بریدههایی از کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم
۴٫۴
(۲۴۸)
جهان، شادمانه وداع میکنم، با من عزادارانه وداعمکن!
Ali
اگر زاویهی دیدمان، نسبت به چیزی، یکی نیست، بگذار یکی نباشد. بگذار فرق داشتهباشیم. بگذار، در عین وحدت، مستقل باشیم. بخواه که در عینِ یکیبودن، یکی نباشیم. بخواه که همدیگر را کاملکنیم نه ناپدید.
تو نباید سایهی کمرنگ من باشی
من نباید سایهی کمرنگِ تو باشم
Ali
عیبگرفتنْ آسان است بانو، عیبگرفتن آسان است.
حتّی آنکس که خود، تمامْ عیب است و نقص و انحراف، او نیز میتواند بسیاری از عیوب دیگران را بنُماید و برشمارد و چندان هم خلاف نگفتهباشد.
عیبگرفتن، بیشک آسان است بانو؛ عیب را آنگونه و به آن زبان گفتن که مُنجر به اصلاحِ صاحبْعیب شود، این کاری است دشوار و عظیم، خیرخواهانه و دردشناسانه...
Ali
کودکیها را به هیچ دلیل و بهانه، رها مکن، که ورشکستِ ابدی خواهیشد...
آه که در کودکی، چه بیخیالیِ بیمهکنندهیی هست، و چه نترسیدنی از فردا...
Ali
همانقدر که پای توقّعْ در میان است، پای ظرفیت هم باید در میان باشد
Ali
انسان، بدون گریه، سنگ میشود.
سهیلا حسنی
عشق، برای آنکه در کتابهای عاشقانه جای بگیرد، بسیار کوچک و کمبُنیه میشود.
عزیز من!
عشق، هنوز از کلام عاشقانه بسی دور است.
سهیلا حسنی
اعتمادبهنفسی به وسعتِ تمامی آسمان داشتهباش؛ چراکه ارادتِ من به تو ارادتی مصرفی نیست. و به وسعتِ تمامی آسمان است.
Ali
من به شادی محتاجم، و به شادیِ تو، بیشک بیش از شادمانیِ خودم
Ali
عزیز من!
زندگیِ مشترک را نمیتوان یکبار بهخطرانداخت، و باز انتظار داشت که شکل و محتوایی همچون روزگارانِ قبلازخطر داشتهباشد.
چیزی، قطعاً خراب خواهدشد
چیزی فروخواهدریخت
چیزی دیگرگون خواهدشد
چیزی __ به عظمتِ حُرمت __ که بازسازی و ترمیم آن بسی دشوارتر از ساختن چیزی تازه است...
Ali
قهر، دوقُفلهکردن دَریست که بهاجبار، زمانی بعد، باید گشودهشود، و هرچه تعدادِ قفلها بیشتر باشد و چفتوبستها محکمتر، دَر، ناگزیر، با خشونتِ بیشتر گشوده خواهدشد.
Ali
ما هرگز آنقدر بدهکار نخواهیم شد که نتوانیم از پسِ بدهیهایمان برآییم، و هرگز آنقدر پیر نخواهیمشد که نتوانیم دوباره متولّد شویم.
ما از زمانه عقب نخواهیمماند، زمانه را به دنبال خود خواهیمکشید.
فقط کافیست که قدری دیگر هم از نَفَس نیفتیم...
Ali
عزیز من!
قایق کوچکِ دل به دست دریای پهناورِ اندوه مسپار! لااقل بادبانی برافراز، پارویی بزن، و برخلاف جهتِ باد، تقلّایی کُن!
سختترینْ توفان، مهمانِ دریاست نه صاحبخانهی آن.
توفان را بگذران
محیصا
ما از زمانه عقب نخواهیمماند، زمانه را به دنبال خود خواهیمکشید.
فقط کافیست که قدری دیگر هم از نَفَس نیفتیم...
محیصا
«ما تا زمانیکه میکوشیم خود را خالصانه و عادلانه قضاوتکنیم، از قضاوتِ دیگران نخواهیمترسید و نخواهیمرنجید» ...
کاربر ۱۴۳۲۵۷۴
در شرایطی که امکانِ وصول به قضاوتی عادلانه برای همهکس وجودندارد، این مطلقاً مهم نیست که دیگران ما را چگونه قضاوت میکنند؛ بلکه مهم این است که ما، در خلوتی سرشار از صداقت، و در نهایتِ قلبمان، خویشتن را چگونه داوری میکنیم...
کاربر ۱۴۳۲۵۷۴
خوشبختی، عطرِ مختصرِ تفاهم است که اینک در سرای تو پیچیده
کاربر ۱۴۳۲۵۷۴
این بیمارِ کودکْصفتِ خانهی خویش را ازیادمران!
من، محتاجِ آن لحظههای دلنشینِ لبخندم _ لبخندی در قلب، علیرغمِ همهچیز.
hossein1362
عین حقیقت است که تو مهربانترین زندانبانِ تاریخی.
و آنقدر که تو گرفتار زندانیِ خویشتنی
این زندانی، اسیرِ تو نیست _
که ای کاش بود
hossein1362
عجیب است که تو دلت میخواهد نه فقط روشنفکران و مردم عادی، بل شبهروشنفکران و شبهآدمها نیز ما و زندگی ما را تحسینکنند و بر آن هیچ زخم و ضربهیی نزنند...
تو دلت میخواهد که حتّی مخالفانِ راه و نگاه و اندیشه و آرمان ما نیز ما را خالصانه بستایند و دوست بدارند...
این ممکن نیست، نیست، نیست عزیز من؛ این __ ممکن __ نیست. در شرایطی که امکانِ وصول به قضاوتی عادلانه برای همهکس وجودندارد، این مطلقاً مهم نیست که دیگران ما را چگونه قضاوت میکنند؛ بلکه مهم این است که ما، در خلوتی سرشار از صداقت، و در نهایتِ قلبمان، خویشتن را چگونه داوری میکنیم...
Samira
حجم
۱۶۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه
حجم
۱۶۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان