بریدههایی از کتاب یافتن معنا در نیمه دوم عمر
نویسنده:جیمز هالیس
مترجم:سید مرتضی نظری
انتشارات:بنیاد فرهنگ زندگی دیجیتال
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۵از ۵۵ رأی
۳٫۵
(۵۵)
به طرزی ظاهراً ضد و نقیض، پرهیز از رضایت دادن به گلّه بهترین روشی است که با آن در طول زمان میتوانیم به جهان برگردیم و خدمت کنیم.
leili L
یونگ در خاطراتش مینویسد: «بیمعنایی، کمال زندگی را محدود میکند و در نتیجه مترادف بیماری است. معنا باعث میشود بسیاری از چیزها و شاید همهچیز قابلتحمل شود.»
sh.tavakoli
اغلب با زوجهایی نشستهام که بهترین نیتها را دربارۀ یکدیگر اعتراف میکنند، اما برنامهشان از قدیم الایام همچنان این بوده است که خودشان را به دیگری تحمیل کنند. وقتی از آنها میپرسم: «چقدر تمایل دارید با کسی زندگی کنید که افسرده، ناراحت و بیمیل و رغبت است؟» پاسخ فوری آنها این است که برعکس این حالت را میخواهند. با این حال، اعمال آنها که برگرفته از منابعی مخفی است، دقیقاً شریک زندگیای را خلق میکند که زودرنج و بیمیل و رغبت است، کسی که آنها از فکر کردن به آن میهراسند. روابطی که در آن قرار است هر دوطرف بزرگتر شوند اغلب هر دو طرف را کوچکتر میکند چراکه روح هر یک از آنها به واسطۀ آسیبها یا ناراحتیهای معمول و آشنای ناهماهنگیهای روزانه، محدود شده و ابراز میشود.
sh.tavakoli
محک نهایی سلامت خانواده این نیست که آیا خانواده امنیت و قابلیت پیشبینی را فراهم میکند، بلکه این است که تا چه حد هر فرد میتواند آزادانه خانواده را ترک کند و به عنوان یک شخص والاتر دوباره آزادانه به خانواده برگردد.
Pegah
نیت این مفهوم استعاری (فراخوانهای روح برای زندگی متعالیتر) این است که خودآگاهی شما را به یک رابطۀ هماهنگتر با سفرتان دعوت کند. اگر ما در خدمت «خویشتن» باشیم، به ندرت میتوانیم در خدمت گَلّه نیز باشیم. ما در زندگی دوباره و دوباره مجبور میشویم یاد بگیریم که نمیتوانیم بدون پرداختن هزینههای گزاف در یک آن در خدمت دو ارباب باشیم.
leili L
و بیگاه، ممکن است ضروری باشد که ما از جهان غیبت کنیم تا روی سفرمان تأمل کرده و تجدیدنظر کنیم، اما در نهایت ما خود بزرگترمان را دوباره به دنیا برخواهیم گرداند.
Paeez Dokhtar
فقط از طریق خودآگاهی پیدا کردن نسبت به معنای این درد و رنج و دستور کار آن برای تعالی معنوی میتوانیم از جنگل تاریک بیرون آییم.
Paeez Dokhtar
«بیمعنایی، کمال زندگی را محدود میکند و در نتیجه مترادف بیماری است. معنا باعث میشود بسیاری از چیزها و شاید همهچیز قابلتحمل شود.»
Paeez Dokhtar
تجربه کردن حالت اضطراب و احساس کردن آن چیزی که هماکنون آن را احساس میکنیم و درک این که ما واقعاً به واسطۀ آن احساس از بین نمیرویم، به معنی «عبور کردن» از اعتیاد است.
مهرک
به طرزی مشابه، بیماری را دیدم که همسر عاشقش را از خود دلآزرده کرده بود، چراکه نمیتوانست باور کند که همسرش به او وفادار است. با وجود وفاداری زن به او که هم آن را اقرار کرده بود و هم در ظاهر اینگونه بود، ظرفیت مرد برای به رسمیت شناختن زن به واسطۀ خاطراتش از مادرش که در جلوی چشمان او وقتی هشت ساله بود، با یک غریبه رفت و او را ترک کرد، تحت تأثیر قرار گرفته بود. او هرگز دوباره مادرش را ندید. این انگاره که به واسطۀ تجربه طردشدگی واقعی برنامهریزی شده بود آنقدر از لحاظ بار عاطفی قدرتمند بود که به همسر او انتقال پیدا کرد و مسلماً باعث شد که تاریخ تکرار شود. همسر او هیچ چارهای نداشت جز این که این تردید و بیاعتمادی وسواسگونه را رها کند. و اینگونه بود که انگارۀ کودکی آن مرد به طرزی غمانگیز تأیید شد. برای بیمار من، نه منطق و نه تفسیر و نه دارو، هیچ یک قویتر از این انگارۀ قدیمی نبود.
اساسیترین یا کلیدیترین عنصر در این عامل روانی، رابطۀ زندگی خودآگاه ما با چیز ناخودآگاهی است که درون ماست. چیزی که ما آن
ارمین عبدلی
به طرزی مشابه، بیماری را دیدم که همسر عاشقش را از خود دلآزرده کرده بود، چراکه نمیتوانست باور کند که همسرش به او وفادار است. با وجود وفاداری زن به او که هم آن را اقرار کرده بود و هم در ظاهر اینگونه بود، ظرفیت مرد برای به رسمیت شناختن زن به واسطۀ خاطراتش از مادرش که در جلوی چشمان او وقتی هشت ساله بود، با یک غریبه رفت و او را ترک کرد، تحت تأثیر قرار گرفته بود. او هرگز دوباره مادرش را ندید. این انگاره که به واسطۀ تجربه طردشدگی واقعی برنامهریزی شده بود آنقدر از لحاظ بار عاطفی قدرتمند بود که به همسر او انتقال پیدا کرد و مسلماً باعث شد که تاریخ تکرار شود. همسر او هیچ چارهای نداشت جز این که این تردید و بیاعتمادی وسواسگونه را رها کند. و اینگونه بود که انگارۀ کودکی آن مرد به طرزی غمانگیز تأیید شد. برای بیمار من، نه منطق و نه تفسیر و نه دارو، هیچ یک قویتر از این انگارۀ قدیمی نبود.
اساسیترین یا کلیدیترین عنصر در این عامل روانی، رابطۀ زندگی خودآگاه ما با چیز ناخودآگاهی است که درون ماست. چیزی که ما آن
ارمین عبدلی
به خاطر اهمیت فوقالعادۀ رابطه والدین با فرزند و از آنجایی که ذهنیت هر کودکی بسیار وابسته و انعطافپذیر ور بدون آگاهی و غافل از گزینههاست، این پیامهای قدیمی مربوط به کودکی دربارۀ خویشتن و جهان هستی، تأثیرات شگرفی روی روح ما داشته و قدرتی ماندگار و حیرتانگیز دارد.
ارمین عبدلی
این خیالبافی در همۀ ما وجود دارد و شاید مسمومترین یا کشندهترین ایدئولوژی دنیای مدرن باشد، حتی نیرومندتر از رقیب اصلیاش یعنی این خیالبافیای که چیزهای مادی برای ما شادی را به ارمغان خواهند آورد.
ارمین عبدلی
از بین تمام ایدئولوژیهایی که روح انسان مدرن را تسخیر کرده است، شاید هیچ کدام به اندازۀ این خیالبافی رمانتیک، قدرتمند و اغواگر نیست که شخصی در دنیای بیرون وجود دارد که کاملاً مناسب ماست، همسری که برای ما همچون یک روح در دو بدن است و ما مدتها دنبال او بودهایم. ما همیشه به دنبال کسی هستیم که من او را «دیگری جادویی» مینامم، کسی که حقیقتاً ما را درک خواهد کرد، از ما مراقبت خواهد کرد و نیازهای ما را برآورده خواهد ساخت و مرهمی بر زخمهای ما خواهد بود، و اگر قدری خوششانس باشیم، باعث خواهد شد دیگر مجبور نباشیم بار بزرگ شدن و برآورده کردن نیازهای خودمان را به
ارمین عبدلی
گریختن از تاریکی باعث خواهد شد در دستان کسی (در دستان هر کسی) قرار بگیریم... اما تاریکی فقط باعث رشد میشود.
ارمین عبدلی
بازیابی معنویت بلوغیافته یکی از دشوارترین کارها در عصر ماست. نه فقط به این خاطر که چیزهای بیخود و عوامل حواسپرتکنندۀ زیادی دور و بر ما وجود دارد، بلکه به این خاطر که ما از این که بخواهیم رشد کنیم و کاملاً مسئول تجربیاتمان باشیم، گریزانیم. میراث غمانگیز کوچک بودن و ترسیدن، همچنان ما را تضعیف میکند و باعث میشود همچون یک کودک رفتار کنیم.
یونگ نظر جالب، حیرتانگیز و در عین حال چالشبرانگیزی در زمینۀ باورهای مذهبی داشت. او میگفت که بخصوص در وقایع ناگوار کار خدا را میتوان دید. او مینویسد: «خدا اسمی است که من به آن ماهیت جبار قهاری نسبت میدهم که در مسیر پر آرزوی من پیش میآید و نظرات، برنامهها و نیتهای شخصی مرا دچار تلاطم میکند و مسیر زندگی مرا برای بهتر یا بدتر شدن تغییر میدهد.» چنین نگرشی ما را بیشتر به چالش میکشاند. چراکه از ما میخواهد از حالت قربانی بودن به ذهنیت مشارکت داشتن در معنای سفرمان حرکت کنیم و تشخیص دهیم که در تمام وقایع، حتی وقایع ناگوار، دعوتی برای درگیری بیشتر با عمق و وجود پر رمزوراز زندگی وجود دارد.
بهرام
متفاوت از سخن خردمندانه سارتر، جهنم افراد دیگر نیستند، بلکه خود ما هستیم که توسط دنیایی که برای خود ایجاد کردهایم یا دنیایی که اجازه دادهایم دیگران برای ما بسازند، محدود شدهایم.
بهرام
وقتی افلاطون ۲۶ قرن پیش جملۀ زیر را در گفتگویی به نام کریتو، حرفهای زیر را در دهان سقراط میگذاشت، احتمال چنین سردرگمی را تشخیص داده بود:
شهروندان آتن، آیا شرم نمیکنید که به درآوردن پول و ارتقای وجهه و شخصیت اجتماعی ظاهریتان بیش از حد توجه میکنید، در حالی که برای حقیقت و حکمت و بهبود روحهایتان، هیچ فکر یا توجهی ندارید؟
بهرام
یکی از اساتیدم به نام استنلی روماین هاپر به عنوان یک دعای خیر به من گفت: «الهی که خداوند آرامش را از روح تو بگیرد.» به عنوان یکی از منافع این دعا، به قدرتهایی دست یافتم که مرا از یک شغل عالی به کار موردعلاقۀ غنیتری رساند.
بهرام
همانگونه که یونگ با بیانی که احتمالاً همۀ پدر و مادرها را آزار میدهد عنوان کرده است، بزرگترین باری که یک فرزند باید به دوش بکشد، زندگی نزیستۀ پدر و یا مادرش است: «چیزی که معمولاً شدیدترین تأثیر روانی را روی کودک دارد زندگیای است که پدر و مادر نزیستهاند (و همچنین آباء و اجداد فرد، چراکه ما در اینجا با یک پدیدۀ روانی بسیار قدیمی «گناه آغازین» روبرو هستیم).» منظور یونگ این است که در جایی که رشد پدر یا مادر متوقف شده و ترس بر او مستولی گشته است، او قادر نخواهد بود که ریسک کند؛ در این صورت، آن مدل و محدودیت و انکار روح توسط کودک درونی خواهد شد.
بهرام
حجم
۵۳۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۴۶ صفحه
حجم
۵۳۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۴۶ صفحه
قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
۶۰,۰۰۰۴۰%
تومان