بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پیام نیچه | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پیام نیچه

بریده‌هایی از کتاب پیام نیچه

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۱۲ رأی
۳٫۸
(۱۲)
هایدگر بر این باور است که دو اندیشه بازگشت جاویدان همان و اراده معطوف به قدرت در اندیشه نیچه روابط تنگاتنگی با هم دارند.
علی۱۳۵۷
بنابر گزارش هایدگر خود نیچه اندیشه بازگشت جاویدان را اندیشه اندیشه‌ها نامیده است. به همین دلیل باید این اندیشه را اندیشه اصولی و بنیادی نیچه به حساب آورد.
علی۱۳۵۷
اما لوازم درک و تحمل اندیشه بازگشت جاویدان عبارت است از: درگذشتن از اخلاق و سنت و ورود به جهان بی‌یقینی و شکاکیت و براندازی شناخت به معنای سنتی لفظ. در واقع، برای درک بازگشت جاویدان باید انسان دیگری شد؛ رها از تمام معیارهای مألوف: آدمی برای اینکه اندیشه بازگشت را تاب آورد نیاز دارد به: آزادی از اخلاق، وسایل جدید در برابر حقیقت درد و رنج، لذت از انواع بی‌یقینی، آزمون‌گرایی، براندازی مفهوم ضرورت، براندازی شناخت در ذات خویش. (اراده، ص ۷۸۴)
علی۱۳۵۷
«اَبَر» در واژه ابر انسان حاوی یک نفی است، زیرا به معنای فرارفتن از «انسان» است؛ انسانی که تاکنون وجود داشته و به صورتی که در تاریخ تحقق داشته است. ابر انسان به معنای پیدا شدن صورت تازه‌ای از انسان است. این فراتر رفتن از انسان تاریخی به معنای نفی انسانی است که در قالب تعالیم افلاطونی ـ مسیحی در طول تاریخ شکل گرفته است. به عبارت دیگر، نیچه با طرح ابر انسان در اندیشه شکل دادن به صورت تازه‌ای از انسانیت در تاریخ آینده است؛ ابر انسان نفی‌کننده انسان موجود در تاریخ است اما ساختار این فرایندِ انتقاد، ساختاری نیست‌انگارانه است. نیست‌انگاری وسیله در گذشتن از انسان موجود و طراحی انسانیتی جدید است.
علی۱۳۵۷
حقیقت موجودات قائم به انسان و متکی بر انسانیت است. لذا پیوند اراده معطوف به قدرت با بازگشت جاودانه همان مستلزم طرح «ابر انسان» است. به این ترتیب که انسان در میان موجودات خود را با وضعیتی تطبیق می‌دهد که مناسب اراده معطوف به قدرت است و به‌عنوان یک کل، بازگشت جاویدان همان است که ابر انسان نامیده می‌شود؛ «اَبَر» در واژه ابر انسان حاوی یک نفی است، زیرا به معنای فرارفتن از «انسان» است؛
علی۱۳۵۷
و اما لوازم درک و تحمل اندیشه بازگشت جاویدان عبارت است از: درگذشتن از اخلاق و سنت و ورود به جهان بی‌یقینی و شکاکیت و براندازی شناخت به معنای سنتی لفظ. در واقع، برای درک بازگشت جاویدان باید انسان دیگری شد؛ رها از تمام معیارهای مألوف: آدمی برای اینکه اندیشه بازگشت را تاب آورد نیاز دارد به: آزادی از اخلاق، وسایل جدید در برابر حقیقت درد و رنج، لذت از انواع بی‌یقینی، آزمون‌گرایی، براندازی مفهوم ضرورت، براندازی شناخت در ذات خویش. (اراده، ص ۷۸۴)
علی۱۳۵۷
نیچه معمولاً عالی‌ترین، بالاترین و برترین نظریه‌هایش را در دهان زرتشت می‌گذارد و هر گاه از زبان زرتشت چیزی می‌گوید دال بر این است که شأن والایی برای آن قائل است. در این مورد خطاب به زرتشت می‌گوید: «زیرا جانورانت نیک می‌دانند ای زرتشت که تو کیستی و که باید بشوی؛ همانا که تو آموزگار بازگشت جاودانه‌ای.» (زرتشت، ص ۳۰۴) و باز می‌گوید: «بدان که ما می‌دانیم تو چه می‌آموزانی: تو می‌آموزانی که همه‌چیز جاودانه بازمی‌گردد و ما نیز با آن‌ها، و ما تاکنون بی‌شمار بار وجود داشته باشیم و همه‌چیز با ما وجود داشته است.»
علی۱۳۵۷
نظریه بازگشت جاویدان نظریه‌ای است ضدالوهیت و الهیات سنتی و مبتنی است برنگرش دنیوی (سکولاریسم) و زندگی طبیعی و این جهانی، و از این منظر آموزه مابعدالطبیعی نیچه با ما از صورت واقعی و بالفعل آن هستی فی‌نفسه‌ای سخن می‌گوید که چیزی جز دنیویت محض نیست. این هستی، «بازگشت جاودانه همه چیزهاست» ؛ بینش نسبت به این بازگشت و نتایج و آثار آن در آگاهی ما از هستی و در رفتار و تجربه ما همان چیزی است که به‌جای ایمان به خدا می‌نشیند. هستی، اراده معطوف به قدرت است. هر آنچه رخ می‌دهد جز حالتی از اراده معطوف به قدرت نیست که با ظهورات بی‌پایانش تنها سائقه صیرورت را پدید می‌آورد. هستی حیات است که با نماد اساطیری دیونوسوس نشان داده می‌شود. معنای هستی، ابر انسان است: زیبایی ابر انسان در نظرم چون سایه نمود. مرا دیگر کجا پروای خدایان باشد. (همان، ص ۶۷۱)
علی۱۳۵۷
نیچه تسلیم به‌نظریه بازگشت جاویدان را «عشق به تقدیر» نامیده است
علی۱۳۵۷
در صیرورت همه‌چیز میان‌تهی، فریبنده، یکنواخت و بی‌ژرفاست... معمایی که انسان باید آن را حل کند تنها با توسل به هستی حل شدنی است، آن هستی که همانی است که هست و هرگز جز آنچه هست نمی‌شود، آن هستی که فناناپذیر است. اینک انسان به سنجش این نکته می‌آغازد که تا کدام ژرفا به هستی متصل است و تا کدام ژرفا با شدن در آمیخته است. اما تنها با در آغوش کشیدن عاشقانه آن وجودی که سراپا اکنونی است، یعنی به یاری عشق به تقدیر، می‌توان به هستی رسید؛ زیرا عشق به تقدیر راه خود را از میان رود صیرورت صرف به سوی تاریخ‌مندی اگزیستانسی که در همین لحظه کنونی سرشار و کامل است باز می‌کند و از دل، شدن هستی را فرا چنگ می‌آورد. (همان، ص۵۸۰)
علی۱۳۵۷
اندیشه بازگشت «الوهیت و هر وجودی را که با این جهان بیگانه یا ضد این جهان است، به‌عنوان امور زائد رها می‌کند. به این جهت است که نیچه درباره بازگشت ابدی گفته است: جانمایه این اندیشه امری است فراتر از همه ادیانی که این زندگی را به‌عنوان امری فانی خوار می‌شمرند، این اندیشه «دین‌الادیان» است.»
علی۱۳۵۷
با این همه، این پرسش مطرح است که چرا نیچه چنین وزن و اهمیت عظیمی برای این اندیشه قائل است؟ پاسخ خود نیچه[ آمیخته به شکاکیت و بدبینی ]این است که این اندیشه «مرگ خدا» را قطعی و یکسره می‌کند و افزون بر آن، نیستی را غالب می‌گرداند....
علی۱۳۵۷
معنا و دلالت مابعدالطبیعی این اندیشه نمی‌تواند چیزی جز یکی از جزم‌انگاری‌های مابعدالطبیعه قبل از کانت باشد در حالی که دلالت وجودی آن مبین بی‌خدایی است
علی۱۳۵۷
مضمون اندیشه بازگشت جاویدان همان در نظر نیچه اجمالاً این است که به بیان ساده این آموزه به معنای نوبه‌نو شدن بی‌پایان هستی است؛ زیرا همه‌چیز در ادوار و اکوار خارق‌العاده زمان «سال بزرگ صیرورت» از نو رجعت می‌کند. هر آنچه هست از این پیش نیز بارها و بارها بوده است و از این پس نیز بارها و بارها از نو بازخواهد گشت. همه‌چیز بازگشته است: شعرای یمانی و عنکبوت‌ها و اندیشه‌های تو در این ساعت و این اندیشه‌ات که همه‌چیز بازمی‌گردد. این مهتاب که از لابه‌لای درختان پیداست، و به همین‌سان این دم و خود من بازمی‌گردد. بازگشت جاویدان به زبان تمثیل چنین وصف می‌شود: جریان آب رود همواره به سوی خود وا می‌گردد و تو، در حالی که همان هستی، همیشه به همان رود وارد می‌شوی.
علی۱۳۵۷
پس نظریه بازگشت جاویدان در واقع جایگزین نظریه خلقت است.
علی۱۳۵۷
و بالاخره نیچه در یک حدیث نفس و خوداندیشی خطاب به اندیشه‌هایش می‌گوید: دریغا چه هستید دیگر ای اندیشه‌های نوشته و نگاشته‌ام؛ هنوز چندانی از آن زمان نگذشته است که شما آن‌چنان شاداب و جوان و شیطنت‌آمیز بودید؛ پر از خار و گردهای تند و تیز نهان، که مرا به عطسه و خنده می‌انداخت و اکنون چه؟ شما هم‌اکنون جامه تازگی از تن به درآورده‌اید و ترسم از آن است که برخی از شما آماده آن باشید که به جامه حقایق درآیید. آن گروه از شما اکنون این‌چنین بی‌برگ به‌نظر می‌آید و این چنین دردناک است و این‌چنین ملال‌آور!. (نیک و بد، ص ۲۸۹)
علی۱۳۵۷
من عاداتی را که پایدار نیستند دوست دارم. به‌نظر من این عادات زودگذر ارزشمندترین وسیله برای شناخت چیزها، وضعیت‌های گوناگون، و حتی عمق تلخی و شیرینی آن‌هاست. طبیعت من برای عادات زودگذر ساخته شده است؛ حتی سلامت جسمانی و کلاً تا آنجا که من می‌توانم ببینم، پست‌ترین و والاترین موضوعات برای آن طبیعت ساخته شده‌اند. من همیشه تصور می‌کنم که این عادات زودگذر مرا تا مدت‌های زیادی ارضا می‌کند؛ زیرا این عادات، به شور و به ابدیت ایمان دارند
علی۱۳۵۷
نیچه می‌گوید: پیرامون ارزش «شدن» . اگر هدف حرکت جهان یک حالت نهایی بود، آن حالت حاصل می‌شد[ و در واقع تاکنون حاصل شده بود ]... تنها حقیقت بنیادی این است که هدف این حرکت یک حالت نهایی نیست و هر فلسفه و هر فرضیه علمی (مثلاً نظریه ماشین‌انگار) که چنین حالت نهایی را ضروری می‌سازد توسط این حقیقت بنیادی رد می‌شود.
علی۱۳۵۷
صیرورت و شدن دارای هدف، غایت و نهایتی است؟ آیا این جریان سیال رو به جایی دارد؟ آیا می‌توان صیرورت ذاتی و اصیل را (به‌جای هستی) به حرکت رودخانه‌ای تشبیه کرد که عاقبت به دریا می‌ریزد؟ به‌نظر می‌رسد که جواب این سؤال‌ها از نظر نیچه منفی است.
علی۱۳۵۷
به این ترتیب از نظر نیچه «واقعیت ثابتی وجود ندارد؛ همه‌چیز سیال و گذران، درک‌ناپذیر و واپس‌نشین است، عقاید و آرای ما بالنسبه پاینده‌ترین چیزی است که وجود دارد. آدمی در چیزها بیش از آنچه خود در آن‌ها تعبیه کرده است، نمی‌یابد.»
علی۱۳۵۷

حجم

۲۳۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۳۱۰ صفحه

حجم

۲۳۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۳۱۰ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
تومان