بریدههایی از کتاب یافتن معنا در نیمه دوم عمر
نویسنده:جیمز هالیس
مترجم:سید مرتضی نظری
انتشارات:بنیاد فرهنگ زندگی دیجیتال
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۵از ۵۵ رأی
۳٫۵
(۵۵)
چه میشد اگر به بیانهای مختلفی به فرزندانمان میگفتیم: «تو برای ما ارزشمند هستی؛ تو همیشه عشق و حمایت ما را خواهی داشت؛ تو در اینجا حضور داری تا همانی باشی که هستی؛ سعی کن هرگز به دیگری صدمه نزنی، اما هرگز دست از تلاش برای تبدیل شدن به خود کاملت برندار؛ وقتی زمین میخوری یا شکست میخوری، هنوز ما دوستت داریم و از تو استقبال میکنیم، اما تو به اینجا آمدهای تا روزی ما را ترک کنی و بی آن که نگران خوشنود ساختن ما باشی، دنبال سرنوشتت بروی.» در این صورت، تاریخ چه تغییری میکرد!
بهرام
اگر رابطه تنها در حد ازخودگذشتگی باقی بماند، با این که میتواند یک فضیلت اخلاقی باشد، در این صورت باعث تلخکامی و نفرت و در طول زمان باعث قربانی شدن فرسایشی خواهد شد. آفتهای چنین قربانی شدنهای اجباری بسیاری از رابطهها را مسموم کرده است. در عوض، ایثار که از هر یک از طرفین در یک رابطه خواسته میشود این است که در یک گفتمان درگیر باشند و به ایدۀ رشد رابطه کمک کنند
بهرام
جملهای معروف و قدیمی وجود دارد که میگوید: درمان تنهایی، خلوت است. خلوت را میتوان بدین صورت تعریف کرد: یاد گرفتن این حقیقت که وقتی تنها هستیم، تنها نیستیم. وقتی ما به اهمیت خلوت (یعنی رسیدن به رابطهای خودآگاه با خودمان) پی ببریم و آن را درک کنیم، در این صورت راحتتر میتوانیم خودمان را با دیگران به اشتراک بگذاریم و راحتتر میتوانیم موهبتهای آنها را دریافت کنیم و به واسطۀ دستور کار قدیمی دوران کودکی دو طرفه، دیگر مانند کودکان عمل نکنیم؛ دستور کاری که به طرزی ضمنی از طرف مقابل استفاده میکند تا در خدمت ما باشد.
بهرام
همانگونه که یونگ مطرح کرده است: «انسانِ بدون ارتباط فاقد کمال است، چراکه او فقط از طریق روح میتواند به کمال دست پیدا کند و روح نمیتواند بدون جنبۀ دیگر آن که همیشه در یک «تو» یافت میشود وجود داشته باشد.» آنچه ظاهراً منظور یونگ است چیزی ظریفتر از آنی است که ما در نگاه اول ممکن است ببینیم. او عنوان میکند که کمال، تنها از طریق رابطه با فرد دیگر به وجود میآید. فقط در چنین صورتی است که وجود سومی میتواند ظاهر شود. اگر ما بتوانیم با خودمان گفتگویی داشته باشیم (همانگونه که تارکان دنیا این کار را میکنند)، میتوانیم به آسانی در نوار حلقهای دیوانگیهای خودمان یا روانرنجوری راکد و تأییدکنندۀ خویشتن گرفتار بمانیم. اما یونگ این پارادوکس را نه تنها به روابط با دیگران، بلکه همچنین به رابطۀ ما با خودمان مرتبط میداند، رابطهای که بدون آن ما هیچ چیزی نداریم که بخواهیم سر میز مذاکره بیاوریم. اگر ما فقط با «دیگری» صحبت کنیم، تمام چیزهایی که درونمان حل نشده و ناخودآگاه است را به او تحمیل میکنیم. گفتگوی دیالکتیک با طرف مقابل باید گفتگو هم بین دو طرف و هم گفتگو با خودمان را در بر بگیرد
بهرام
یک رابطۀ بلوغ یافتهتر اساساً بر پایۀ «دیگری بودن» استوار است، بر اساس این اصل دیالکتیک که نشان میدهد یکیِ «من» و یکیِ «تو» با هم، یک «سومی» را خلق میکند. این وجود «سوم» فرآیند رشدی است که ایجاد میشود، در حالی که ما از سهم خودمان روی یکدیگر تأثیر میگذاریم. ما به واسطۀ تلفیق این تأثیر در ذهنیتهای شخصیمان رشد میکنیم. وقتی همه ما به یک مکتب فکری معتقد باشیم و ارزشهای یکسانی را از روی یکدیگر رونویسی کنیم و به طریق مشابهی رأی بدهیم، هرگز چیزی یاد نمیگیریم و رشد نمیکنیم. ما از تجربۀ تفاوتهایمان رشد میکنیم، اگرچه در لحظات نامطمئن اغلب این را فراموش میکنیم.
