بریدههایی از کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم
۴٫۴
(۲۴۷)
بگذار شادمانه بمیرم. و شادمانهمُردنْ ممکن نیست مگر آنکه یقین بدانم تو میدانی که بر این مُرده حتّی قطرهیی نباید گریست.
zohreh
تو باید بدانی عزیز من
باید بدانی که دیر یا زود __ امّا، دیگر نه چندان دیر __ قلبت را خواهمشکست؛ و کاری جز این هم نمیتوان کرد. امّا اینک، علیرغم این شکستنِ محتومِ قریبالوقوع __ که میدانم همچون درهمشکستنِ چلچراغی بسیار ظریف و عظیم، فروریخته از سقفی بسیار رفیعْ خواهدبود __ آنچه از تو میخواهم __ و بسیاری از یاران، از یارانشان خواستهاند __ این است که دل بر مُردهام نسوزانی، اشک بر گورم نریزی، و خود را یکسره به اندوهی گران و ویرانگر وانسپاری...
zohreh
تو برای من همانی که گفتهام: خوب و کاملکننده، پایگاه و تکیهگاه. یک سرود خوش از اعماق.
zohreh
لحظههای خشم، لحظههای قضاوت نیست، و انسان، بدونِ خشمی گهگاهی، انسان نیست، گرچه در لحظههای خشم نیز.
zohreh
این سخن را بهخاطر داشتهباش: اگرچه درست است و منطقی که ما حقنداریم نسبت به هم خشمگین شویم؛ امّا از آنجا که گهگاه، تحت شرایطی که به انسان تحمیل میشود، نگهداشتِ خشمی آنی و فَوَرانی، از اختیار انسان بیرون است __ و بَدا به حال انسان __ هرگز نباید و حق نیست که لحظههای نادرِ خشم را، لحظههای قضاوت تلقّیکنیم و آنچه در این لحظههای نفرینشدهی شرمآور بر زبان میآید معیار و مَدرک قراربگیرد.
zohreh
عزیز من!
امروز، باز، به دامِ گذشتهها افتادم _ که بهحق، چه اسارتِ گذرای شیرینیست _ و دیدم روح تو، معنای تو، و اندیشههای تو، برای من بسیار تازهتر از گذشتههاست، و تازهتر نیز خواهدشد.
zohreh
امروز، این نظر را پس میگیرم و میگویم: دوستداشتن، هیچگاه عتیقه نمیشود. زنان و شوهرانِ خوب، هر لحظه برای هم تازه و تازهتر میشوند؛ و دوستیشان، و عشقشان، ابعاد گستردهتری پیدا میکند.
zohreh
«زمان، زنان و شوهرانِ خوب را برای هم عتیقه میکند و بر ارزش و اعتبار آنها _ برای هم _ میافزاید» .
zohreh
خوشبختی را، تنها به مددِ طهارتِ جسم و روح، در خانهی کوچکمان نگهداریم.
zohreh
خوشبختی، عطرِ مختصرِ تفاهم است که اینک در سرای تو پیچیده
و عطریست باقی که از آغاز تا پایانِ این راه، همیشه میتوان بوییدش.
zohreh
خوشبختی را در چنان لهیی از رمزوراز فرونبریم که خود، درمانده از شناختنش شویم. خوشبختی را تابع لوازم و شرایط بسیار دشوار و اصول و قوانین پیچیدهی ادراکناپذیر ندانیم تا چیزی مُمکِنُالْوُصول به ناممکنِ ابدی تبدیل شود.
خوشبختی را چنان تعریف نکنیم که گویی سیمرغی باید تا آن را از قُلّهی قافی بیاورد.
zohreh
قدم اوّل را، اگر بهسوی حذف چیزهای خوب برداریم، شک مکن که قدمهای بعدی را شتابان برخواهیمداشت.
zohreh
خستگی نباید بهانهیی شود برای آنکه کاری را که درست میدانیم، رهاکنیم و انجامش را مختصری به تعویق اندازیم.
zohreh
انسان، آهستهآهسته عقبنشینی میکند.
هیچکس یکباره معتاد نمیشود
یکباره سقوط نمیکند
یکباره وانمیدهد
یکباره خسته نمیشود، رنگ عوض نمیکند، تبدیل نمیشود و از دست نمیرود.
زندگی بسیار آهسته از شکل میافتد
و تکرار و خستگی، بسیار موذیانه و پاورچین رخنه میکند.
zohreh
ما باید در جمیعِ لحظههای خشم و افسردگی به خود بگوییم:
بدون زهر... بدون زهر... چراکه هیچچیز همچون زهرِ کلام، زندگی مشترک را سرشار از بیزاری نمیکند...
zohreh
من، بارها و بارها، بهناگهان احساسکردهام که آنچه میگویم و میگویی، کاملاً درست و پذیرفتنیست؛ امّا این شکلِ گفتن است که درستیِ اصل را به مخاطره میاندازد و ناپذیرفتنی جلوه میدهد.
zohreh
سختترین انتقادها اگر با شقاوتْ همراه نباشد، آنطور نمیکوبد که مرمّتناپذیر باشد. زمانی که عدالتِ در بیانِ حقیقتْ از میان میرود، حقیقتْ از میان میرود.
zohreh
زبانِ پُر خباثت را تنها باید برای دشمنِ خبیث بهکارگرفت، و این بسیار ابلهانه است که ما گهگاه گمانبریم که در خانهی خود و در اتاق خود، زیر یک سقف، با دشمنی بَدْنَهاد زندگی میکنیم.
zohreh
تو خوب میدانی که من هرگز نمیگویم و نمیخواهم که زبان، چیزی سوای قلب را بگوید و انسانْ زبانِ بازاریِ ریاکارانهیی داشتهباشد و از واژهها همچون وسیلهیی برای فریبدادن دیگران و رنگکردن فضا استفادهکند...
zohreh
در طول سالیانِ دراز زندگی مشترک، من به این باور ابتدایی دستیافتهام که این نفْسِ اختلافنظرها نیست که مشکل اساسی زنان و شوهران را میسازد؛ بل «شکل» مطرحکردن این اختلافنظرهاست.
zohreh
حجم
۱۶۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه
حجم
۱۶۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان