بریدههایی از کتاب در باب عمر فانی
۳٫۷
(۱۶)
غفلت هر روزی که از راه میرسد را میرباید و حال مان را با وعده آینده انکار میکند. بزرگترین مانع برای زندگی انتظار است، همانی که به فردا چنگ میزند و امروز را از دست میدهد. شما برای آنچه که در اختیار بخت و اقبال است برنامه ریزی میکنید اما آنچه که در دستان خود دارید را رها میکنید. به چه مینگرید؟ برای کدامین هدف تلاش میکنید؟ تمام آینده در تردید به سر میبرد، زندگی بیدرنگ است. به فریاد بزرگترین شاعرمان گوش بسپارید که با الهامی یزدانی اشعاری سودمند را سروده است:
فاخرترین روز برای انسان فانی ضعیف النفس اکنون است،
که همیشه آماده گریختن است.
nh74
. هیچ کس نمیتواند سالهای رفته را بازگرداند؛ هیچ کس نمیتواند شما را به خویشتنتان بازگرداند. زندگی مسیرآغاز شده را طی میکند و هیچ گاه نه در این مسیر توقفی میکند ونه از آن باز میگردد. علت اینکه هیچ حادثهای چابک بودن عمر را به شما یادآوری نمیکند، این است که او بسیار آرام میخرامد. عمر به دستور پادشاه یا خواست مردم طولانی نمیشود. زمانی که از اولین روز آغاز میگردد، با سرعت میتازد و نه در جائی متوقف میشود و نه از مسیر رفته باز میگردد. نتیجه چه خواهد بود؟ هنگامی که عمر با شتاب میگذرد شما سرگرم و پرمشغله هستید. در این اثناء مرگ فرا میرسد و شما انتخاب دیگری ندارید مگر اینکه خود را ناگزیر در اختیار وی قرار دهید.
nh74
. آنهایی که با ارزشترین متاع زندگانی را سرسری گرفتهاند، فریب خوردهاند زیرا آن متاع امری ناملموس است و قابلیت این را ندارد که مورد معاینه قرار گیرد و به همین دلیل بسیار ارزان محسوب میشود در واقع، میتوان گفت کاملا بیارزش محسوب میشود. مردم در قبال زحمتی که متقبل شدهاند یا حمایتشان یا خدمتشان برای دیگری از دریافت حقوق و پاداش بسیار خوشحال میشوند، اما هیچ کس در برابر ارزش زمان، کار نمیکند و چنان آن را مسرفانه به کار میبرند که گویی بیارزش است. اما اگر مرگ همان مردم را تهدید نماید، خواهی دید که به پزشکان خود برای دمی بیشتر لابه میکنند و اگر در معرض مجازات مرگ باشند ایشان را خواهی دید که حاضرند تمام اموال خود را بدهند تا زنده بمانند. این مردم در احساساتشان بسیار متناقض هستند. اما اگر هریک از ما بتواند ایام باقی مانده عمرش را محاسبه نماید، چنان که ایام سپری شده را میتوان محاسبه نمود، چقدر افرادی که تنها چند سالی در پیش روی خود میبینند متنبه خواهند شد و چقدر با دقت از آنها بهره خواهند برد! از آن جا که برنامه ریزی برای یک دوره زمانی، هرچند کوتاه و مطمئن، بسیار حیاتی است لذا ما باید در نگاهداری آنچه در نقطه نامعلومی به ناگاه پایان خواهد پذیرفت دقت بیشتری به عمل بیاوریم
nh74
مردی که به مقام برجستهای دست یافته شوق بسیاری دارد که آن را به کناری بگذارد و مرتب تکرار میکند"آیا این سال پایان نمیپذیرد؟ " فرد دیگری در این اندیشه است که چه منفعت بزرگی خواهد بود اگر بتواند سود این رقابت را از آن خود کند و هنگامی که به آن میرسد، میگوید"چه زمانی از دست آن رها خواهم شد؟ "موکلین از هرسویی اطرافش را فراگرفتهاند و جمعیت انبوه او را فریاد میزنند، اما او میگوید"چه زمان تعطیلات از راه خواهد رسید؟ "هرکس زندگانی خود را به جلو هل میدهد و در اشتیاق رسیدن به آینده و خستگی حال دچار محنت میشود. اما فردی که تمام زمان خویش را برای نیازهای خویشتن گذرانده است، کسی که روزهای خود را چنان برنامه ریزی کرده که گویا آخرین روز زندگانی وی است، دیگر بیمی از رسیدن فردا ندارد.
nh74
زندگی کم اهمیتترین کار مردان پرمشغله و در عین حال سختترین چیزی است که میتوانند بیاموزند. آموزگاران بسیاری برای آموزش سایر هنرها در همه جا یافت میشوند و به راستی، برخی از این هنرها چنان پسران مان را به خود مشغول ساخته که ایشان حتی میتوانند آنها را آموزش دهند. اما آموختن اینکه چطور باید زندگی کرد به قدر یک زندگی کامل وقت میگیرد. شاید تعجب کنید اگر بدانید که حتی یک زندگی کامل، زمان میبرد تا بیاموزیم چطور بمیریم. برخی از مردان والا تمام امورات خود را به کناری نهاده، ثروت و تجارت و لذت را تقبیح نموده و تا انتهای حیات خویش کسب معرفت چگونه زیستن را سرلوحه خویش قرار دادهاند. با این وجود اکثر این افراد با اعتراف به اینکه چیزی نمیدانند مرگ را در آغوش کشیدهاند. باور کنید، آن کس که اجازه ندهد زمانش بیهوده بگذرد، مردی بزرگ و موجودی برتر از خطای انسانی است، چنین کسی در حقیقت طولانیترین عمر را تجربه مینماید زیرا هر زمانی که در دسترس باشد را به خود اختصاص داده است. از هیچ جزء آن مغفول نمانده، هیچ بخشی از آن در کنترل فرد دیگری نیست و وی چنان در محافظت از زمان خویش مقتصد است که هیچ چیز با ارزشی که بتوان زمان را با آن مبادله کرد، نمییابد. به همین دلیل از زمان کافی برخوردار است؛ اما کسانی که عامه مردم بر زندگانیشان تاخت و تاز میکنند ناگزیر زمان اندکی دارند.
nh74
کسانی که در شهوت شکم و زیر شکم افراط میکنند افرادی هستند که لکه ننگ رسوائی را بر پیشانی دارند. بنگرید چگونه این افراد تمام زمان خویش را بیهوده میگذرانند- چه مدتی را به حساب و کتاب اختصاص میدهند، چه زمانی صرف میکنند که دامهایی برای دیگران نهند یا خود را از گرفتار شدن در آنها برهانند، چه مدتی را صرف به محکمه کشاندن دیگران و یا پاسخگوئی به محکومیت خویش، در ارائه ضمانت یا دریافت آن سپری میکنند، چه اوقاتی را در ضیافتها (که اکنون جزو تجارت رسمی محسوب میشود) از دست میدهند. آنگاه خواهید دید که چطور فعالیتهای ایشان، خوب یا بد، وقتی برای نفس کشیدن برایشان باقی نمیگذارد.
nh74
نام بردن از اشخاصی که در نظر دیگران سعادتمندترین انسانها بودهاند، اما خودشان، به شهادت گواهان امین، از اعمالی که در طول حیاتشان انجام داده بودند متنفر بودهاند، خسته کننده خواهد بود. با این وجود نه آنها و نه کسان دیگری که شکایاتی از این دست دارند خود را تغییر ندادند، زیرا پس از بیان عباراتی از این قبیل احساساتشان به حالت عادی باز میگشت.
مطمئنا زندگانی شما، حتی اگر بیش از هزار سال به طول انجامد، سرانجام به اندازه کف دستی محدود خواهدشد. گناهان تمام زمان عمر را خواهند بلعید. زمان واقعی که شما در اختیار دارید- چه علتی میتواند آن را به تاخیر بیندازد چرا که ذاتا سریع میگذرد- ناگزیر به سرعت از شما میگریزد زیرا شما آن را به چنگ نمیآورید و نمیتوانید به عقب بازگردانید، بلکه اجازه میدهید که به آسانی از شما دور شود گویا چیز بیهودهای است و یا جایگزینی برای آن در اختیار دارید.
nh74
چنان زندگی میکنید که گویا مقدر شده تا ابد زنده بمانید؛ سستیتان هیچ گاه برای نفستان جلوه گر نمیشود؛ توجه نمیکنید که تا کنون چه میزان زمان سپری شده، بلکه چنان در آن اسراف میورزید که گویا انبانی مملو و چشمهای همیشه جاری در اختیار دارید - درحالی که احتمال دارد روزهایی که به شخص یا چیز دیگری اختصاص میدهید آخرین روز شما باشند. در آنچه میترسید چون موجودات فانی و در آنچه تمایل دارید چون موجودات باقی عمل میکنید. می شنویم که انسانهای بسیاری میگویند"هنگامی که به پنجاه سالگی برسم به آسودگی دست خواهم یافت؛ زمانی که به شصت سالگی برسم دست از فعالیتهای اجتماعی خواهم شست. "و چه تضمینی وجود دارد که شما به چنان عمر درازی دست یازید؟ چه کسی اذن آن را داده که شما تا آن جا که تمایل دارید[ عمرتان را ]تنظیم کنید؟ آیا شرم نمیکنید که تنها باقی مانده زندگانیتان را برای خویشتن خود نگاه میدارید و تنها زمانی را به تعقل و تعمق اختصاص میدهید که از کار فارغ میشوید؟ چقدر دیر است که زندگانی واقعی خویش را هنگامی آغاز کنید که به پایان رسیده است! چقدر غفلت از مرگ مان و به تاخیر انداختن برنامههای معقول برای سنین پنجاه و شصت ابلهانه است، فرض آغاز زندگی از نقطهای که اندک کسانی به آن دست یافتهاند!
nh74
به خاطر بیاور زمانی که هدف استواری داشتهای؛ چند روز را برای تدبر در آن گذراندهای؛ ایامی که در اختیار خویشتن بودهای؛ زمانی که چهرهات سیمای واقعی خود را در بر کرده؛ مدتی که ذهنت مختل نشده؛ به چه هدفی در چنان حیات طولانیای دست یافتهای؛ چه میزان از زندگانیات به تاراج رفته است در حینی که از این زیان غافل بودهای؛ چه میزان را در اندوه بیهوده، لذت احمقانه، میل حریصانه و اغواهای جامعه گذراندهای؛ چه اندک از خویشتن برایت باقی مانده است. آن گاه درخواهی یافت که پیش از موعد در حال مرگ هستی. "
nh74
آدمیان هیچ گاه به دیگری اجازه نمیدهند که اموالشان را به تصرف در آورند و اگر کوچکترین معارضی در این خصوص مشاهده نمایند با سلاح و بیسلاح به فرد متخاصم حمله ور خواهندشد؛ اما به دیگران اجازه میدهند که به حیات ایشان تجاوز کند- زیرا آنها گاه خود دیگرانی را دعوت میکنند تا زندگانیشان را از آنها دریغ دارد. هیچ کس را نخواهید یافت که تمایل داشته باشد اموال خود را تقسیم نماید؛ اما چه تعداد از ما زندگی مان را تقسیم میکنیم! مردم در حفاظت از اموال شخصیشان مقتصد هستند، اما به محض اینکه نوبت به زمان میرسد - امری که میبایست بیشترین سختگیری را در خصوص آن داشته باشند- سهل انگارانه عمل مینمایند
nh74
"ما در قِسم اندکی از حیات، زندگی میکنیم. " در واقع، باقی ایام زندگی نیست، بلکه صرفا ساعاتی است. فساد از همه سوی انسانها را در برگرفته و بر آنها هجوم میآورد و به ایشان اجازه نمیدهد که باردیگر برخیزند و دیدگان خود را برای تشخیص حقیقت بگشایند، بلکه آنها را در امیالشان غوطه ور ساخته است. هیچ گاه نمیتوانند خویشتن حقیقی خود را بازیابند. اگر به صورت اتفاقی به آسایش خاطری دست یازند، چونان جسم متورمی شناور بر روی دریااند که حتی با آرام گرفتن باد نیز آنان همچنان متلاطم باقی میمانند و هیچ گاه از امیالشان آسوده نخواهندشد. آیا گمان میکنی که من تنها از آنانی که شرارتشان آشکار شده سخن میرانم؟ در مردم توانگری بنگر که دارائی بسیار گرد آوردهاند: آنها با دارایی خود به صلیب آویخته شدهاند.
ثروت ایشان چه بار سنگینی است! چه تعداد رگهایی که با فصاحت ایشان بریده شده و چه نزاعهای هرروزه ایی که برای نشان دادن استعداد ایشان در میگیرد! چقدر دربند این لذت دائمشان هستند! چه تعداد افرادی که به واسطه تعدد مراجعه کنندگان پیرامون ایشان آزادی خود را از دست دادهاند! در یک کلمه، از تمام ایشان از پستترین تا والاترینشان بگریز.
nh74
حجم
۱۲۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۱۲۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان