بریدههایی از کتاب هنر عشق ورزیدن
۳٫۶
(۴۰)
عشق کودکانه از این اصل پیروی میکند: «من دوست دارم چون دوستم دارند.» عشق پخته و بالغ از این اصل پیروی میکند: «مرا دوست دارند چون دوست دارم.» عشق نابالغ و ناپخته میگوید: «من دوستت دارم چون به تو نیاز دارم.» عشق رشد یافته میگوید: «من به تو نیاز دارم چون دوستت دارم.»
celine
عشق برادرانه عشق بین افراد برابر است: ولی، در واقع ما با همه برابری همیشه «برابر» نیستیم، چون همه ما انسانیم همگی نیاز به کمک داریم.امروز من، فردا شما.اما این نیاز بدین معنی نیست که یکی زبون و بیچاره و دیگری توانا و قدرتمند است. ناتوانی حالتی گذراست، توانایی ایستادن و روی پاهای خود راه رفتن در انسانها مشترک و دائمی است.
با وجود
کاربر ۵۱۵۸۱۹۹
مناسبی برای نقاشی هستم و ادعا میکند که اگر موضوع را بیابد زیباترین نقاشیها را خواهد کشید یکی دانست. اگر آدم واقعا کسی را دوست داشته باشد، حتما همه انسانها، دنیا و زندگی را دوست میدارد. اگر من بتوانم به کسی بگویم «دوستت دارم،» باید توانایی این را هم داشته باشم که بگویم «من در وجود تو همه را دوست دارم» ، با تو دنیا را دوست دارم، در تو حتی «خودم را دوست دارم.»
کاربر ۵۱۵۸۱۹۹
محصول کوچکی، ناتوانی، ناخوشی یا «بچه خوب» بودن اوست ـ فقط به دریافت کردن متکی باشد، به توانایی ایجاد عشق از طریق عشق ورزیدن پی میبرد. عشق کودکانه از این اصل پیروی میکند: «من دوست دارم چون دوستم دارند.» عشق پخته و بالغ از این اصل پیروی میکند: «مرا دوست دارند چون دوست دارم.» عشق نابالغ و ناپخته میگوید: «من دوستت دارم چون به تو نیاز دارم.» عشق رشد یافته میگوید: «من به تو نیاز دارم چون دوستت دارم.»
کاربر ۵۱۵۸۱۹۹
در حین عشق ورزیدن و ایثار خویش، در حین نفوذ در شخص دیگر، خود را مییابم، خود را کشف میکنم، هم او و هم خود را کشف میکنم، و انسان را کشف میکنم.
همراز
درست همانطور که روانپزشکانامروزی شادی و خوشبختی را برای کارمندان لازم میدانند تا در جلب مشتری موفقتر باشند عدهای از پیشوایان دینی نیز جهت کسب موفقیت برای خود عشق به خدا را توصیه میکنند. «خدا را شریک خود کن» بیشتر به معنای شریک کردن او در کسب و کار است تا اینکه در عشق، عدالت و حقیقت با او یکی شدن. درست همانطور که نوعی عدالت غیرشخصی جایگزین عشق برادرانه شده است، خدا نیز به یک مدیرعامل بینام و نشان شرکت تعاونی جهانی تبدیل شده است، میدانیم که او آنجاست، نمایش را میچرخاند (گرچه احتمالاً بدون او هم خواهد چرخید) ، هرگز او را نمیبینیم، ولی رهبری او را تأیید میکنیم در صورتی که «هر که به تنهایی کار خود را انجام میدهد».
1984
انسانامروز خود را به کالا تبدیل کرده است، او با حساب کردن وضع و موقعیت خود در بازار شخصیت، انرژی حیات خویش را چون نوعی سرمایهگذاری که باید بیشترین سود را برای او بازگرداند تلقی میکند. او با خود، با همنوعانش و با طبیعت بیگانه شده است. هدف اصلی او مبادله سودبخش مهارتها، دانش، شخص خود، و «کالای شخصیتش» است با هر کس دیگری که مانند خود او مشتاق یک معامله عادلانه و سودبخش باشد. زندگی هدف دیگری جز حرکت اصلی، جز مبادله عادلانه، و لذتی جز مصرف کردن ندارد.
در چنین اوضاع و احوالی دیگر خدا چه مفهومی خواهد داشت؟ در حقیقت خدا مفهوم اصلی خود را از دست داده و به مفهومی که منطبق با فرهنگ انتزاعی کامکاری است، تبدیل میشود.
1984
اگر عقل سلیم و سالم خروج از زهدان و آمدن به دنیای بیرون را حکم میکند، طبیعت بیماری شدید روانی او را به سوی زهدان و فرو رفتن در آن میکشاند، که معنی آن چیزی جز فرار و دور شدن از زندگی نیست. این نوع بستگی شدید معمولاً در رابطه با مادرانی اتفاق میافتد که خود را با ولع خردکنندهای به کودکانشان میچسبانند. این نوع مادرها گاه به نام عشق، گاه به نام وظیفه، میخواهند کودک، جوان، و مرد را در درون خود نگه دارند، فرزند نباید بدون مادر نفس بکشد، نباید عشق بورزد، مگر در سطح جنسی بسیار سطحی، باید همه زنها را خفیف و پست بشمارد، نباید آزاد و مستقل باشد بلکه باید برای ابد بیکاره یا تبهکار بماند.
این جنبه از مادر، یعنی جنبه مخرب و سلطهجویانه مادر، جنبه منفی شخصیت اوست. مادر میتواند زندگی ببخشد و آن را باز گیرد.
1984
نتیجه غایی این عقیده که تفکر تنها از راه تضاد میتواند ادراک کند، و در فلسفه ودان به نتیجه شدیدتر و محکمتری رسیده است که فرض میکند تفکر ـ با تمام ریزهکاریهایش ـ «فقط افق نامحسوستری از جهالت است، در حقیقت نامحسوسترین وسیله فریب مایا است».
1984
عشق عبارت است از توجه و علاقه فعال نسبت به زندگی و رشد آنچه بدان عشق میورزیم.
1984
مشکل اکثر مردم این است که پیش از آنکه خود استعداد عشق ورزیدن داشته باشند و دیگران را دوست بدارند؛ از دیگران توقع دارند که دوستشان داشته باشند. در نتیجه مشکل این گونه افراد این است که چطور دوستشان بدارند و چگونه دوست داشتنی باشند.
1984
در وهله اول مشکل اکثر مردم این است که پیش از آنکه خود استعداد عشق ورزیدن داشته باشند و دیگران را دوست بدارند؛ از دیگران توقع دارند که دوستشان داشته باشند. در نتیجه مشکل این گونه افراد این است که چطور دوستشان بدارند و چگونه دوست داشتنی باشند
h.abiat
استعداد تفکر واقعبینانه را خرد مینامند، خرد خود در متنی عاطفی قرار دارد که فروتنی نام دارد. فقط وقتی میتوانیم واقعبین باشیم و از خرد سود ببریم که با فروتنی به جهان بنگریم، و از رؤیای کودکانه همه چیزدانی، و بر همه کاری توانا بودن رها شده باشیم.
mhafshari
در بسیاری از فرهنگها مرحلهای از دین مادرسالاری قبل از دین پدرسالاری وجود داشته است. در مرحله مادرسالاری بالاترین فرد مادر است. او الهه است، و در عین حال فرد قدرتمند خانواده و جامعه میباشد.
mhafshari
در بسیاری از فرهنگها مرحلهای از دین مادرسالاری قبل از دین پدرسالاری وجود داشته است. در مرحله مادرسالاری بالاترین فرد مادر است. او الهه است، و در عین حال فرد قدرتمند خانواده و جامعه میباشد.
mhafshari
عشق واقعی یک «تأثر» به معنی تحت تأثیر دیگری قرار گرفتن نیست، بلکه کوشش فعالی است برای رشد خوشبختی معشوق، که ریشه آن در استعداد عشق ورزیدن خود شخص قرار دارد.
mhafshari
به همان اندازه که عشق میتواند انگیزه خواهشهای جنسی باشد، بسیاری از چیزهای دیگر مانند ترس از تنهایی، علاقه به غلبه کردن یا مغلوب شدن، بیهودگی و پوچی، شهوت آزار رساندن و حتی ویران کردن هم ممکن است آن خواهشها را برانگیزد.
mhafshari
عشق کودکانه از این اصل پیروی میکند: «من دوست دارم چون دوستم دارند.» عشق پخته و بالغ از این اصل پیروی میکند: «مرا دوست دارند چون دوست دارم.» عشق نابالغ و ناپخته میگوید: «من دوستت دارم چون به تو نیاز دارم.» عشق رشد یافته میگوید: «من به تو نیاز دارم چون دوستت دارم.»
mhafshari
«عشق فرزند آزادی است» و نه مولود سلطهجویی
mhafshari
یعنی عشق و زحمت جداییناپذیرند. آدمی چیزی را دوست میدارد که برای آن زحمت کشیده باشد و برای چیزی زحمت میکشد که به آن عشق میورزد.
mhafshari
حجم
۱۲۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۲۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۳۴,۳۰۰۳۰%
تومان