بهرام
وقتی واقعیت با انتظارات فرافکنانۀ ما جور در نمیآید. یک «من» ضعیف میتواند تنها با روی آوردن به خشونت این تناقض را تحمل کند.
بهرام
یکی از همکاران خانم میگفت که انتقال منفی شدیدی نسبت به یک مربی حرفهای فوتبال که او فقط در تلویزیون او را دیده بود، احساس میکرده. بعد از ماهها احساس سردرگمی که توسط این فرد کاملاً غریبه ایجاد شده بود، این خانم بالأخره تشخیص داد که لب برآمده به سمت بالای آن مربی او را به یاد چهرۀ مادرش وقتی که او را تحقیر میکرد میانداخت. و این مثالی از کسی است که از یک غریبه متنفر میشود و همهاش به خاطر قدرت شگفتانگیز پیشینه در تحمیل خودش به صورت ناخودآگاه روی زمان اکنون میباشد. با این حال، وقتی فرافکنی به صورت جذب وجود داشته باشد، میل شدیدی به یکی شدن با طرف مقابل رخ میدهد. این یکی دانستن فرافکنانه را «عشق رومانتیک» مینامند، چیزی که افراد همه جا شدیداً تمنای تأثیر آن روی روحشان را دارند، روی آندروفین در حال خوابشان و روی برنامۀ کاری عمیقاً تشدیدکنندهشان برای تکرار.
بهرام
توهم عشق رمانتیک، این توهم که شخص دیگری وجود دارد که باعث خواهد شد زندگی ما اثربخش باشد، ما را التیام خواهد داد، از ما مراقبت خواهد کرد، ما را پرورش خواهد داد و از ما در برابر تجربیات ناگوار دنیا محافظت خواهد کرد. همزمان، «دیگری» نیز محتویات پیشینهاش را به ما انتقال میدهد. تعجبی ندارد که روابط تا حد زیادی پیچیده میشود و خیلی راحت تخریب میشود. اگر ما بتوانیم تمام انگارههایی را که به یکدیگر فرافکنی میکنیم و همچنین پیشینههای انتقالی همراه با نتایج قابلپیشبینی آنها را ببینیم، چیزی شبیه صفحۀ نمایش کنترلگر ترافیک هوایی در ساعت اوج ترافیک در اوهِر را شاهد خواهیم بود.
بهرام
حداقل دو عامل پویای روانی در تمام روابط و در تمام اوقات حضور دارند؛ هر چند ممکن است در درجات متفاوتی باشند. این دو عامل مشخصاً «فرافکنی» و «انتقال» نام دارند، پدیدههایی که رواندرمانگرها دوره میبینند تا آن را شناسایی کنند، اما معمولاً هیچ کس نسبت به سم یا زهر این دو فرآیند واکسینه نشده است.
بهرام
به نظر من چه در مورد متأهلها و چه در مورد افراد مجرد دو دلیل اصلی ناهماهنگی در روابط عبارتند از تحمیل کردن انتظارات بیجا روی یکدیگر و انتقال دادن کولهبار عاطفی گذشته به زمان اکنون؛ مواردی که باعث فشار آوردن بیش از حد روی یک رابطۀ جدید و ظریف میشود.
بهرام
درگیری ذهنی غیرقابلکنترل رابطۀ جنسی و عشق (به عنوان یک ایدئولوژی) تقریباً بدون رقیب مانده است و به چالش کشیده نشده است و نه تنها فرهنگ عامۀ مردم آن را به خوبی پذیرفته، بلکه جایگاهی ویژه درون قلب همۀ ما پیدا کرده است
بهرام
از بین تمام ایدئولوژیهایی که روح انسان مدرن را تسخیر کرده است، شاید هیچ کدام به اندازۀ این خیالبافی رمانتیک، قدرتمند و اغواگر نیست که شخصی در دنیای بیرون وجود دارد که کاملاً مناسب ماست، همسری که برای ما همچون یک روح در دو بدن است و ما مدتها دنبال او بودهایم. ما همیشه به دنبال کسی هستیم که من او را «دیگری جادویی» مینامم، کسی که حقیقتاً ما را درک خواهد کرد، از ما مراقبت خواهد کرد و نیازهای ما را برآورده خواهد ساخت و مرهمی بر زخمهای ما خواهد بود، و اگر قدری خوششانس باشیم، باعث خواهد شد دیگر مجبور نباشیم بار بزرگ شدن و برآورده کردن نیازهای خودمان را به دوش بکشیم.
این خیالبافی در همۀ ما وجود دارد و شاید مسمومترین یا کشندهترین ایدئولوژی دنیای مدرن باشد، حتی نیرومندتر از رقیب اصلیاش یعنی این خیالبافیای که چیزهای مادی برای ما شادی را به ارمغان خواهند آورد.
بهرام
آیا عشق عمیقترین خیالبافی ما نیست، چیزی که در بسیاری از سطوح دیگر زندگیمان نفوذ میکند؟ آیا این ترانهها دربارۀ امید به پیدا کردن کسی که همه چیز را درست خواهد کرد، پیشینۀ ما را التیام خواهد بخشید، همیشه مراقب ما خواهد بود و عمیقترین و صمیمیترین نیاز ما را بر طرف خواهد کرد، نیست؟
بهرام
رومی (شاعر پارسی زبان) به صورتی جالب گفته است:
پادشاه شما را به یک کشور میفرستد تا کار ویژهای انجام دهید. شما به آن کشور میروید و صد کار دیگر انجام میدهید. اما اگر آن کاری را که به خاطر آن به آنجا فرستاده شده بودید را انجام ندهید، مانند این است که گویی هیچ کاری انجام ندادهاید. بنابراین انسان برای کاری خاص به این جهان آمده است و آن کار، هدف اوست. اگر آن کار را انجام ندهد، مانند این است که هیچ کاری انجام نداده است.
