بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آسیاب کنار فلوس | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب آسیاب کنار فلوس

بریده‌هایی از کتاب آسیاب کنار فلوس

۳٫۵
(۱۷)
حضرت آقا، من اگر مشاغلی گرفته‌ام به این علت بوده که خودم را لایق آن‌ها کرده‌ام. آدم اگر بخواهد در یک سوراخ گرد برود باید خودش را گلوله کند... راه کار این است.
zohreh
صبحی تار و سرد و مه‌آلود بود، و احتمال بارندگی می‌رفت، یکی از آن صبح‌هایی که حتی مردمان شاد و خوشبخت در امیدهایشان پناه می‌جویند
zohreh
طفل بینوا! برای او هنوز زود بود که با آن لحظات خطیری آشنا شود که طی آن‌ها آن چه در آن امید بسته و از آن لذت برده‌ایم، آن چه از آن واهمه داشته یا تحمل کرده‌ایم، ناگهان چون چیزهای ناچیز از ما دور می‌شوند و از نظر می‌افتند و همچون خاطره‌ای ناچیز از عشقی ساده و اولیه محو می‌شوند که وجود ما را در ایام محنت و مصیبت با مخلوقاتی پیوند می‌دهد که در ایام درد و درماندگی به ما نزدیک‌تر از هر کس بوده‌اند.
zohreh
تام و ماگی برپله دم در ایستاده بودند و آماده حرکت بودند که خانم استللینگ با زنبیل کوچکی سررسید؛ زنبیل را بر بازوی ماگی انداخت و گفت: «عزیزم، حتمآ تو راه چیزی بخور.» دل ماگی به سوی این زنی که هرگز دوستش نداشته بود پرواز کرد؛ بی‌آن‌که چیزی بگوید او را بوسید، این نخستین نشان از آن حسی بود که از مواهب مصیبت و اندوه است و در او تجلی می‌کرد، یعنی حساسیت نسبت به اعمال ماده انسانی، حساسیتی که آن اعمال را به سطح پیوند محبت بر می‌کشد، حساسیت و احساس مردم درمانده‌ای که در میان توده‌های یخ شناور سرگردانند و صرف احساس مردم درمانده‌ای که در میان توده‌های یخ شناور سرگردانند و صرف حضور همقطاری چشمه‌های عمیق محبت را در آن‌ها به جنبش در می‌آورد.
zohreh
تام را خیلی دوست می‌داشت، اما اغلب آرزو می‌کرد کاش بیشتر در قبال محبت تأثر نشان می‌داد.
zohreh
اگر همین مرد آرام و اشتی جویی نبودند که دوست دارند در خانه‌های خود خویشتن را نظامی بپندارند، شک است در این‌که می‌توانستیم ارتشی داشته باشیم. جنگ هم مثل نمایش‌های تئاتری بی‌هوا خواه احتمالا علت وجودی خود را از دست می‌دهد.
zohreh
شایستگی و لیاقت وظایف عالی‌ای را که بر عهده گرفته بود نداشت. اما خوب، آقایان ناشایسته و نالایق هم باید زندگی کنند و این کار هم البته بدون پول مقدور نیست و مشکل بتوان گفت که اگر سروکاری با آموزش و پرورش و حکومت نمی‌داشتند می‌توانستند به طرزی آبرومندانه زندگی کنند.
zohreh
مشکلی که این آقایان باید حل می‌کردند این بود که نسبت بین نیازها و درآمدشان را از نو تنظیم کنند و چون نیاز را نمی‌توان به سهولت سرکوب کرد ساده‌ترین راه این بود که این درآمد را به هر تقدیر تأمین کنند.
zohreh
او پسربچه‌ای بود که همین که تأثری را دریافت می‌داشت سخت به آن می‌چسبیده، درست مثل همه کسانی که در آن‌ها احساس بر اندیشه و ادراک غلبه داری، تأثر از شیئی خارجی به همان صورت اولیه در او می‌ماند.
zohreh
در سنت اوگز «توجه به احوال عامه» وجهه چندانی نداشت و کسانی را که به مسائل سیاسی می‌پرداختند مردمی مشکوک و خطرناک می‌دانستند، اینها معمولا کسانی بودند که کار چندانی، یا اصولا کاری نداشتند تا به آن برسند، یا اگر داشتند به احتمال زیاد به افلاس می‌کشید.
zohreh
این محدودیت از زمانی وضع شده بود که تام را دیده بودند که دنبال طاووس کرده بود. تام با این تصور که ترساندن طاووس موجب خواهد شد پرهایش بریزد دست به این کار زده بود.
zohreh
دوران کودکی، عاری از حس دریافت پیش از وقوع حوادث ناگوار است، اما از طرف دیگر از خاطره تسلاآمیز غم‌هایی هم که پس پشت گذاشته بی‌بهره است.
zohreh
همه ما آماده‌ایم که عقیده‌ای را که دیگران درباره‌مان دارند باور بداریم
zohreh
چون که ملک از دست و پول از کیسه رفت بهتر از دانش نباشد هیچ چیز
zohreh
البته می‌دانم که در این روزگاری که جریان آموزش رو به پیشرفت است باور داشتن به این‌همه جهل و بی‌خبری برای خیلی‌ها دشوار است؛ اما کافی است لحظه‌ای به نتایجی که یک استعداد درخشان، تحت شرایط و مقتضیات مساعد، ببار می‌آورد بیندیشید.
zohreh
ماگی هرگز هیچ یک از این لحظاتی را که پدر «جانب او را می‌گرفت» از یاد نبرد. این لحظات را در قلبش محفوظ نگه داشت، و سال‌ها بعد مواقعی که مردم می‌گفتند که پدرش به بچه‌هایش ستم کرده است، به این لحظات می‌اندیشید.
zohreh
«آه، بچه جان، به زودی با ناراحتی‌ها و گرفتاری‌های حقیقی زندگی آشنا می‌شوی!» و این تسلایی است که تقریبآ همه ما در ایام کودکی دریافت داشته‌ایم و در بزرگی برای کودکان دیگر تکرار کرده‌ایم.
zohreh
وی همیشه با تأثر از احساسات آنی، نسنجیده دست به عمل می‌زد و پس از این کار که انجام می‌گرفت نه تنها عواقب عمل بلکه با قوه پندار فعال خود تمام تفضیلات و جزئیات واقعه را در وجه مبالغه‌آمیز آن، در صورتی‌که همین کار انجام نگرفته بود، می‌دید.
zohreh
او فقط می‌خواست که دیگران او را دختر کوچولوی باهوشی بدانند و مدام توی کوکش نباشند و از او ایراد نگیرند.
zohreh
اگر تام در آن لحظه احساس غالب خود را بر زبان می‌راند قطعآ می‌گفت: «باز هم پیش بیاد، همین کارو می‌کنم.» این شیوه نگریستن معمول او بر اعمال گذشته‌اش بود، حال آن‌که ماگی همیشه آرزو می‌کرد که کاش طور دیگری رفتار کرده بود.
zohreh

حجم

۷۳۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۶۲۸ صفحه

حجم

۷۳۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۶۲۸ صفحه

قیمت:
۱۳۰,۰۰۰
تومان