت، به آنان حداقل احترام به نفس را اعطا می‌کند.
arash
همیشه این خود هیتلر بود ــ نه هیملر و بورمن یا گوبلز ــ که اقدامات واقعا «افراطی» را عملاً آغاز می‌کرد. طرح‌های ابتکاری هیتلر، همیشه از پیشنهادات نزدیکانش افراطی‌تر بود. حتی هیملر هم زمانی که مأموریت اجرای «راه‌حل نهاییِ» مسئله یهود به او واگذار شده بود، وحشت کرده بود. این قضیه اکنون به وسیله انبوهی از اسناد ثابت شده است. همچنین این داستان لطیف را که می‌گوید استالین از جناح‌های چپ حزب بلشویک میانه‌روتر بود، دیگر نمی‌توان باور کرد. باید یادآور شد که رهبران توتالیتر پیوسته می‌کوشند در نظر جهان خارجی، میانه‌روتر بنمایند و نقش واقعی‌شان، یعنی پیش‌بردن جنبش به هر قیمت و استفاده از هر وسیله‌ای برای شتاب بخشیدن به حرکت جنبش، با دقت مخفی نگهداشته می‌شود. برای مثال، دریاسالار اریک رادِر، در مورد رابطه‌اش با آدولف هیتلر و حزب نازی در کتاب Nazi Conspiracy می‌گوید: «هر زمان که اطلاعات یا شایعاتی درباره اقدامات افراطی حزب و گشتاپو پخش می‌شدند، از رفتار پیشوا می‌شد چنین نتیجه گرفت که این اقدامات به دستور خود او اجرا نشده‌اند. در سال‌های بعد، اندک اندک به این نتیجه رسیدم که خود پیشوا از همه بیش‌تر به راه‌حل‌های افراطی گرایش دارد، بی‌آن‌که این گرایش را علنی سازد»
Eiman Raziabadi
برای توده‌ها، چه ملیت‌گرایی قبیله‌ای و چه نیست‌گرایی خشونت‌آمیز، از منظر ایدئولوژی مناسب نیستند و ویژگی آن‌ها به شمار نمی‌آیند، حال آن‌که برای اوباش فراخور بودند. با وجود این، با استعدادترین رهبران توده‌ایِ زمانه ما، هنوز هم از میان اوباش برمی‌خیزند تا از توده‌ها. زندگینامه هیتلر، مانند یک کتاب درسی نمونه، در این زمینه به شمار می‌آید. استالین نیز از دستگاه توطئه‌باز حزب بلشویک، متشکل از رانده‌شدگان و انقلابیون برخاسته بود. حزب هیتلر، در آغاز منحصرا از ناجورها و ناکام‌ها و ماجراجویانی ساخته شده بود که به راستی نمایندگان «کولی‌های مسلح» بودند. آن‌ها، آن‌روی سکه جامعه بورژوایی را نشان می‌دادند و از همین رو، بورژوازی آلمان می‌بایست توانسته باشد از وجود آن‌ها برای دست‌یابی به هدف‌هایش، با موفقیت استفاده کرده باشد
Eiman Raziabadi
«بهای سنگین» و باورنکردنی بود که برای گشودن درهای مشاغل دولتی و حزبی بر روی بخش‌هایی از جمعیت کشور، که علاوه بر عدم تخصص، «از نظر سیاسی نیز بی‌سواد» بودند، بر کشور تحمیل شده بود (بهائی که تنها شامل رنج نبود. حقیقت این است که تاوانِ فرمانروایی توتالیتر، چه در آلمان و چه در روسیه، به‌حدی سنگین بوده است که هنوز به صورت کامل پرداخت نشده است).
kianasalamat75
اگر چنانچه دولت توتالیتر را تنها به‌عنوان یک ابزار قدرت در نظر آوریم و مسائل کارایی مدیریت، ظرفیت صنعتی و بازدهی اقتصادی را نادیده بگیریم، متوجه می‌شویم که بی‌شکلیِ این دولت، ابزار بسیار متناسبی برای تحقق اصل رهبری است.
n.r
تنها زمانی که خیل ِ عظیمی از جمعیتِ اضافی وجود داشته باشند و بتوان بدون رویارویی با پیامدهای وخیم کاهش جمعیت آن‌ها را حدف کرد، فرمانروایی توتالیتر، به گونه‌ای متمایز از یک جنبش توتالیتر، امکان‌پذیر می‌شود.
Karow Rezvani
هر پایانی در تاریخ، ضرورتا آغازی را در بر دارد: این آغاز فقط یک وعده است و تنها «پیامی» که هر پایانی می‌تواند بدهد، همین وعده است. این آغاز پیش از آن‌که یک رویداد تاریخی شود، همان استعداد برینِ انسان است. از دیدگاه سیاسی، آغاز، برابر است با آزادی انسان. سنت آگوستین گفته است: «برای آن‌که آغازی از سرگرفته شود، انسان آفریده شد.» این آغاز با هر زایش نوینی تضمین می‌شود. به‌راستی که هر انسانی یکآغاز تازه است.
Ahmad
تنهایی، به خودی‌خود و بدون در نظر گرفتن عوامل تاریخی اخیر و نقش تازه آن در سیاست، از یک‌سو مغایر با مقتضیات اساسی وضع بشر و از سوی دیگر، یکی از بنیادی‌ترین تجربه‌های زندگی هر فرد بشر به‌شمار می‌آید. حتی تجربه مادی و محسوس ما از جهان، نیز به تماس داشتن ما با انسان‌های دیگر و به عقل سلیم ما بستگی دارد؛ عقل سلیمی که حواس پنجگانه ما را تنظیم و نظارت می‌کند و بدون آن، هر یک از ما در داده‌های حسی‌مان که به تنهایی غیرقابل اعتماد و گمراه‌کننده‌اند، محاط خواهیم شد. تنها از آنجا که ما عقل سلیم داریم، یعنی تنها به‌خاطر آن‌که انسان منفرد نیستیم، بلکه انسان‌هایی هستیم که به گونه‌ای جمعی در کره زمین سکونت داریم، می‌توانیم به تجربه‌های حسی فوری‌مان اعتماد کنیم. با وجود این، برای آن‌که تجربه تنهایی و فراموش شدن از سوی هرکس و هرچیز به سراغ ما بیاید، کافی است به‌خود یادآور شویم که روزی باید این جهان مشترک را ترک گوییم، در حالی‌که این جهان بدون ما نیز تداوم خواهد داشت.
Ahmad
ارعاب تنها می‌تواند بر انسان‌هایی فرمانروایی مطلق پیدا کند که از یکدیگر و علیه همدیگر منزوی شده باشند؛ و به همین دلیل است که یکی از دلمشغولی‌های حکومت‌های بیدادگر، اشاعه این انزواست. انزوا را باید آغاز ارعاب دانست. بی‌گمان، انزوا مساعدترین زمینه ارعاب و در ضمن همیشه نتیجه آن است. نشانه این انزوا که گویی به دوره ماقبل توتالیتر تعلق دارد، ناتوانی است. از آن‌جا که قدرت، همیشه از انسان‌هایی برمی‌خیزد که باهم عمل می‌کنند یا به تعبیر بِرک، «متفقا عمل می‌کنند»، پس بر اساس این تعریف، انسان‌های منزوی بی‌قدرتند. انزوا و ناتوانی که به معنای عدم توانایی بنیادی برای انجام دادن هر عملی است، همیشه ویژگی حکومت‌های بیدادگر بوده است. در یک حکومت بیدادگر، تماس‌های سیاسی انسان‌ها قطع می‌شوند و استعداد آن‌ها برای عمل کردن و اِعمال قدرت عقیم می‌گردد؛
Ahmad
دوم این‌که، تفکر ایدئولوژیک با به خود بستن چنین ظرفیتی، خود را از هرگونه تجربه‌ای مستقل می‌کند، زیرا دیگر لازم نمی‌بیند از هر پدیده تازه‌ای چیزی بیاموزد، حتی اگر آن پدیده یک چیز گذرا باشد و دیگر تکرار نشود. بدین‌سان، تفکر ایدئولوژیک از واقعیتی که ما با حواس پنجگانه‌مان درمی‌یابیم آزاد می‌شود و بر واقعیتِ «حقیقی‌تری» تأکید می‌کند که در پشت چیزهای قابل ادارک پنهان است. این واقعیتِ «حقیقی‌تر» که تنها با حس ششم می‌توان از آن آگاه شد، از همان نقطه‌ای که پنهان است، امور قابل ادراک را تحت تسلط خویش می‌گیرد. این حس ششم دقیقا با ایدئولوژی پرورانده می‌شود و آموزش‌های ایدئولوژیک ویژه‌ای که در مؤسسات آموزشی مخصوص تربیت «سربازان سیاسی» یا در Ordensburgen نازی یا مدارس کمینترن و کمینفورم القا می‌شوند، برای همین منظور ساخته و پرداخته شده‌اند. تبلیغات جنبش توتالیتر نیز در جهت آزادسازی اندیشه از تجربه و واقعیت، کار می‌کند. این تبلیغات همیشه درصدد آن است که یک معنای اسرارآمیز را در هر رویداد عمومی و محسوس تزریق کند و در پشت هر عمل سیاسی عمومی، یک نیت سرّی را بیابد. جنبش توتالیتر به‌محض دست‌یابی به قدرت، درصدد تغییر واقعیت منطبق با داعیه‌های ایدئولوژیک برمی‌آید.
Ahmad

حجم

۴۱۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۳۶۳ صفحه

حجم

۴۱۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۳۶۳ صفحه

قیمت:
۱۸۱,۵۰۰
۱۴۵,۲۰۰
۲۰%
تومان