بریدههایی از کتاب نقشه راه
نویسنده:کارول. اس. پیرسون
مترجم:مرتضی نظری
انتشارات:بنیاد فرهنگ زندگی دیجیتال
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۴از ۵۱ رأی
۳٫۴
(۵۱)
بدون درک درستی از «خویشتن» درحقیقت غیرممکن است که بتوانیم عشق زیادی را به دیگران ابراز کنیم یا عشق را ازسوی دیگران دریافت کنیم.
lady_lawyer
به ما یاد داده شده است که ما نیاز داریم خود را با انگارههای ذهنی معینی درباره رفتار زنانه و مردانه سازش دهیم تا کسی ما را دوست داشته باشد یا جذاب بهنظر برسیم. بااین حال، مادامی که بهجای اینکه سفر قهرمانیمان را آغاز کنیم نقش بازی میکنیم، هرگز احساس نمیکنیم که بهخاطر خودمان دوستمان دارند و بدین ترتیب هرگز قدرت ارتباط صمیمی حقیقی را تجربه نمیکنیم.
lady_lawyer
نفس از روی استیصال به دنبال «ایمنی» است، اما روح میخواهد که ما «زندگی» را تجربه کنیم. حقیقت این است که ما نمیتوانیم بدون ریسک کردن زندگی واقعی داشته باشیم. ما نمیتوانیم بدون درد عمق را تجربه کنیم.
lady_lawyer
هر کسی هستید، تعجب نکنید وقتی دیگران عملا شما را از جدی گرفتن زندگی خودتان دلسرد میکنند. درواقع، افراد ممکن است بهخاطر اینکه خودتان را یک قهرمان میدانید شما را مسخره کرده یا تحقیر کنند. آنهایی که در ترس و بزدلی پنهان شدهاند، به دنبال یک همراه هستند! علاوه بر این، شما ممکن است موانعی درون خودتان داشته باشید و نتوانید تصور کنید که قادرید باعث تفاوت شوید. شما ممکن است فکر کنید که به اندازه جنسیت دیگر یا به اندازه نژاد دیگر یا سایر افراد با زمینههای خانوادگی دیگر یا سطح درآمد یا سطح موفقیتهای دیگر به حساب نمیآیید. شاید شما خودتان را به اندازه کافی باهوش، بااستعداد، قوی یا دارای برتریهایی نمیدانید تا برای جهان اهمیت داشته باشید. اگر چنین است، این ریسک وجود دارد که شما قدرتتان را به دیگران میدهید و اجازه میدهید دیگران زندگی شما را اداره کنند، درحالی که خودتان به درون پسزمینه غرق میشوید.
lady_lawyer
چنانچه خطر نکنیم و اگر صرفآ نقشهای اجتماعی تجویز شدهمان را بازی کنیم، بهجای اینکه سفر خودمان را آغاز کنیم، ممکن است احساس رخوت و سستی کرده و نوعی بیگانگی، پوچی و تهی بودن را از درون تجربه کنیم. افرادی که از کشتن اژدها دلسرد میشوند، این نیاز را درونی کرده و با اعلان جنگ علیه چربیهایشان، خودخواهیهایشان، احساساتی بودنشان، یا سایر ویژگیهایی که فکر میکنند خوشایند نیستند، درواقع خودشان را میکشند یا آنها ممکن است احساساتشان را سرکوب کنند تا اینکه تبدیل به ماشینهای دستاوردساز شوند.
lady_lawyer
همه ما مهم هستیم. هریک از ما سهمی اساسی دارد که باید ایفا کند، و ما میتوانیم صرفآ از طریق ریسک کردن و «بودن بهعنوان خود منحصر به فردمان» این سهم را ایفا کنیم.
lady_lawyer
وقتی بدانیم که میتوانیم به تنهایی دوام بیاوریم درحالی که کار حقیقیمان را انجام میدهیم، میتوانیم مستقل از دیگران و سازمانها عمل کنیم بدون اینکه مجبور باشیم در مورد بخشی ضروری از وجودمان و آنچه که هستیم کوتاه بیاییم.
بیتوجه به اینکه چقدر افراد دوست دارند به آنها عشق ورزیده شود یا موردتقدیر قرار گیرند و بخشی از سیستم باشند، مادامی که به خودشان متعهد نشوند احساس تنهایی خواهند کرد، تعهدی که آنقدر عظیم است که اگر ضروری باشد آنها دست از اجتماع و عشق برمیدارند تا کاملا کسی بشوند که هستند.
Paeez Dokhtar
بااین حال، انجام انتخابی قطعی برای خودمان و یکپارچگی وجودمان (حتی اگر این به معنای تنها ماندن و دوست نداشته شدن باشد) لازمه قهرمانی و در نهایت لازمه این است که قادر باشیم به دیگران عشق بورزیم درحالی که مستقل میمانیم. این مورد برای ایجاد حدومرز مناسب لازم است تا اینکه بتوانیم بین خودمان و دیگران تفاوت را ببینیم، تا اینکه مجبور نباشیم آنها را هدف قرار دهیم تا خودمان و چیزی که میخواهیم را بشناسیم. فقط دراین صورت این امکان وجود دارد که هم با دیگران همدلی کنیم و هم آنها را به رسمیت بشناسیم، و بااین حال کاری را که برای خودمان لازم است انجام دهیم.
حدومرزها برای پیدا کردن کار دلیمان نیز ضروری است. بخشی از انسان بودن این است که یک خالق یا آفریننده باشیم و چیزی را که قبلا در اینجا نبوده است ایجاد کنیم
Paeez Dokhtar
افرادی که از کشتن اژدها دلسرد میشوند، این نیاز را درونی کرده و با اعلان جنگ علیه چربیهایشان، خودخواهیهایشان، احساساتی بودنشان، یا سایر ویژگیهایی که فکر میکنند خوشایند نیستند، درواقع خودشان را میکشند یا آنها ممکن است احساساتشان را سرکوب کنند تا اینکه تبدیل به ماشینهای دستاوردساز شوند.
کاربر ۳۱۰۷۴۶۶
اگر من به زبان انسانها یا فرشتهها صحبت کنم، اما عاشق نباشم، یک جمعیت پر سروصدا یا یک سنج پر سروصدا خواهم بود و اگر قدرت غیبگویی داشته باشم و تمام معماها را بفهمم و تمام دانشها را داشته باشم و اگر همه ایمان را داشته باشم تا بتوانم کوهها را جابهجا کنم، اما عاشق نباشم، هیچ چیز نیستم. اگر من همه آنچه که دارم را به دیگران ببخشم و اگر بدنم را بسوزانند، اما عشق نداشته باشم، هیچ چیزی ندارم. بنابراین ایمان، امید و عشق هر سه مهماند، اما میان این سه مهمترین چیز «عشق» است
کاربر ۱۱۸۹۶۲۱
این باور که ما مجبوریم درباره بخشهای حیاتی خودمان کوتاه بیاییم تا هماهنگ با دیگران شویم، هم نیاز ما به عشق و به همان اندازه نیازمان به کشف کسی را که هستیم ملموس و مرئی میکند. تنش بین این دو میل که بهطرزی باور نکردنی شدید و به ظاهر مخالف یکدیگرند ابتدا باعث میشود ما برخی از بخشهای مهم وجودمان را رها کنیم تا با دیگران هماهنگ باشیم و بدین ترتیب یاد بگیریم چقدر عشق و حس تعلق برای ما اهمیت دارد و درنهایت به شیوهای افراطی، خودمان و سفر قهرمانیمان را بهعنوان چیزی مهمتر از توجه کردن دیگران یا حتی زنده ماندنمان انتخاب کنیم.
کاربر ۱۱۸۹۶۲۱
در جایی که زنان به دنبال فرصتهای گسترده بودند، بسیاری از مردان برای اولین بار متوجه شدند که قدرت ضرورتآ آزادی نمیآورد. درواقع، هر بار که ما علاقمند میشویم که نقش بالاتری را بازی کنیم، پیشاپیش درون یک زندان حبس شدهایم، همانگونه که بسیاری از مردهایی که به آنها یاد داده شده است که فقط افراد کمرو و ترسو گریه میکنند، این را میدانند. هیچ چیز به اندازه اینکه قادر نباشیم دردمان را با دیگری در میان بگذاریم، باعث احساس تنهایی نمیشود.
کاربر ۱۱۸۹۶۲۱
میترسم.
این چیز تنهایی است،
چیزی که روح را میسازد.
و من باید دالانها و راهروهای آن را خوب بگردم.
یا آن را روشن کنم،
یا کلا آن را مهروموم کنم.
ــ امیلی دیکینسون
کاربر ۱۱۸۹۶۲۱
ما همگی تحت تأثیر الگوهای انکارکننده زندگی و همچنین الگوهای تأییدکننده زندگی در فرهنگمان هستیم. کار قهرمانانه این است که بهجای اینکه مسیر راحتتر را طی کرده و رفتار خود را با مقصر دانستن عوامل مؤثر گذشته بر اعمال فعلیمان توجیه کنیم، امکانی را ایجاد نموده تا الگوهای مخرب زندگی با ما متوقف شوند.
کاربر ۱۱۸۹۶۲۱
ما نمیتوانیم برای دیگران کاری بهتر از این انجام دهیم که الگویی از زندگی صادقانه و دارای اصالت به آنها ارائه دهیم.
کاربر ۱۱۸۹۶۲۱
کارِ قهرمان همیشه این است که حیات جدیدی را برای فرهنگ بیمار به ارمغان آورد. در قدیم، جوامع توسط پادشاهان یا ملکهها اداره میشدند. بیشتر افراد قدرت و کنترل کمی روی زندگیشان داشتند. بااین حال، امروزه ما از دستاوردهای دموکراسی بهرهمند هستیم، ولی زندگی کردن در جامعه بدون طبقه و برابرنگر مسئولیتهایی را با خود به همراه دارد. بهجای اینکه صرفآ افراد استثنایی سفر کنند، همه ما نیاز داریم سفر قهرمانی را آغاز کنیم. قهرمانی امروزه مستلزم این است که همه ما گنجینه خود واقعیمان را پیدا کنیم و این گنجینه را با جامعه بهطور کل تقسیم کنیم؛
کاربر ۱۱۸۹۶۲۱
وقتی کهنالگوی یتیم در زندگی ما فعال است ما از روی بیچارگی و استیصال معلمانی را میخواهیم که تمام پاسخها را دارند؛ بهعنوان بیمار، دکتر یا روان درمانگرانی را میخواهیم که عاقلترین و دانشمندترین هستند وحال ما را کلا بهتر میکنند؛ بهعنوان یک عاشق، ما همسر ایدهآل و رابطهای را میخواهیم که ما را خوشبخت کند بدون اینکه مجبور باشیم روی آن کار کنیم. در خداشناسی، ما میخواهیم باور کنیم که اگر خوب باشیم، خدا مراقب ما خواهد بود؛ اگر به اندازه کافی مدیتیشن انجام دهیم به آرامش خواهیم رسید و اگر از قوانین تبعیت کنیم، ایمن خواهیم بود. در سیاست، ما به امید یک رهبر بزرگ هستیم، یک نهضت تحولبرانگیز، یک حزب سیاسی پویا که بهطور کلی مشکلات مملکت را حل کند.
Arash
هر چه کهنالگوهای بیشتری در زندگی شما فعال شود، قادر خواهید بود حقایق بیشتری را درک کنید.
Arash
حجم
۳۶۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۰۰ صفحه
حجم
۳۶۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۰۰ صفحه
قیمت:
۹۱,۰۰۰
۵۴,۶۰۰۴۰%
تومان