بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب من زنده‌ام | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب من زنده‌ام

بریده‌هایی از کتاب من زنده‌ام

نویسنده:معصومه آباد
انتشارات:انتشارات بروج
امتیاز:
۴.۷از ۸۲۶ رأی
۴٫۷
(۸۲۶)
به جواد گفتم: دست‌ مردها که باز است، چرا می‌خواهند دست‌های ما را ببندند؟ ترجمه کرد و افسر عراقی گفت: نسوان الایرانیات اخطر من الرجال الایرانیین (زن‌های ایرانی از مردهای ایرانی خطرناک‌ترند) .
Zeinab
حالا چطور فرزندان ما باید باور کنند کشورهایی که اسلحه در اختیار صدام می‌گذاشتند، تغییر روش داده‌اند و دوستدار صلح و مدافع حقوق بشر شده‌اند؟
Zeinab
خدایا، بارالها نکند وارثان خون شهیدان در راهشان گام نزنند خطابم بیشتر با دولت مردان ماست که نکند شیطان‌های کوچک با خون این فرزندان عزیز خان شوند و نکند زمین خونرنگ به تسخیر هواداران نیرنگ در آید و شهادت این عزیزان پایگاه دنائت آنها شود و درخت فداکاریشان را صاحبان ریاکاری بهره جویند و بالاخره ثمره جنگ یارانمان به چنگ فرنگی مسلکان افتد و خونین کفنان در غربت بمیرند تا خوش باوران غرب کام گیرند
کتابخوان
اما دخترم! درد عصاره‌ی رشد و تعالی آدمی است. ارزش هر انسانی به میزان رنجی است که از این دنیا می‌برد. «الدنیا سجن المومن» .
sise1374
ما خواهرها من مأمور به پرسیدن یک سؤالم که باید جوابش را به برادرهایتان بدهم. ما برای حفظ ناموسمان اینجا هستیم، شکنجه می‌شویم و صبر می‌کنیم و از خدا پاداش می‌گیریم. اگر طی این دو سال به شما تعرضی شده ما باید تکلیف جنگ و عراقی‌ها را همین جا روشن کنیم. خونی که برای حفظ عصمت و حیا نریزد با دوا سرخ هیچ فرقی ندارد. گفتیم: خدا را شکر، تا این لحظه در امان خدا بوده‌ایم.
محمد
توی این باغ‌ها درختی پرگل به نام خرزهره بود با گل‌هایی بی‌اندازه تلخ. مادرم می‌گفت: گول قشنگی کسی یا چیزی را نخورید. بعضی‌ها مثل گل خرزهره قشنگ هستند اما با ده من عسل هم نمی‌شود آنها را بخوری.
سپهر
این قصه خیال‌بافی نیست. یک قصه‌ی واقعی است.
habib
اما من چگونه می‌توانم از روزهایی بگذرم که هر لحظه‌اش یک مرگ بود و هر شب بر جنازه‌ی خودم شیون می‌کردم و صبح می‌دیدم زنده‌ام و دوباره باید خود را آماده مرگ کنم.
sanaz
جمله‌ای که به سختی ادا کرد این بود: به دخترم سمیه بگویید پدرت با چشمان باز شهید شد و به آرزویش رسید.
|قافیه باران|
آنقدر کلافه شده بودیم که مریم بعد از نمازهای یومیه این دعا را هم به ادعیه اضافه کرده بود: خدایا به جون لشگر بعث شپش بنداز که دستاشون فقط گیر خاروندن باشه! حلیمه هم می‌گفت: هر شپشی که کشتیم و صدا داد، همه با هم بگیم لعنت بر صدام.
حــق پرســت
تا حدودی فارسی می‌دانست. به زبان فارسی نیم بند و مخلوطی از عربی گفت: - اینجا ایرانی زیاد است. دوست دارید اینجا زندگی کنید. - در ایران هم عرب زیاد است، اما هر‌کس دوست دارد در کشور خودش زندگی کند.
حــق پرســت
در قاموس ظالمان ظلم‌بارترین واژه «اسارت» است.
دختر دریا
احساس می‌کردم این دانه‌های سفید که نرم‌نرمک می‌ریزند، خنده‌ی خداست که بر سرشان می‌ریزد. تا آن زمان هنوز برف ندیده بودم. با خودم گفتم خدا هم خوشحال است و از خنده‌های من خنده‌اش گرفته و با این دانه‌های سفید به استقبال ما آمده است.
یلدا
خواهر من نظامی‌ هستم. در دوران اسارت و زندان‌های مختلف خیلی شکنجه شدم، اما هیچ‌وقت عراقی‌ها نتوانستند اشک مرا ببینند. فقط یک بار، روزی که شما موش را‌ کشتید و بیرون انداختید رئیس زندان بعد از یکسال دوباره مرا برای بازجویی احضار کرد همه‌ی سوالات از باب ‌شماها بود. ‌پرسید: چرا این‌دخترها خصوصیات زنانه ندارند، چرا موش‌ گرفته‌اند و به یقه‌ی سرنگهبان زندان انداخته‌اند و او را مسخره‌ی بقیه‌ی زندانی‌ها‌ کرده‌اند. چرا کارهای ممنوعه انجام می‌دهند و از چیزی نمی‌ترسند و آخرش پرسید همه‌ی زنهای شما این‌گونه‌اند؟ هق‌هق زدم زیر‌ گریه، قد کشیدم، احساس غرور کردم. گفتم: به خدا همه‌ی زنهای ما، همه‌ی دخترهای ما این‌طوری هستند. ما زنده نباشیم‌ که ببینیم زن و دخترهای ما اینجا از خود ضعف نشان بدهند...
سقا
چقدر خوب است که جز این دنیا، دنیای دیگری هم هست. چقدر خوب است که ستمگران را به جهنم می‌بری و آنان را می‌سوزانی و چقدر خوب است که یقین داریم وعده‌ی تو حق است.
هانیه سادات
بی‌بی همیشه می‌گفت: اگه یه روز بیدار شدی و دیدی هیچ جات درد نمی‌کنه، بدون که مُردی. درد مال آدم زنده‌س. آدم با درد به دنیا می‌آد.
حــق پرســت
من زنده‌ام که فراموش نکنیم جنگ تحمیلی هشت‌ساله‌، جنگ دنیا با ایران بود و دفاع ما یک دفاع یک‌تنه بود. میگ‌ و میراژهایی که بمب بر سر ما می‌ریختند هدیه‌ی شوروی و فرانسه بودند و مواد اولیه‌ی بمب‌های شیمیایی گاز خردل و سیانور، تحفه‌ی آلمان به رژیم بعث عراق بود. هواپیماهای خبرچین آواکس و ناوهایی که نفت‌کش‌های عربستان و کویت را اسکورت می‌کردند، همه چشم‌روشنی آمریکا به صدام بود. آنها با ناوچه‌هایی که به رژیم بعثی عراق پیشکش می‌کردند با هواپیماهای سوپراتاندار به سکوهای نفتی ما حمله‌ور می‌شدند. ناجوانمردانه‌تر اینکه این جنگ، فقط جنگ سرباز و ارتش نبود بلکه آنها دامنه‌ی جنگ را به تمام شهرها و خیابان‌ها و مردم بی‌سلاح و بی‌دفاع کشانده بودند و با موشک‌های نه متری و دوازده متری، کوچه‌های دو متری را مورد اصابت قرار می‌دادند تا هیچ جان‌پناهی برای کودکان، مادران و غیرنظامیان باقی نگذارند. حالا چطور فرزندان ما باید باور کنند کشورهایی که اسلحه در اختیار صدام می‌گذاشتند، تغییر روش داده‌اند و دوستدار صلح و مدافع حقوق بشر شده‌اند؟
دختر دریا
آرزوها قشنگ نیستند، این فاصله‌ی رسیدن به آرزوهاست که قشنگ است.
ฅ^•ﻌ•^ฅ
تمام شهر را غیرت و جوانمردی پر کرده بود. مال من و مال تو معنی نداشت. جان من و جان تو مطرح نبود. هر که هر چه داشت در اختیار دیگران می‌گذاشت و مال، مالِ همه بود.
feri
«بهترین دعا عاقبت به خیری است» !
فاطمه

حجم

۳٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۵۵۲ صفحه

حجم

۳٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۵۵۲ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
۴۰,۰۰۰
۵۰%
تومان