بهرام
در حالی که بسیار ساده ممکن است به واسطۀ عظمت زندگی بترسیم و به واسطۀ رخوت و سستی اغوا شویم و به واسطۀ فرهنگ عامهپسند حواسمان پرت شود و در خیالبافیهای جمعی که ربط کمی با دستور کار روحمان دارد عجین شویم، در نهایت مجبوریم با خودمان روبرو شویم. روشهای گوناگونی که ما تلاش میکنیم احساساتمان را احساس نکنیم، از کار واقعیمان بپرهیزیم، درگیر مقولههای پیش پا افتاده شویم و تصمیماتمان را منطقی جلوه دهیم، تقریباً نامحدود است
بهرام
بزرگ شدن و ترک کردن خانه مستلزم دو کار است: اول، ما باید مسئولیت خودمان را به عهده بگیریم و دست از مقصر دانستن و سرزنش کردن دیگران (جامعه، پدر و مادر، همسر یا شریکمان و خدایان قدرتمند) برداریم. دوم این که ما باید به درون بنگریم تا ایدههای محوری تکراری عقدهها و تأثیرات پیشینهمان که دشمن واقعی ما در آنجا قرار دارد را درک کنیم. بزرگ شدن روی کاغذ ساده به نظر میآید اما چند نفر از ما حقیقتاً بزرگ میشویم. اگر من مسئولیت زندگیام را به عهده بگیرم، باری را از دوش دیگران برداشتهام، اما در این صورت من یک تُن بار دارم که باید خودم حمل کنم
بهرام
ترک کردن خانۀ روانی که در آن هستیم همیشه بسیار دشوارتر از ترک کردن خانه پدری است
بهرام
شاید بزرگترین اعتیادها در فرهنگ ما اعتیاد به داروهای خیابانی نباشد که زمینهای برای مؤثر جلوه دادن سیاستمداران است، بلکه تلویزیون و غذا بزرگترین اعتیادها هستند، چیزهایی که هر دو به راحتی ۲۴ ساعت در دسترس ما هستند. در قرن هفدهم بلیز پاسکال (فیلسوف و ریاضیدان فرانسوی) عنوان کرد که فرهنگ عامهپسند یک میانپرده یا نمایش عظیم برای انحراف از ارتباط با «خویشتن» است. پاسکال عنوان میکرد که حتی شاه مجبور بود دلقک خودش را داشته باشد که مبادا پادشاهی که سر تا پا جواهر است بیش از حد غمگین بشود و بخواهد با روح ملاقات داشته باشد. ممکن است برایتان سؤال باشد که بپرسید پاسکال درباره عصر ما چه نظری داشت، جایی که بیحالی و رخوت روح به واسطۀ افراد بسیار باهوش تجارت میشود و همه ما را با لالایی به درون خواب منطق و چرت روح میبرد.
بهرام
بیحالی معنوی همچنین به واسطۀ برخی عوامل پرتکننده حواس در زمانۀ ما تشدید مییابد، بخصوص عوامل مربوط به فرهنگ عامهپسند. ما یک جامعه شرطیشده هستیم با تمام انواع اغواگریهای حواس. فرزندان ما بندرت دیگر میتوانند چیزی بخوانند، چراکه آنها با یک فرهنگ تصویری یا دیداری انفعالی بزرگ شدهاند که در آن فرد دیگری بیشتر کارها را انجام میدهد. آنها قدرت تفکر انتقادی و تعامل خلاقانه را از دست دادهاند و خیلی راحت به واسطۀ تصاویر دیداری اغوا میشوند، چه این چیزها محصول خاص و چه سبک زندگی خاص و یا دستور کار سیاسی خاص باشند.
بهرام
زندگی کردن ممکن است ترسناک به نظر برسد، اما قدری درنگ کرده و به این فکر کنید چه احساسی خواهید داشت وقتی در بستر مرگ به عقب بنگرید و زندگیتان را بررسی کنید و اینگونه نتیجهگیری کنید که هرگز واقعاً خودی نشان ندادهاید، چراکه میترسیدید. آیا این چشمانداز تیره و تار ترسناکتر از روبرو شدن با خود ترس مستقیماً در همین زمان نیست؟ تصمیمگیری و انتخاب بدون حمایت و پشتیبانی دیگران ممکن است ترسناک یا هولبرانگیز باشد؛ اما از آنجایی که ما در اینجا حضور داریم تا دستور کار روح و نه دستور کار خانواده، همسایهها یا گروه همسالان را اجرا کنیم، منطقی است که در انتخابهای زندگیمان برای اختیار شخصیمان بیش از سیستم دفاعی مبتنی بر ترسِ مربوط به دوران کودکیمان ارزش قائل شویم.
بهرام
حجم
۵۳۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۴۶ صفحه
حجم
۵۳۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۴۶ صفحه
قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
۶۰,۰۰۰۴۰%
تومان