همانطور که سینجر گفته است: «برای اینکه عشقی وجود داشته باشد، ارزش نهادن به دیگری یک شرط ضروری است.» این ارزش نهادن همان چیزی است که ما به آن پذیرش میگوییم. پذیرش بهطور ضمنی یعنی ارزش قائل شدن برای نقاط شباهت، تفاوت، محاسن و معایب محبوب.
الی هستم
اما «انگار آنها بههم نمیخورند» .
ما چطور چنین نتیجهگیریهایی میکنیم؟ ما معمولا از روی معیارهای درونی خودمان درباره روابط دیگران قضاوت میکنیم. به احتمال زیاد فکر میکنیم که معیار خودمان معیار صحیح است و اگر رابطهای تفاوت چشمگیری با معیارهای ما داشته باشد، رابطه «خوبی» نیست.
Elizee
وقتی مردم با استفاده از معیارهای جامعه یا هر معیار دیگری، درستی و پختگی روابط را ارزیابی میکنند، تفاوتهای معتبر و صحیح روابط به رسمیت شناخته نمیشوند و باعث سوءتفاهم میشوند.
Elizee
ایده یونگ درمورد انرژی روانی ــ یعنی نیرویی که نظام روانشناسانه ما را فعال میکند ــ راهی برای درک عشق با تمام جوانب و مظاهر آن در اختیار ما قرار میدهد. این مفهوم کمکمان میکند تا از صحبت درباره عشق بهعنوان «چیزی» که جمله «عشق... است» را کامل میکند، اجتناب کنیم. برعکس، ما میتوانیم از عشق بهعنوان تجلی هدفمند «انسانی که هستیم» صحبت کنیم. زیرا همانطور که در آغاز این فصل گفتیم، اینکه چه کسی هستیم و چیستیم تعیینکننده معنای عشق برای ما و طرز تجلی آن از سوی ماست.
neda afsham