بریده‌های کتاب آب هرگز نمی‌میرد
کتاب آب هرگز نمی‌میرد اثر حمید حسام

کتاب آب هرگز نمی‌میرد

نویسنده:حمید حسام
انتشارات:انتشارات صریر
امتیاز:
۴.۷از ۳۳۶ رأی
۴٫۷
(۳۳۶)
به فرمانده گردان‌ها گفتم: «شاید باور نکنید، اما عراقی‌ها سه، چهار کیلومتری ما هستند. فقط ما هستیم و خدای ما. اگر امروز ما لحظه‌ای درنگ کنیم، پا روی خون دهها هزار شهید گذاشته‌ایم. عراقی‌ها پذیرش قطعنامه را نشانه ضعف ما دانسته‌اند، آنها پایبند به هیچ عهد و قرار و قراردادی نیستند و ما باید نشان بدهیم که فرزندان عاشورائیم.» عباس زمانی فرمانده گردان حضرت علی اصغر گفت: «حاجی، ما برای هر نیرو حتی به‌اندازه یک خشاب، فشنگ نداریم» گفتم: «یعنی تو بی سلاح تری یا ۶ ماهه‌امام حسین؟! برو گلویت را مثل حضرت علی اصغر مقابل تیرها بگذار و با چنگ و دندان بجنگ اگر دستتان خالی است بروید روی بلندی چارزبر و با سنگ بزنیدشان.»
🍃🌷🍃
صبح روز پنجم، همه بی‌سیم‌ها خبر از انهدام کامل نیروهای منافقین در تمام مسیرها می‌دادند. با یک جیپ فرماندهی و چند بی‌سیم‌چی به سمت تنگه حرکت کردیم. بچه‌ها خودروهای سالم را عقب می‌آوردند و بولدوزر‌ها، ادوات سوخته روی جاده را کنار می‌زدند. کیپ تا کیپ جنازه ریخته بود.
🍃🌷🍃
یک ضرب‌المثل لری است که یک نفر بعد از نماز از صدق دل و برای اظهار خشوع به خدا می‌گوید: «خدایا این نماز که من خواندم، می‌دانم که نماز نبود و تو‌ای خدا مگر در خواب ببینی نمازی مثل نماز کُر ابوطالب را (پسر ابوطالب، علی). و اتفاقا همین نماز و همین لحن صادقانه او را خدا می‌پذیرد. آن شب من هم با لهجه لری به خدا التجا کردم و شاید چون این التماس از شدت اضطرار بود، خدا پذیرفت
🍃🌷🍃
تصویر نجیب نوعروسم همیشه با من بود. تا جایی که روزهای جمعه و تعطیل که از آبادان به خرمشهر می‌رفتیم سوار تاکسی که زن یا دختری داخل آن بود نمی‌شدم.
حــق پرســت
به کلاس اول می‌رفتم اما حلال و حرام را می‌شناختم پدرم یاد داده بود که به نامحرم که برمی‌خورید سرتان را پائین بیندازید و روی چشمتان حجاب عفت بکشید.
حــق پرســت
«فرمانده عزیز گردان حضرت اباالفضل، برادر سلگی بدون پا هم که باشی باز فرمانده مایی
میـمْ.سَتّـ'ارے
شیشه‌های اتوبوس از بخار نَفَسِ بسیجی‌ها عرق کرده بود، فرصت خیر مقدم نبود بسیجی‌ها صلوات فرستادند و ساکهایشان را برداشتند و پیاده شدند، آخرین نفر با انگشت روی شیشه بخار کرده نوشت: «آب هرگز نمی‌میرد»
shariaty
هر گردان باید یک دسته‌ی ویژه داشته باشد که وقتی بقیه به هر علت زیر آتش دشمن کُپ کردند، این‌ها برخیزند و حرکت کنند.
shariaty
«حاجی، ما برای هر نیرو حتی به‌اندازه یک خشاب، فشنگ نداریم» گفتم: «یعنی تو بی سلاح تری یا ۶ ماهه‌امام حسین؟! برو گلویت را مثل حضرت علی اصغر مقابل تیرها بگذار و با چنگ و دندان بجنگ اگر دستتان خالی است بروید روی بلندی چارزبر و با سنگ بزنیدشان.»
"مِشکات"
در میان آن‌ها چشمم به دختر جوانی افتاد که با پدر و مادر و برادرش میهمان ما بودند. عادت نداشتم که به دختر نامحرم نگاه کنم چه برسد که به او خیره شوم اما انگار اختیار از کفم رفته بود برق نگاه دخترجوان آنچنان مجذوبم کرد که یادم رفت میان جمع هستم
حــق پرســت

حجم

۱۳٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۷۶۰ صفحه

حجم

۱۳٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۷۶۰ صفحه

قیمت:
۵۴,۰۰۰
تومان