بریدههایی از کتاب آسیاب کنار فلوس
۳٫۵
(۱۷)
این نیاز به محبت هم چیز قهاری است... این گرسنگی روح همانقدر قهار است که گرسنگی جسم، و «طبیعت» ما را محبور میسازد به یوغ آن گردن نهیم، و چهره دنیا را دگرگون کنیم.
zohreh
وای از این غمهای تلخ دوران کودکی! آن گاه که اندوه همه تازگی و غرابت است و امید هنوز بال درنیاورده است تا پر بکشد و روزها و هفتهها را پشت سر گذارد، و فاصله بین این تابستان و تابستان دیگر بیحد و کران است.
zohreh
تراژدی زندگی، به تمام و کمال وابسته به زندگی درون نیست. نووالیس در یکی از سخنان قصارش، که جای بحث هم دارد میگوید «کاراکتر» تمام سرنوشت است. اما تمام سرنوشت نیست.
zohreh
آخر آسمان تأثر انسانی که من در آن امید بسیار بستهام گاه به قلوب بسیاری از اشخاص متشخصی که یک وقت، در مراحل اولیه ظهور، و اتاقکهای حقیر امیدهای بزرگ در سر میپرورانند، راه مییابد و دلهاشان را گرم میکند.
zohreh
وقتهایی که لبخند میزد لبخندش شیرین بود؛ با تمام اخمی که میکرد چشمان خاکستری اخم آلودهاش میتوانستند گاه مهربان باشند.
zohreh
من خیال میکنم اگه موسیقی به اندازه کافی داشته باشم به هیچ چیز احتیاجی ندارم. انگار نیرو در اعضام میدمد و افکاری به ذهنم القا میکنه. وقتی از موسیقی سرشارم زندگی به نظرم خالی از دشواری میاد. در سایر اوقات، انگار باری گران، بردوشم سنگینی میکنه.
zohreh
من خیال میکنم اگه موسیقی به اندازه کافی داشته باشم به هیچ چیز احتیاجی ندارم.
zohreh
زنان خوشبخت هم چون جوامع مرفه سرگذشت و تاریخی ندارند.
zohreh
تمام الفاظ و عبارات تعارفآمیز میتوانند در جای خود حقیقت داشته باشند. آدم وقتی میگوید «متشکرم» گاه به راستی هم سپاسگزار است، و سختش است که میبیند باید همان کلماتی را به کار ببرد که برای رد یک دعوت ناخوشایند به کار میبرند
zohreh
با تو خوشی، همیشه تازه است
با تو زندگی، سعادت جاودانه است
zohreh
تعهد صریح، لبههای ظریف حساسیت را میساید و کند میکند؛ چنین تعهدی در حکم یاسی است که چیده و دسته کرده باشند.
zohreh
رازها به ندرت بر طبق طرح و نقشهای که ترس و ذهن ما برای خود ساخته و پرداختهاند افشا میشوند یا لو میروند. «ترس» تقریبآ همیشه جولانگاه صحنههای وحشتناکی است که به رغم احتمالات و استدلالاتی که علیه آنها عنوان میشود به ذهن باز میآیند.
zohreh
رازها به ندرت بر طبق طرح و نقشهای که ترس و ذهن ما برای خود ساخته و پرداختهاند افشا میشوند یا لو میروند.
zohreh
عشق وقتی آمیخته به فداکاری باشد سرشارتر و ارضاءکنندهتر است.
zohreh
عشق به آدم بینش میدهد و بینش اغلب مصیبت را از پیش حس میکند.
zohreh
هیچکس برای انجام کار غیرطبیعی نیرو نخواهد گرفت. پناه جستن در نفی زندگی نشان جبن است. هیچ شخصیتی از این راه قوی نمیشود. روزی سرانجام وارد این دنیا خواهی شد و آن وقت میل به ارضای خواهشهای طبیعیای که از طبیعتت دریغ داشتهای چون یک مشت گرگ گرسنه بر تو هجوم خواهند آورد.
zohreh
«شاید اگر من هم مثل دیگران بودم داشتن اینهمه ذوق مایه سعادت بود. آن وقت من هم با همین استعداد متوسط میتوانستم مثل آنها تشخصی کسب کنم؛ دست کم میتوانستم آن رضایت خاطری را که دیگران بیداشتن استعداد فوقالعاده از زندگی بهره میبرند داشته باشم. آن وقت شاید میتوانستم با این جامعه سنتاوگز بسازم. اما بجز استعدادی که بتواند مرا از سطح زندگی شهرستانی برتر کشد چیزی قادر به جبران این درد نیست. راست است... یک چیز هست... عشق جای خالی استعداد را پر میکند.»
zohreh
بجز استعدادی که بتواند مرا از سطح زندگی شهرستانی برتر کشد چیزی قادر به جبران این درد نیست. راست است... یک چیز هست... عشق جای خالی استعداد را پر میکند.
zohreh
میدید اندوهی بجز اندوه خود او هم هست، و او خواسته بود که به آن پشت کند و آن را ندیده بگیرد.
zohreh
با اینهمه، اینها چیزهایی نبود که او میخواست. او خود میتوانست دنیاهای خالی برای خود بسازد... اما اکنون دیگر هیچ جهان خیالی او را راضی نمیکرد.
zohreh
حجم
۷۳۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۶۲۸ صفحه
حجم
۷۳۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۶۲۸ صفحه
قیمت:
۱۳۰,۰۰۰
تومان