بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب در باب عمر فانی | صفحه ۱۱ | طاقچه
کتاب در باب عمر فانی اثر لوسییوس آنییوس سنکا

بریده‌هایی از کتاب در باب عمر فانی

۳٫۷
(۱۶)
‌باید به پیاده روی در طبیعت برویم، ‌تا روح با دیدن آسمان پاکیزه و تنفس هوای تازه قوت ‌و روحیه‌ای ‌دوباره بگیرد. ‌ ‌گاهی نیروی تازه خود را از سفر با کجاوه و تغییر منظره کسب می‌کند، ‌یا از درآمیختن در اجتماع و شرکت در ضیافت. ‌به هرحال ما نباید زیاد ‌خویش را چنین چیزهایی مشغول کنیم زیرا عادت بدی پیدا می‌کند؛ درعین ‌حال گهگاه می‌بایست با لذتی نامحدود تحریک شود و ریاضت ومشقت به کناری نهاده شود. ‌
مریم کوهی
‌برای اینکه ‌بتوانیم به مردمی که برخلاف خودمان در وضعیتی آشفته، ‌دچار بلایی هستندکه باز بر ایشان هجوم آورده و ضعف‌های ‌درونی که کاملا شفا نیافته‌اند، ‌کمک نماییم. ‌هرچند دو چیز می‌بایست ممزوج شده و تغییر یابد، ‌تنهایی و پیوستن به جمع: یکی ممکن است ما را شیفته مردم کند و دیگری شیفته خودمان و ‌هر کدام می‌تواند درمانی برای دیگری باشد؛ خلوت می‌تواند بی‌میلی مان نسبت به مردم را درمان کند و جمع می‌تواند کسالت تنهایی ‌را از بین ببرد
مریم کوهی
"آنچه ‌برای یک نفر واقع می‌شود می‌تواند برای همه واقع شود. ‌"اگر بگذارید این جمله در جان‌تان ‌جایگزین شود و ‌ به تمام مرض‌های ‌سایرین توجه کنید (که هرروزه نمونه‌های ‌بسیاری را می‌توان مشاهده کرد) و بدانید که می‌توانند به شما نیز سرایت کنند، ‌در این صورت پیش از آن که موردتهاجم قرار گیری، ‌مسلح خواهی شد. ‌
مریم کوهی
حتی در مطالعات مان که بهترین محل هزینه است، ‌توجیه آن منوط به اعتدال آن است. ‌فایده داشتن کتب بسیار و کتابخانه‌های ‌عظیمی هنگامی که مالکش حتی در سراسر عمر نمی‌تواند نام مولفین آن‌ها ‌را بخواند؟ توده کتاب‌ها ‌بدون تعلیم برای دانش آموز بار سنگینی است و بهتر است خود را وقف معدود مصنفینی نمایی تا اینکه ‌در پی بسیاری بروی. ‌
مریم کوهی
فقیر و غنی به یک اندازه از آشفتگی رنج می‌برند: ‌زیرا هر دو گروه به ثروت‌شان ‌چنگ می‌زنند واگراز دست‌شان ‌برود باعث عذاب‌شان ‌می‌شود. ‌ اما همان طور که گفتم، ‌تحمل ناداری آسان‌تر ‌از از دست دادن دارایی است، ‌بنابراین توجه می‌کنی که آن افرادی که بیشتر شاد هستند هیچ گاه تقدیر به ایشان چیزی بیش از آنچه ‌که به افراد غمگین عطا کرده، ‌ نبخشیده است. ‌ ‌چنان که آن حکیم بزرگ دیوگنس این را درک کرد و چنان برای خویش مقرر کرد که ‌هیچ گاه چیزی از آن[ تقدیر ]مطالبه نکند. ‌ ‌می توان این حالت را فقر، ‌محرومیت، ‌نیاز لقب داد و این رهایی از دلواپسی و شرمندگی را هر آنچه ‌دوست داریم بنامیم؛ ‌اگر اشتباه نکنم این حالتی شاهانه در میان ‌تمام خست‌ها، ‌تقلب‌ها، ‌دزدی‌ها، ‌آدم‌ربایی‌هاست که در آن هیچ کس آسیبی نمی‌بیند. ‌
مریم کوهی
‌معاشرت طولانی مدت با اهریمن، ‌ محبت او را در انسان پایدار می‌کند ‌همان گونه که همصحبتی با نیکی علاقه به نیکی را. ‌
مریم کوهی
حیات به سه دوره تقسیم شده است، ‌گذشته، ‌حال و آینده. ‌ ‌از میان این‌ها، ‌حال کوتاه است، ‌آینده مورد ‌تردید است و گذشته حتمی. ‌به همین دلیل نیز بخت و طالع گذشته نیز همراه با آن سپری شده و دیگر نمی‌تواند بر کسی فرود آید و در اختیار وی قرار گیرد. ‌
مریم کوهی
به فریاد بزرگترین شاعرمان گوش بسپارید که با الهامی یزدانی اشعاری سودمند را سروده است: فاخرترین روز برای انسان فانی ضعیف النفس اکنون است، ‌ که همیشه آماده گریختن است. ‌ منظور وی این است که"چرا درنگ می‌کنی؟ ‌چرا اوقاتت را بیهوده می‌گذرانی؟ اگر نتوانی آن را دریابی، ‌از دستت گریخته است. ‌"و حتی اگر آن را به چنگ آورید، ‌بازهم خواهد ‌گریخت. ‌ ‌بنابراین باید سرعت استفاده از زمان را با چابکی گذر آن مقایسه نمایید و با شتاب بسیار از تندآبی بنوشید که همیشه جاری نیست. ‌همین طور شاعر در ملامت این تاخیر همیشگی به زیبایی نه از "فاخرترین عمر" بلکه از"فاخرترین روز"سخن به میان آورده است. ‌اگر آزمندید، ‌پس چرا (در حالی که زمان با سرعت بسیاری به پرواز در می‌آید) چنان نسبت به گذر روزها و ماه‌های ‌پیش رویتان بی‌توجه و تنبل هستید؟ شاعر درباره روز با شما سخن می‌گوید‌- ‌و روزهای بسیاری که می‌گریزند.
مریم کوهی
علت اینکه ‌هیچ حادثه‌ای ‌چابک بودن عمر را به شما یادآوری نمی‌کند، ‌این است که او بسیار آرام می‌خرامد. ‌عمر به دستور پادشاه یا خواست مردم طولانی نمی‌شود. ‌ زمانی که از اولین روز آغاز می‌گردد، ‌با سرعت می‌تازد و نه در جائی متوقف می‌شود و نه از مسیر رفته باز می‌گردد. ‌نتیجه چه خواهد بود؟ ‌هنگامی که عمر با شتاب می‌گذرد شما سرگرم و پرمشغله هستید. ‌در این اثناء مرگ فرا می‌رسد و شما انتخاب دیگری ندارید مگر اینکه ‌خود را ناگزیر در اختیار وی قرار دهید. ‌
مریم کوهی
مردم ‌در قبال زحمتی که متقبل شده‌اند ‌یا حمایت‌شان ‌یا خدمت‌شان ‌برای دیگری از دریافت حقوق و پاداش بسیار خوشحال می‌شوند، ‌اما هیچ کس در برابر ارزش زمان، ‌کار نمی‌کند و چنان آن را مسرفانه به کار می‌برند که گویی بی‌ارزش است. ‌ ‌اما اگر مرگ همان مردم را تهدید نماید، ‌خواهی دید که به پزشکان خود برای دمی بیشتر لابه می‌کنند و اگر در معرض مجازات مرگ باشند ایشان را خواهی دید که حاضرند تمام اموال خود را بدهند تا زنده بمانند. ‌این مردم در احساسات‌شان ‌بسیار متناقض هستند. ‌اما اگر ‌هریک از ما بتواند ایام باقی مانده عمرش را محاسبه نماید، ‌ چنان که ایام سپری شده را می‌توان محاسبه نمود، ‌چقدر افرادی که تنها چند سالی در پیش روی خود می‌بینند متنبه خواهند شد و چقدر با دقت از آن‌ها ‌بهره خواهند برد! از آن جا که برنامه ریزی برای یک دوره زمانی، ‌ هرچند کوتاه و مطمئن، ‌بسیار حیاتی است لذا ما باید در نگاهداری آن‌چه ‌در نقطه نامعلومی به ناگاه پایان خواهد پذیرفت دقت بیشتری به عمل بیاوریم. ‌
مریم کوهی
مردی که به مقام برجسته‌ای ‌دست یافته شوق بسیاری دارد که آن را به کناری بگذارد و مرتب تکرار می‌کند"آیا این سال پایان نمی‌پذیرد؟ " فرد دیگری در این اندیشه است که چه منفعت بزرگی خواهد بود اگر بتواند سود ‌این رقابت را از آن خود کند ‌و هنگامی که به آن می‌رسد، ‌می‌گوید"چه زمانی از دست آن رها خواهم شد؟ "موکلین از هرسویی اطرافش را فراگرفته‌اند ‌و جمعیت انبوه او را فریاد می‌زنند، ‌اما او می‌گوید"چه زمان تعطیلات از راه خواهد رسید؟ "هرکس زندگانی خود را به جلو هل می‌دهد و در اشتیاق رسیدن به آینده و خستگی حال دچار محنت می‌شود. ‌ ‌اما فردی که تمام زمان خویش را برای نیازهای خویشتن گذرانده است، ‌کسی که روزهای خود را چنان برنامه ریزی کرده که گویا آخرین روز زندگانی وی است، ‌دیگر بیمی از رسیدن فردا ندارد.
مریم کوهی
‌موکلین چند روز از عمرتان را به سرقت برده‌اند‌‌؟ یا آن کاندیداها؟ یا آن بانوی کهنسالی که در میان میراث مدفون شده‌اش ‌غرق شده؟ ‌یا آن مردی که تظاهر به بیماری می‌نماید تا طمع شکارچیان ارث را تهییج نماید؟ ‌یا دوست نافذ و قدرتمندی که افرادی چون شما را نه برای دوستی بلکه برای نمایش نگاه داشته است؟ به شما می‌گویم که با عجله ایشان را ترک کن و در روزهای عمرت بنگر، ‌خواهی دید که ‌اندک روزهایی برایت باقی مانده است.
مریم کوهی
‌باور کنید، ‌آن کس که اجازه ندهد زمانش بیهوده بگذرد، مردی بزرگ و موجودی برتر از خطای انسانی است، ‌چنین کسی در حقیقت طولانی‌ترین ‌عمر را تجربه می‌نماید زیرا هر زمانی که در دسترس باشد را به خود اختصاص داده است. ‌ ‌از هیچ جزء آن مغفول نمانده، ‌هیچ بخشی از آن در کنترل فرد دیگری نیست و وی چنان در محافظت از زمان خویش مقتصد است که هیچ چیز با ارزشی که بتوان زمان را با آن مبادله کرد، ‌ نمی‌یابد. ‌ ‌به همین دلیل ‌از زمان کافی برخوردار است؛ ‌اما کسانی که عامه مردم بر زندگانی‌شان ‌تاخت و تاز می‌کنند ناگزیر زمان اندکی دارند. ‌
مریم کوهی
‌می شنویم که انسان‌های ‌بسیاری می‌گویند"هنگامی که به پنجاه سالگی برسم به آسودگی دست خواهم یافت؛ ‌زمانی که به شصت سالگی برسم دست از فعالیت‌های ‌اجتماعی خواهم شست. ‌"و چه تضمینی وجود دارد که شما به چنان عمر درازی دست یازید؟ ‌چه کسی اذن آن را داده که شما تا آن جا که تمایل دارید[ عمرتان را ]تنظیم کنید؟ ‌آیا شرم نمی‌کنید که تنها باقی مانده زندگانی‌تان ‌را برای خویشتن خود نگاه می‌دارید و تنها زمانی را به تعقل و تعمق اختصاص می‌دهید که از کار فارغ می‌شوید؟ ‌چقدر دیر است که زندگانی واقعی خویش را هنگامی آغاز کنید که به پایان رسیده است! ‌چقدر غفلت از مرگ مان و به تاخیر انداختن برنامه‌های ‌معقول برای سنین پنجاه و شصت ابلهانه است، ‌فرض آغاز زندگی از نقطه‌ای ‌که اندک کسانی به آن دست یافته‌اند‌!
مریم کوهی
‌اینکه زندگانی را جالب بدانیم بیشتر به تمدن نزدیک است تا اینکه ‌برایش سوگواری کنیم. ‌ ‌همچنین در یاد داشته باشد که ‌برای نوع انسان بهتر است خندان باشد تا چون کسی که جراحتی بر او وارد شده است؛ ‌در حالی که فردی دورنمایی خوشبینانه از زندگی دارد، ‌دیگری ابلهانه بر اموراتی که امیدی بر واقع شدن‌شان ‌ندارد، ‌تاسف می‌خورد. ‌ ‌و چنانچه در تمام این موارد مشهود است، ‌ نشانه خرد بیشتر نه ممانعت از خنده بلکه مهار کردن اشک است، ‌چون خنده بهترین حالت ما را ابراز می‌کند و چونان می‌نمایاند که هیچ مصیبتی عظیم یا جدی و یا حتی رنج آور نیست.
nh74
‌مواقع بسیاری برای مرگ در همسایگی من سوگواری کرده‌اند‌‌؛ ‌مواقع بسیاری نابهنگام شمع‌ها ‌و فانوس‌های ‌تشییع جنازه از برابر آستان خانه‌ام ‌گذشته‌اند‌. ‌ اغلب صدای سقوط عمارتی در گوشم طنین‌انداز می‌شود. ‌ ‌بسیاری از آشنایانم در محکمه و سنا و صحبت‌های ‌هرروزه که سابقا دست دوستی و مودت با من فشرده بودند، ‌شب هنگام فوت کرده‌اند. ‌آیا اگر مخاطراتی که هرروز در اطرافم پرسه می‌زنند روزی بر من برسند، ‌باید از این امر متعجب شوم؟
nh74
ما فعالیت‌های ‌مان را چنان باید محدود نماییم که سلاح تقدیر اثر ‌خویش را از دست بدهد؛
nh74
‌"دور بودن از موطن مصیبت نیست: تو کاملا وقت این را داری که ‌به‌واسطه‌ دانشت دریابی که برای مرد عاقل همه جا موطن اوست.
nh74
‌هیچ گاه نباید بر تقدیر اعتماد کرد، ‌حتی زمانی که به نظر می‌آید برایم آرامش به ارمغان آورده است. ‌تمام آن موهباتی که بر من ارزانی شده- ثروت، ‌جایگاه اجتماعی- آن‌ها ‌را به جایی فرستاده‌ام ‌که تنها تقدیر می‌تواند آن‌ها ‌را بی‌اینکه ‌باعث ناخرسندیم شود، ‌بازگرداند. ‌ دره عمیقی بین آن‌ها ‌و خودم ایجاد کرده‌ام، ‌نتیجه آن است که تقدیر تنها می‌تواند آن‌ها ‌را با خود ببرد نه آن که مرا از هم بدرد. ‌ ‌هیچ انسانی بر اثر وزش تقدیر درهم نمی‌شکند مگراینکه فریب افسون او را خورده باشد. ‌ ‌کسانی که هدایای او را دوست دارند چنان که تصور می‌کردند تا ابد برای ایشان خواهد بود، ‌کسانی که می‌خواهند از تعدد این مواهب محظوظ شوند، ‌آن گاه که لذات اشتباه و فانی، ‌اذهان بیهوده و بچگانه ایشان- اذهانی که از هر لذت پایداری غافل مانده‌اند ‌- را ترک می‌کند، ‌در خود می‌پیچند و اندوهناک می‌شوند. ‌ ‌اما شخصی که در کامجویی خانه بنا نکرده باشد، ‌با از دست دادن آن نیز مضمحل نخواهد شد. ‌ ‌ثبات و پایداری آدمی، ‌ ذهنی را پرورش می‌دهد که در هنگام مواجه با شرایط مغلوب نمی‌شود. ‌ زیرا در میانه کامیابی تمام توان خویش را علیه اندوه تقویت نموده است.
nh74
‌آیا شما آن اشخاصی که اوقات خود را بین آینه و شانه تقسیم کرده‌اند ‌، ‌فارغ البال می‌نامید؟ و درخصوص آن گروهی که خود ‌را با ساخت، ‌شنیدن و یا آموزش ترانه‌ها ‌مشغول می‌کنند، ‌در حالی که صدای خود را از حالت طبیعی خارج کرده‌اند ‌، ‌کسانی که بهترین و ساده‌ترین ‌صداها را به غیر طبیعی‌ترین ‌ملودی‌ها ‌بدل می‌کنند، ‌چه می‌توان گفت؟ ‌کسانی که با انگشتانشان ضرب می‌گیرند گویا که با آهنگی خیالی به زمان ضربه می‌زنند؛ ‌افرادی که حتی به هنگام استماع سخنانی جدی یا محزون با خود زمزمه می‌کنند؟ ‌برای ایشان فراغتی نیست بلکه اشتغالی است همراه با سستی ‌و بیعاری و شکر آسمان‌ها ‌را برای ضیافت‌های ‌ایشان. ‌ ‌تمایلی ندارم درباره اوقات فراغت ایشان که من دیده‌ام ‌چگونه با دلواپسی نقره‌های ‌شان را مرتب می‌کنند، ‌ با چه دقتی لباس‌های ‌پسرکان پیشخدمت را می‌آرایند، ‌چگونه به تماشای گرازی می‌نشیند که بر روی آتش کباب می‌شود، ‌با چه سرعتی برده‌هایی ‌با صورت‌هایی ‌نرم به دنبال وظایف‌شان ‌می‌دوند، ‌با چه مهارتی پرندگانی بر روی قسمت‌های ‌مناسب نقش می‌بندند، ‌با چه دقتی برده‌های ‌کوچک بیچاره آب دهان کسانی ‌که مسکرات می‌نوشند را از روی زمین پاک می‌کنند. ‌با این چیزها آن‌ها ‌اعتباری برای زیبائی و طعم خوب ترویج می‌کنند و چنان این تشریفات را می‌گسترانند و آن‌ها ‌را در زندگی خصوصی خویش نیز وارد می‌کنند که دیگر بدون تظاهر و خودنمایی قادر به خوردن ونوشیدن نیستند. ‌
nh74

حجم

۱۲۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۱۲۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان